معادل انگلیسی ثبت کردن وقایع ، ماشین‌وغیره ، کندن‌کنده‌درخت ، درسفرنامه واردکردن ، (logarithm) :(n )لگاریتم کشتی

روانشناسی

ثبت کردن وقایع ، ماشین‌وغیره ، کندن‌کنده‌درخت ، درسفرنامه واردکردن ، (logarithm) :(n )لگاریتم کشتی ، گزارش سفرنامه‌کشتی ، گزارش سفرهواپیما ، گزارش روزانه‌عملیات هیئت یاعملیات موتوریا :(n vi vt )کنده ، قطعه‌ای‌ازدرخت که‌اره‌نشده ، سرعت سنج‌کشتی ، کارنامه ، صورت عملیات ، سفرنامهثبت کردن وقایع

log

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی ثبت کردن وقایع ، ماشین‌وغیره ، کندن‌کنده‌درخت ، درسفرنامه واردکردن ، (logarithm) :(n )لگاریتم کشتی

احمق ، کله خشک ، لا ک پشت دریایی ، نوعی اردک دریایی ، انواع مرغان مگس خوار ، نوعی افت پنبه ، گیاهان جنس قنطوریون ، خوار ، (گ ش ) نوعی آفت پنبه ، گیاهان جنس قنطوریون (centaurea)احمق ، ( ج ش ) لاک پشت دریائی ، نوعی اردک دریائی ، انواع مرغان مگس

loggerhead

ادات منطقی

logical connectives

ارزش منطقی

logical value

استدلال منطقی

logical reasoning

اصل یا منشاء عقل عالم وجود ، عقل کل ، پیامبر ، سخن ، ( فلسفه ) اصل یا منشاء عقل عالم وجود ، ( مج ) پیامبر

logos

اقوال وگفتار انبیاء ، کلمات قصار

logion

امایش ، امادها ، مبحث تدارکات لشکر کشی ، شعبه ای از فنون نظامی که درباره فن لشکرکشی و وساءط نقلیه وتهیه اردوگاه واذوقه ومهمات لا زمه درطی لشکر کشی بحث میکند ، تدارکات - پشتیبانی ، فن لشکرکشی و وسائط نقلیه‌وتهیه‌اردوگاه‌وآذوقه ومهمات لازمه درطی لشکر کشی بحث میکند آمایش ، آمادها ، (نظ ) مبحث تدارکات لشکر کشی ، شعبه ای از فنون نظامی که درباره

logistics

امایشگر ، آمایشگر

logistician

اهسته وکند شده در حرکت ، از کنده پاک شده ، تسطیح شده ، آهسته‌وکند شده در حرکت ، ( در مورد زمین ) از کنده پاک شده

logged

بقم ، درخت بقم ، پروانه واران ، (گ ش ) بقم

logwood

پرگویی

logomania

پرگوئی ، پراکنده گویی ، پرحرفی وبیهوده گویی ، پرگویی ، پراکنده گوئی ، پرحرفی وبیهوده‌گوئی

logorrhea

پرونده منطقی

logical file

تابع منطقی

logical function

تابع منطقی

logic function

تحلیل کننده منطقی

logic analyzer

تحلیل منطقی

logic analysis

تصمیم منطقی

logical decision

تصمیمات منطقی

logical decisions

تغییر مکان منطقی

logic shift

تغییر مکان منطقی

logical shift

تفاضل منطقی

logical difference

تفکر منطقی

logical thinking

جمع منطقی

logic add

جمع منطقی

logical add

حاصلضرب منطقی

logic product

حالت صفر منطقی

logical 0 state

حالت یک منطقی

logical 1 state

حالت یک منطقی

logical state

حدس منطقی

logically conjecture

خروج از سیستم

log out

خروج از سیستم ، قطع ارتباط

logout

دخول به سیستم

دخول به سیستم ، قطع ارتباط

دستگاه منطقی

logic device

دستورالعمل منطقی

logic instruction

دید منطقی

logical view

رابط منطقی

logical connective

رابط منطقی

logical connector

رد منطقی

logical trace

رگرسیون لجستیک

logistic regression

روزنامه دریاپیمایی ، گزارش روزانه سفرکشتی ، سفرنامه ، روزنامه دریاپیمائی

logbook

زبان پریشی

logopathy

سفسطه منطقی

logical fallacy

سنگین ، سنگین در فکر وحرکت ، بطی ، کند ، (loggy)سنگین

logy

سنگین ، سنگین در فکر وحرکت ، بطی ، کند ، (logy)سنگین

loggy

شبکه منطقی

logic network

ضرب منطقی

logic multiply

طبله واقعه نگاره ، طبله واقعه‌نگاره

log drum

طراح مدارهای منطقی

logic designer

طرح منطقی ، طراحی منطقی

logic design

طرح منطقی ، طراحی نطقی

logical design

علا مت متمایز کننده ، وجه تسمیه نوع جانور یاگیاه ، علامت متمایز کننده ، ( زیست شناسی ) وجه تسمیه نوع جانور یاگیاه

logotype

علامت سر برگ- تیتر- عنوان ، آرم ، سلامت

logo

عمل غلتان الوار وکنده درخت وانداختن آن برودخانه ، کنده غلتانی ، همکاری متقابل

logrolling

عمل منطقی

logical operation

عمل منطقی

logic operation

عملگر منطقی

logical operator

عملیات پشتیبانی

logistic transaction

عنصر منطقی

logic element

غرفه ، جای ویژه در تاتر و غیره ، لژ

loge

غلتاندن الوار وانداختن انها به اب ، همکاری کردن ، غلتاندن الوار وانداختن آنها به آب

logroll

کاوشگر منطقی

logic probe

کنده کوچک ، دیرک ، ) (loggats)م م ) کنده کوچک

loggets

کنده کوچک ، دیرک ، ) (loggets)م م ) کنده کوچک

loggats

گالری سقف دار ، ایوان سرپوشیده ، سرپوشیده

loggia

گزینه منطقی

logic switch

گفتار درمانی

logopedics

لگاریتم

logarithm (log)

لگاریتم ، انساب ، پایه لگاریتم ، (ر ) لگاریتم ، پایه لگاریتم لگاریتم

logarithm

مبین منطقی

logical expression

متغیر منطقی

logic variable

مجموع منطقی

logic sum

مدرک منطقی

logical record

مدیریت لجستیک

logistics management

مشاجره بر سر لفظ ، مجادله لفظی ، بازی واژه پردازی

logomachy

معنادرمانی

logotherapy

مقیاس لگاریتمی

logarithmic scale

منحنی لگاریتمی

logarithmic curve

منحنی نمایش عملی که بیشتر بشکل ش است ، منحنی لگاریتمی ، منحنی نمایش عملی که بیشتر بشکلSاست

logistic curve

منطق ، استدلال ، برهان منطق

logic

منطق دان

logician

منطق عملی ، فلسفه عملی ، (logical positivism )منطق عملی

logical empiricism

منطق عملی ، فلسفه عملی ، اثبات گرایی منطقی ، (logical empiricism )منطق عملی

logical positivism

منطق نمادی ، مربوط به منطق نمادی ، منطقی ، استدلالی ، محاسبه‌ای ، علم منطق منطق نمادی

logistic

منطقی ، استدلا لی ، مجازی - منطقی ، استدلالی منطقی

logical

منطقی بودن

logicality

میانگین لگاریتمی

logarithmic mean

میوه تمشک قرمز رنگ که انرا تمشک خرس مینامند ، (گ ش ) میوه‌تمشک قرمز رنگ که آنرا تمشک خرس مینامند

loganberry

نقص منطقی ، نفی منطقی

logical not

نماد منطقی

logic symbol

نمودار منطقی

logic diagram

نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه مطلوب را پیداکندویا از حروف انها کلمه مورد نیاز را بسازد ، ویا از حروف آنها کلمه مورد نیاز را بسازد نوعی معماکه چند کلمه داده میشود وشخص باید ازمیان این کلمات کلمه‌مطلوب را پیداکند

logogriph

وابسته به لگاریتم ، لگاریتمی

logarithmic

واحد منطق و حساب

logic arithmetic unit

واحد منطقی

logic unit

واژه یا علا مت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمه ای باشد ، چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود (لوگوگرام) ، کلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازآن ساخته شود (logogram)واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمه‌ای باشد ، چیستان یامعمائی متشکل از

logograph

واژه یا علا مت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمه ای باشد ، چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود ، کلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازآن ساخته شود (logograph)واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمه‌ای باشد ، چیستان یامعمائی متشکل از

logogram

واقعه نگار ، چوب بر ، الوارساز واقعه نگار

logger

واقعه نگاری

logging

مانند ، نظیر ، شباهت ، شی قابل قیاس ، لغت متشابه ، (فلسفه) لغت متشابه قیاسی

analog

کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود ، موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست ، جمع شدن ، انبارشدن ، کار ناتمام یا انباشته ، موجوداست ، کار ناتمام یا انباشته کنده بزرگی که پشت آتش بخاری گذارده میشود ، موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارپس افت

backlog

کاتالوگ ، فهرست ، کتاب فهرست ، فهرست کردن ، فهرست کردن فهرستبه فهرست بردن

catalog

کنده ، کلوخه ، قید ، پابند ، ترمز ، :سنگین کردن ، کندکردن ، مسدودکردن ، بستن (لوله) ، متراکم وانباشته کردن ، بستن ( لوله ) ، پابند :(n )کنده ، :(n vt & vi )سنگین کردن ، زیادی پرکردن ، لخته شدن

clog

گفتگو ، محاوره

dialog

رقمی به قیاسی

digital analog

شلا ق زدن ، تازیانه زدن ، تنبیه کردن ، انتقاد سخت کردن

flog

پا کوفتن ، با صدا راه رفتن

footslog

گازسوز ، جایی که گازمیسوزد ، ( در بخاری ) گازسوز ، جائی‌که گازمیسوزد

gas log

تک سخنگویی ، صحبت یک نفری ، (monologue)تک سخنگوئی

monolog

دوهجایی بی معنا

paralog

تیر وتخته روی تخته بندی ساختمان که معماران پا روی آن میگذارند ، کف چوب بست ، کف چوب بست (putlock)تیر وتخته روی تخته بندی ساختمان که معماران پا روی آن میگذارند

putlog

کنده درخت مناسب اره کردن

sawlog

نیمه لگاریتمی ، (semilogarithmic)نیمه لگاریتمی

semilog

ضربت سخت ، سیلی ، کوشش سخت ، تقلا ، ضربت سخت زدن ، پرتاب کردن ، تقلا کردن

slog

متخصص الهیات ، دانشمند علم دین ، طلبه علوم دینی ، (theologue )متخصص الهیات

theolog

غیر قابل استفاده شدن (کشتی وغیره) در اثر چکه و نفوذ اب ، از اب خیس شدن ، غیر قابل استفاده‌شدن( کشتی وغیره) در اثر چکه و نفوذ آب ، از آب خیس شدن

waterlog

کنده بزرگی که شب میلا د بمناسبت اغاز مراسم عید در بخاری منزل گذارند ، کنده بزرگی که شب میلاد بمناسبت آغاز مراسم عید در بخاری منزل گذارند

yule log

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی روانشناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

معادل انگلیسی ثبت کردن وقایع ، ماشین‌وغیره ، کندن‌کنده‌درخت ، درسفرنامه واردکردن ، (logarithm) :(n )لگاریتم کشتی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی ثبت کردن وقایع ، ماشین‌وغیره ، کندن‌کنده‌درخت ، درسفرنامه واردکردن ، (logarithm) :(n )لگاریتم کشتی

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما