معادل انگلیسی کشند مستقیم
یک کشند اقیانوسی که هماهنگ با حرکات ظاهری توده عامل کشند است به طوری که مد ( بر کشن

زمين شناسی
کشند مستقیم
یک کشند اقیانوسی که هماهنگ با حرکات ظاهری توده عامل کشند است به طوری که مد ( بر کشند ) مستقیماً زیر توده تولید کننده کشند است و با یک مد در طرف مخالف کره زمین همراهی می شود / مقایسه شود با :جزر و مد وارونه – جزر و مد مخالف ، کشند مستقیم یک کشند اقیانوسی که هماهنگ با حرکات ظاهری توده عامل کشند است به طوری که مد ( بر کشند ) مستقیماً زیر توده تولید کننده کشند است و با یک مد در طرف مخالف کره زمین همراهی می شود / مقایسه شود با :جزر و مد وارونه – جزر و مد مخالف
direct tide
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی کشند مستقیم
یک کشند اقیانوسی که هماهنگ با حرکات ظاهری توده عامل کشند است به طوری که مد ( بر کشن
جزر و مد اوج
apogean tide
کشند جوی
نوسان منظم عمودی جو ، که عمدتا بوسیله اثرات گرمایی از جذب تشعشعات در ارتفاعات و سطوح مختلف تولید شده مترادف: tide ، کشند جوی نوسان منظم عمودی جو
atmospheric tide
دسترسی مستقیم ، دستیابی مسقیم ، دسترسی مستقیم به اطلاعات
سازماندهی دادهها در فایل یا روی مدیوم ذخیره به گونهای که هر عنصر آدرسی منحصر به فرد داشته باشد و به طور مستقل قابل دستیابی باشد ، دسترسی مستقیم به اطلاعات سازماندهی دادهها در فایل یا روی مدیوم ذخیره به گونهای که هر عنصر آدرسی منحصر به فرد داشته باشد و به طور مستقل قابل دستیابی باشد
direct access
زاویه مستقیم
زاویه ای که مستقیماً بین دو خط اندازه گیری می شود مثلاً ، یک زاویه افقی که به طور ساعتگرد از یک خط پیمایش مقدم نسبت به خط بعدی اندازه گیری می شود ، زاویه مستقیم زاویه ای که مستقیماً بین دو خط اندازه گیری می شود مثلاً
direct angle
شمارش مستقیم
direct count
شبکه مستقیم
مترادفی برای شبکه بلوری در مقایسه با شبکه معکوس ، شبکه مستقیم مترادفی برای شبکه بلوری در مقایسه با شبکه معکوس
direct lattice
قابلیت تراوایی مستقیم
direct permeability
رواناب مستقیم
روانابی که بلافاصله پس از بارندگی به کانال های جریان باران یا ذوب برف می پیوندد ( لانگین و ایسری 1960 )
مقایسه شود با : رواناب پایه
مترادف : رواناب سطحی مستقیم ، رواناب فورانی ، جریان توفان ، رواناب توفانی ، آب توفانی
، رواناب مستقیم - روانابی که بلافاصله پس از بارندگی به کانال های جریان باران یا ذوب برف می پیوندد ( لانگین و ایسری 1960 ) - مقایسه شود با : رواناب پایه - مترادف : رواناب سطحی مستقیم ، آب توفانی -
direct runoff
هیدروگراف رواناب مستقیم
direct runoff hydrograph
آزمون برش مستقیم ، دستگاه برش مستقیم
روش تست این دستگاه تعیین تحکیم نفوذ مقاومت برشی خاک در برش مستقیم است این دستگاه به سنجش مقاومت خاک در برابر فشار می پردازد یعنی استرس وارد شده بر خاک به وسیله بکار گیری یک نیروی اعمال شده توسط یک عامل برشی سطح را اندازه گیری می کند
direct shear test
دستگاه برش مستقیم روش تست این دستگاه تعیین تحکیم نفوذ مقاومت برشی خاک در برش مستقیم است این دستگاه به سنجش مقاومت خاک در برابر فشار می پردازد یعنی استرس وارد شده بر خاک به وسیله بکار گیری یک نیروی اعمال شده توسط یک عامل برشی سطح را اندازه گیری می کند
direct shear test|direct shear|direct shear
چینه بندی مستقیم ، چینه بندی اولیه
direct stratification
رواناب سطحی مستقیم ، رواناب مستقیم
direct surface runoff
رواناب سطحی مستقیم ، رواناب مستقیم
direct surface runoff|runoff|runoff
سمیت مستقیم
direct toxicity
امنداد مستقیم
direction (stright)
امتداد یک لایه ، جهت یک لایه
direction of a bed
جهت دار
directional
حفاری جهت دار حفاری دستی یک چاه در مسیر های کنترل شده از حالت قائم و در آزیموت های کنترل شده که معمولاً با استفاده از دسته شلاقی این کار به منظور مستقر کردن چاه های متعدد در یک مکان خاص ، مانند یک پلاتفرم دور از ساحل انجام می گیرد مقایسه شود با : انحراف ، پهلوگذاری / مترادف : حفاری شیب دار / اریب
directional drilling|directionaldrilling|directionaldrilling
قالب وزنی جهت دار
اصطلاحی که به طور اولیه برای ساختاری به عنوان قالب جریانی تفسیر می شد ولی در حال حاضر به عنوان قالب قاشقی در نظر گرفته می شود ( پتی جان دپاتر 1964) ، قالب وزنی جهت دار اصطلاحی که به طور اولیه برای ساختاری به عنوان قالب جریانی تفسیر می شد ولی در حال حاضر به عنوان قالب قاشقی در نظر گرفته می شود ( پتی جان دپاتر 1964)
directional load cast
نمودار جهت دار
یک نمودار چاه که نشان دهنده میل گمانه و جهت میل می باشد این نمودار معمولاً با نمودار شیب سنج بدست می آید ، نمودار جهت دار یک نمودار چاه که نشان دهنده میل گمانه و جهت میل می باشد این نمودار معمولاً با نمودار شیب سنج بدست می آید
directional log
ساختار جهت دار
هر ساختار رسوبی که نشانگر جهت جریانی است که آن را بوجود آورده است
مثلاً طبقه بندی مورب اثرات جریانی و ریپل – مترادف : ساختار جریان قدیمه – ساختار جریانی جهت دار – ساختار برداری ، ساختار جهت دار هر ساختار رسوبی که نشانگر جهت جریانی است که آن را بوجود آورده است مثلاً طبقه بندی مورب اثرات جریانی و ریپل – مترادف : ساختار جریان قدیمه – ساختار جریانی جهت دار – ساختار برداری
directional structure
زوج جهتمند
یک جفت صفحات شعاعی حفره داخلی کیسه تنان در صفحه ای که شکمی – پشتی خوانده می شود ( که از بخش پشتی به سمت بخش شکمی کشیده می شود ) و متعلق به پلیت مرجان است و بوسیله چین هایی بر روی طرف های مخالف تا روبرو روی صفحات شعاعی حفره داخلی کیسه تنان تشخیص داده می شود ، زوج جهتمند یک جفت صفحات شعاعی حفره داخلی کیسه تنان در صفحه ای که شکمی – پشتی خوانده می شود ( که از بخش پشتی به سمت بخش شکمی کشیده می شود ) و متعلق به پلیت مرجان است و بوسیله چین هایی بر روی طرف های مخالف تا روبرو روی صفحات شعاعی حفره داخلی کیسه تنان تشخیص داده می شود
directive couple
نمودار جهتمندی
الف ) پیاده کردن شدت نسبی در مقابل جهت یک موج لرزه ای برون سو ، مانند موجی که نتیجه یک بار جهت دار یا یک الگوی منشأ می باشد نتایج جهتمندی تداخل امواج از مولفه های متعدد الگو
ب) نقشه پاسخ نسبی الگوی ژئوفون یا منتجه جهت دار اختلاط می باشد ، نمودار جهتمندی الف ) پیاده کردن شدت نسبی در مقابل جهت یک موج لرزه ای برون سو ، مانند موجی که نتیجه یک بار جهت دار یا یک الگوی منشأ می باشد نتایج جهتمندی تداخل امواج از مولفه های متعدد الگو ب) نقشه پاسخ نسبی الگوی ژئوفون یا منتجه جهت دار اختلاط می باشد
directivity graph
کتاب راهنما ، فهرست راهنما
جدولی از نشانگرها همراه قسمت های دادهای مطابق با آنها
به طور معمول جدول جستجو با آدرسهای فایلهای دادهای بر روی دیسک ، فهرست راهنما جدولی از نشانگرها همراه قسمت های دادهای مطابق با آنها به طور معمول جدول جستجو با آدرسهای فایلهای دادهای بر روی دیسک
directory
جزر و مد روزانه
جزر و مدی که با بلندی یک مد و یک جزر در هر روز مشخص می شود ، جزر و مد روزانه جزر و مدی که با بلندی یک مد و یک جزر در هر روز مشخص می شود
diurnal tide
کشند دوتایی
الف ) یک مد که از دو حداکثر مدی یا تقریباً ارتفاع مشابه ایجاد شده که توسط پائین رفتگی ملایم آب از هم جدا می شوند
ب) جزری که از دو حداقل جزر ساخته شده که توسط یک بالا آمدگی ملایم آب از هم جدا می شوند ، کشند دوتایی الف ) یک مد که از دو حداکثر مدی یا تقریباً ارتفاع مشابه ایجاد شده که توسط پائین رفتگی ملایم آب از هم جدا می شوندب) جزری که از دو حداقل جزر ساخته شده که توسط یک بالا آمدگی ملایم آب از هم جدا می شوند
double tide
جزر افولی
حرکت جریان های جزر و مدی از ساحل به طرف دریا ، جزر افولی حرکت جریان های جزر و مدی از ساحل به طرف دریا
ebb tide
کشند استوایی
کشندی که ماهی دو بار در زمانی رخ می دهد که ماه نزدیک یا بالای استوای کره زمین است و نشان دهنده حداقل نابرابری روزانه می باشد
مقایسه شود با: کشند حاره ای ، کشند استوایی کشندی که ماهی دو بار در زمانی رخ می دهد که ماه نزدیک یا بالای استوای کره زمین است و نشان دهنده حداقل نابرابری روزانه می باشد مقایسه شود با: کشند حاره ای
equatorial tide
کشند تعادلی
کشند فرضی نیم روزی ، مانند آنچه که بوسیله نظریه تعادل برای کره زمین بدون اصطکاک غیرچرخنده پوشیده از آب توصیف شده است
مترادف: کشند گرانی کشند نجومی ، کشند تعادلی کشند فرضی نیم روزی ، مانند آنچه که بوسیله نظریه تعادل برای کره زمین بدون اصطکاک غیرچرخنده پوشیده از آب توصیف شده است مترادف: کشند گرانی کشند نجومی
equilibrium tide
کشند اعتدالی
کشندی که زمانی رخ می دهد که خورشید نزدیک اعتدالین است و بوسیله دامنه های بزرگتر از میانگین مه کشند ، تشخیص داده می شود ، کشند اعتدالی کشندی که زمانی رخ می دهد که خورشید نزدیک اعتدالین است و بوسیله دامنه های بزرگتر از میانگین مه کشند
equinoctial tide
گابرویی که در آن فلدسپات ، سوسوریتی شده است این اصطلاح اولین بار توسط های به عنوان مترادفی برای گابرو استفاده شد (جوهانسن 1939 ، ص251) این اصطلاح در آمریکا منسوخ است اما همچنان توسط سنگ شناسان فرانسوی کاربرد دارد
euphotide
کشند افتان
آن بخش یک چرخه کشندی که بین مد و جزر متعاقب آن قرار دارد و توسط حرکت رو به دریا یا پس رونده آب تشخیص داده می شود همچنین ، یک رود کشندی پیش رو
متضاد: کشند خیزان
مترادف: پس کشند
falling tide
کشند افتان آن بخش یک چرخه کشندی که بین مد و جزر متعاقب آن قرار دارد و توسط حرکت رو به دریا یا پس رونده آب تشخیص داده می شود همچنین ، یک رود کشندی پیش رو متضاد: کشند خیزان مترادف: پس کشند
falling tide|ebb tide|ebb tide
مد بزرگ نجومی(hat)
high astronomical tide
مد ، برکشند
high tide
جذر بزرگ نجومی(lat)
low astronomical tide
کشند کم ، کمتر ارتفاع سطح آب دریا ، جزر ، فروکشند
low tide
کشند آمیخته
نوعی از جزر و مد که طی یک روز جزر و مدی ، دارای دو جزر و دو مد متمایز بوده و نابرابری روزانه شاخصی دارد (مانند حالت مشاهده شده در قسمتهایی از اقیانوسهای آرام و هند) عنوان مزبور معمولاً برای جزر و مدی که حد واسط میان یک جزر و مد روزانه و یک جزر و مد نیمه روزانه بوده و یا جزر و مدی است که دارای تناوبی از این دو نوع می باشد ، به کار می رود ، کشند آمیخته نوعی از جزر و مد که طی یک روز جزر و مدی
mixed tide
ماه کشند
ببینید : Lunar tide
moon tide
ماه کشند ببینید : Lunar tide
moon tide|lunar tide|lunar tide
کِشند مخالف
مدی که در مقابل یک مد مستقیم و در سمت دیگری از زمین نسبت به آن ، رخ می دهد ، کِشند مخالف مدی که در مقابل یک مد مستقیم و در سمت دیگری از زمین نسبت به آن
opposite tide
کشند حضیضی
نوعی جزر و مد با حدود حداکثر و حداقل افزایش یافته که به صورت ماهیانه و هنگامی که ماه در نزدیکترین فاصله خود نسبت به زمین قرار می گیرد ، رخ می‌دهد متضاد: apogean tide ، کشند حضیضی نوعی جزر و مد با حدود حداکثر و حداقل افزایش یافته که به صورت ماهیانه و هنگامی که ماه در نزدیکترین فاصله خود نسبت به زمین قرار می گیرد
perigean tide
کشند سرخ
یک نوع شکوفایی در محیط آب که توسط تاژکداران تک یاخته ای ایجاد می شود ، کشند سرخ - یک نوع شکوفایی در محیط آب که توسط تاژکداران تک یاخته ای ایجاد می شود
red tide
کشند معکوس
یک کشند اقیانوسی که با حرکات ظاهری توده کشندساز ، بطوری ناهمگون و در فازهای مختلف است که مستقیماً در زیر توده کشند ساز است و توسط یک جزر در طرف دیگر کره زمین همراهی می شود
مقایسه شود با: کشند مستقیم
مترادف: کشند معکوس ، کشند معکوس - یک کشند اقیانوسی که با حرکات ظاهری توده کشندساز ، بطوری ناهمگون و در فازهای مختلف است که مستقیماً در زیر توده کشند ساز است و توسط یک جزر در طرف دیگر کره زمین همراهی می شود - مقایسه شود با: کشند مستقیم - مترادف: کشند معکوس
reversed tide
کشند گسلابی
یک اصطلاح رایج ، اما نامناسب ، که به عنوان مترادف برای جریان بازگشتی استفاده می شود این کاربرد اشتباه است ، چون جریان بازگشتی ارتباطی با کشند ندارد
نیز نوشته می شود: riptide
rip tide
کشند گسلابی - یک اصطلاح رایج ، اما نامناسب ، که به عنوان مترادف برای جریان بازگشتی استفاده می شود این کاربرد اشتباه است ، چون جریان بازگشتی ارتباطی با کشند ندارد - نیز نوشته می شود: riptide
rip tide|riptide|riptide
کشند خیزان
بخشی از یک چرخه کشندی بین جزر و مد بعدی که توسط حرکت رو به خشکی یا پیشرونده تشخیص داده می شود همچنین ، یک رود کشندی درون روانگی متضاد: کشند افتان
مترادف: کشند سیلابی ، کشند خیزان - بخشی از یک چرخه کشندی بین جزر و مد بعدی که توسط حرکت رو به خشکی یا پیشرونده تشخیص داده می شود همچنین ، یک رود کشندی درون روانگی متضاد: کشند افتان - مترادف: کشند سیلابی
rising tide
مه کشند ، مد بهاره
بلندترین نوسان جزرو مدی که در هنگام ماه نو و بدر به وقوع می پیوندد ، مد بهاره - بلندترین نوسان جزرو مدی که در هنگام ماه نو و بدر به وقوع می پیوندد
spring tide
استارولیت - کانی نزوسیلیکات اپک که با رگه های سفید دیده می شود رنگ آن قرمز قهوه ای تا سیاه می باشد در سیستم بلوری مونوکلینیک متبلور می شود - سختی موس : 7 5-7 - فرمول شیمیایی : (Fe ، Mg ، Zn)2Al9(Si ، Al)4O22OH2 - آهن ، منیزیم و روی با نسبت های متغیر وجود دارد اغلب بصورت ماکل صلیبی دیده می شود که خصوصیت ویژه استارولیت است بلورهای ماکروسکوپی آن منشوری شکل می باشند ، آنها معمولا بزرگتر از کانیهای دربرگیرنده شان می باشند و به همین دلیل پورفیروبلاست نامیده می شوند - استارولیت یک واژه یونانی است ، استارو به معنی صلیب و لیتو نیز به معنی سنگ می باشد - استارولیت یک کانی درجه بالای دگرگونی می باشد و با گارنت ، میکا و کیانیت و دیگر کانیهای دگرگونی یافت می شود -
staurolite|staurotide|staurotide
کشند ، جزر و مد ، کشندآب
tide
کشند باد
بنگرید به : Wind set-up
wind tide

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن