معادل انگلیسی یخ نهشته کوه یخی
الف) یک تیل یخچالی که بصورت دست نخورده که بوسیله ایسبرگهای متصل واقع در آب شی

زمين شناسی
یخ نهشته کوه یخی
الف) یک تیل یخچالی که بصورت دست نخورده که بوسیله ایسبرگهای متصل واقع در آب شیرین یا شور که به دور یک ورقه یخ قرار دارند ، ته نشست کرده است
ب) یک رس دریایی یا دریاچه ای که حاوی تخته سنگها یا سنگهایی که بوسیله ذوب ایسبرگها در آن سقوط کرده ، می باشد
مترادف: subaqueous till/ glacionatant till ، یخ نهشته کوه یخی الف) یک تیل یخچالی که بصورت دست نخورده که بوسیله ایسبرگهای متصل واقع در آب شیرین یا شور که به دور یک ورقه یخ قرار دارند ، ته نشست کرده است ب) یک رس دریایی یا دریاچه ای که حاوی تخته سنگها یا سنگهایی که بوسیله ذوب ایسبرگها در آن سقوط کرده ، می باشد مترادف: subaqueous till/ glacionatant till
berg till
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی یخ نهشته کوه یخی
الف) یک تیل یخچالی که بصورت دست نخورده که بوسیله ایسبرگهای متصل واقع در آب شی
یخ نهشته فرسابی
واریزه های سنگی ضعیف تحکیم یافته - پیشتر در یا روی یخسار شکل گرفته – و جایی متمرکز شده اند که یخ سطحی توسط فرسایش (ساییدگی) از بین رفته است ، یخ نهشته فرسابی واریزه های سنگی ضعیف تحکیم یافته - پیشتر در یا روی یخسار شکل گرفته – و جایی متمرکز شده اند که یخ سطحی توسط فرسایش (ساییدگی) از بین رفته است
ablation till
پایه یخ نهشت
basal till
یخ کوه ، کوه یخ
(زمین ریخت شناسی): اصطلاحی که در دره رودخانه های سون در نیویورک ، برای یک کوه یا تپه استفاده می شود ریشه کلمه: آلمانی bergh ، ب) اصطلاحی که در آفریقای جنوبی برای یک کوه یا سلسله جبال بکار می رود ریشه کلمه: آفریکان
(یخچال شناسی) کوه یخی: شکل کوتاه شده ایسبرگ (iceberg ) ، کوه یخ (زمین ریخت شناسی): اصطلاحی که در دره رودخانه های سون در نیویورک ، ب) اصطلاحی که در آفریقای جنوبی برای یک کوه یا سلسله جبال بکار می رود ریشه کلمه: آفریکان (یخچال شناسی) کوه یخی: شکل کوتاه شده ایسبرگ (iceberg )
berg
نابرابری برگ
berge inequality
نوعی کانی
فرمول شیمیایی: Ca2Ba4[(UO3)2O2(PO4)2]3 (H2O)16
وجه تسمیه : از نام محل اکتشاف در معدنی درBergen آلمان ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی: Ca2Ba4[(UO3)2O2(PO4)2]3 (H2O)16 - وجه تسمیه : از نام محل اکتشاف در معدنی درBergen آلمان
bergenite
قانون برگمن
در جانورشناسی ، گزاره ای که بر طبق آن جانوران خون گرم ، در نواحی سردتر محیط زیست خود تمایل به بزرگتر شدن دارند این نام به افتخار کارل برگمن ، زیست شناس آلمانی (فوت 1865) انتخاب شده است
مقایسه شود با: قانون آلن (Allen’s role)
bergmann’s rule
قانون برگمن در جانورشناسی ، گزاره ای که بر طبق آن جانوران خون گرم ، در نواحی سردتر محیط زیست خود تمایل به بزرگتر شدن دارند این نام به افتخار کارل برگمن ، زیست شناس آلمانی (فوت 1865) انتخاب شده است مقایسه شود با: قانون آلن (Allen’s role)
bergmann’s rule|bergmann|bergmann
ریمای ، برگ شروند ، شکاف یخساری ، یخچال
یک سوراخ عمیق و معمولاً پهن و یا دسته ای از یخشکافهای نزدیک بهم در یخ یا یخ برف ، بر رو یا نزدیکی نوک یک یخچال آلپاین که یخ و برف متحرک را از یخ و برف نسبتاً بی تحرک جدا می کند و به دیواره پشتی یک سیرک متصل می کند این سوراخ ممکن است از برف در زمان زمستان پر شده باشد و یا از برف پوشیده شده باشد ولی در تابستان قابل مشاهده می باشد ریشه کلمه: آلمانی شکاف کوه ( german bergschrund)
مقایسه شود با: randkluft مترادف: schrund ، یخچال یک سوراخ عمیق و معمولاً پهن و یا دسته ای از یخشکافهای نزدیک بهم در یخ یا یخ برف ، بر رو یا نزدیکی نوک یک یخچال آلپاین که یخ و برف متحرک را از یخ و برف نسبتاً بی تحرک جدا می کند و به دیواره پشتی یک سیرک متصل می کند این سوراخ ممکن است از برف در زمان زمستان پر شده باشد و یا از برف پوشیده شده باشد ولی در تابستان قابل مشاهده می باشد ریشه کلمه: آلمانی شکاف کوه ( german bergschrund) مقایسه شود با: randkluft مترادف: schrund
bergschrund
عمل شکاف یخساری
بزرگ شدن یک سیرک که بوسیله یخچالی در حین فرآیندهایی مثل عمل یخ زدگی و سایش در امتداد Bergschrund ، اشغال شده است ، عمل شکاف یخساری بزرگ شدن یک سیرک که بوسیله یخچالی در حین فرآیندهایی مثل عمل یخ زدگی و سایش در امتداد Bergschrund
bergschrund action
نوعی کانی
فرمول شیمیایی: CaBe(AsO4)(OH)
وجه تسمیه : یافته شده در ناحیه Bergslagen سوئد ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی: CaBe(AsO4)(OH) - وجه تسمیه : یافته شده در ناحیه Bergslagen سوئد
bergslagite
قطعه یخ شناور
قطعه ای از یخ شناور ، معمولاً کمتر از 5 متر بالای سطح دریا و دارای عرض کمتر از 10 متر از "یخکوه کوچک" این توده معمولاً یخ یخچالی است ولی ممکن است یک قطعه حجیم از یخ دریا یا یخ "یخ پشته" خورده شده ، باشد ، قطعه یخ شناور قطعه ای از یخ شناور
bergy bit
یخرفت پخته ، یخرفت کلینکری
یخرفت یخچالی که توسط سوختن لایه های لیگنیت پخته شده است ، یخرفت کلینکری یخرفت یخچالی که توسط سوختن لایه های لیگنیت پخته شده است
clinker till
یخرفت خردایش
یخرفت متراکم زیریخچالی که کمابیش در محل تولید شده و از آوارهای سنگی تشکیل شده که توسط خرد شدن و شکافتن بوجود آمدند و بوسیله آب گرفته شده از ذوب یخ قائده ای ، متراکم و غلیظ شده است ، یخرفت خردایش یخرفت متراکم زیریخچالی که کمابیش در محل تولید شده و از آوارهای سنگی تشکیل شده که توسط خرد شدن و شکافتن بوجود آمدند و بوسیله آب گرفته شده از ذوب یخ قائده ای
comminution till
یخ نهشته ثانویه
یک نهشته تیل مانند که از فرسایش تیلیت های بسیار قدیمی تر ساخته شده که الزاماً همراه با حمل و نقل یخچالی ثانویه نمی باشند مثلاً ، نهشته های یخبندان کرتاسه در جنوب استرالیا ( هارلند و همکاران – 1966 صفحه 232 ) ، یخ نهشته ثانویه یک نهشته تیل مانند که از فرسایش تیلیت های بسیار قدیمی تر ساخته شده که الزاماً همراه با حمل و نقل یخچالی ثانویه نمی باشند مثلاً
derived till
یخرفت یخچالی
drift till
یخرفت داخلی ، مورنی که در بخش داخلی یخچال وجود دارد
englacial till
برگ تیل
floe till
جریان یخچالی
flowtill
یخرفت آبرفتی شیاردار
یخرفت آبرفتی که در اثر فرسایش ، شیارها یا لبه های خطیی در آن به وجود آمده اند ، یخرفت آبرفتی شیاردار یخرفت آبرفتی که در اثر فرسایش
fluted till
نهشته های یخچالی ، تیلهای یخچالی ، قلوه سنگها و رسهای یخچالی و ، یخ رفتی
glacial till
یخرفت خوابیده
lodgement till
یخرفتی که در اثر فرآیندهایی چون سایش و ذوب ، به سرعت از یخ حمل کننده خود جدا شده است
متضاد: paratill ، به سرعت از یخ حمل کننده خود جدا شده است متضاد: paratill
orthotill
یخرفت کاذب
یخرفتی که محصول حمل و نقل مواد رسوبی در محیطی دریایی یا دریاچه ای بوده و شامل نهشته های بر جای مانده از توده های یخ شناور و غلطان است متضاد: orthotill ، یخرفت کاذب یخرفتی که محصول حمل و نقل مواد رسوبی در محیطی دریایی یا دریاچه ای بوده و شامل نهشته های بر جای مانده از توده های یخ شناور و غلطان است متضاد: orthotill
paratill
یخ‌نهشته دروغین
رسوب غیریخساری مشابه با یک یخ‌نهشته یخساری ، یخ‌نهشته دروغین - رسوب غیریخساری مشابه با یک یخ‌نهشته یخساری
pseudotill
بنگرید به ripple till
ribble|ripple till|ripple till
یخ نهشت
till

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن