معادل انگلیسی وسیله ای که موجب حرکت زنبورها در یک جهت بشود معمولا دربین بدنه کندو وطبقه محتوی عسل قرار می دهند

دامپزشكی

وسیله ای که موجب حرکت زنبورها در یک جهت بشود معمولا دربین بدنه کندو وطبقه محتوی عسل قرار می دهند تا زنبورها را از قابهای عسل دور کنند

bee escape

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی وسیله ای که موجب حرکت زنبورها در یک جهت بشود معمولا دربین بدنه کندو وطبقه محتوی عسل قرار می دهند

زنبور عسل ، مگس انگبین ، زنبور

bee

دستگاهی که برای دور کردن کارگران از روی شانه های عسل جریان شدید هوا را روی آن می دمد(دمنده زنبور عسل)

bee blower

گرده ذخیره شده در داخل شانه ها

bee bread

برس زنبور ، برس نرمی برای کنار زدن زنبورها از شانه ها

bee brush

حرکت منظم زنبورهای عسل در روی قابها به عنوان یکی از وسایل ارتباطی (رقص زنبور عسل) معمولا یک حرکت چندین بار تکرار می شود

bee dance

حشره بالنسبه بی ضرری که روی بدن زنبوران مشاهده می شود اما لاروهای آن می تواند به قاب های محتوی عسل صدمه وارد کند نام علمی آن ‎ braula coeca می باشد

bee louse

دگردیسی زنبور عسل ، مراحل رشد از تخم تا حشره کامل

bee metamorphosis

به ‎ wax moth پروانه موم خوار مراجعه شود

bee moth

عارضه ای در زنبوران عسل که گاهی به وسیله نوعی ویروس حادث می شود این عارضه مانع پرواز و سایر فعالیت های عادی زنبوران کارگر می گردد

bee paralysis

مرتع زنبور ، چراگاه زنبور

bee pasture

گیاه زنبور

bee plant

گیاهانی که برای جمع آوری گرده یا نوش مورد استفاده قرار می گیرند

bee plants

فضای زنبور فاصله ‎ 6/3 تا ‎ 9/5 میلیمتر (‎1/4 تا ‎3/8) اینچ) که در آن زنبور عسل به آزادی حرکت کند وقتی این فاصله بین قابها و سایر قسمتهای داخل کندو برقرار باشد کارگران نمی توانند بین آنها موم ببافند و یا با بره موم آن را مسدود لذا حرکت دادن قابها به آسانی امکان پذیر

bee space

درختانی با تنه تو خالی که زنبور عسل در داخل آن لانه می کند

bee tree

کلاه یا ماسک توری دار که روی سر و صورت را می پوشانند تا مانع نیش زدن زنبورداران گردد ، توری زنبور

bee veil

زهر زنبور عسل سمی که از طریق نیش به بدن تزریق می شود

bee venom

موم یا ماده چربی زنبور

bee wax

به ‎ apiary مراجعه شود

bee yard

قند چوب

beechwood suger

گوشت گاو

beef

ماده گاوهای گوشتی ، داشتی ، منظور ماده گاوهایی است از نژادهای گوشتی گاو که به منظور تولید گوساله نگهداری می شوند و به گوساله های خود شیر می دهند شیر این گاوها برای مصارف انسانی دوشیده نمی شود

beef - suckler cows

لوزالمعده ، پانکراس

beef bread

نژاد گوشتی

beef breed

گاوهای گوشتی ، نژادهایی از گاو که منحصرا برای تولید گوشت پرورش یافته اند واز شیر ماده گاو برای تغذیه گوساله استفاده می شود این گاوها برای تولید گوشت بیشتر با کیفیت بهتر بهگزینی شده اند ، گله گاوهای گوشتی

beef cattle

گاو گوشتی

beef cow

قطعات مختلف گوشت لاشه گاو

beef cuts

آبگوشت ، عصاره گوشت

beef extract

گله های گوشتی گاو ، گله هایی که در آنها نژادهای گوشتی به منظور تولید گوشت گاو (‎beef) نگهداری می شوند

beef herds

گاو نرگوشتی

beef master

طحال گاو

beef spleen

نژاد گوشتی

beef(beef cow)

گوشت ران گاو

beef-steak

چاق فربه ، گوشتالود ، چاق ، گوشتی

beefy

محفظه ای ، که برای زندگی زنبور عسل تهیه می شود ، کندو

beehive

زنبور عسل

bee-honey

پرورش دهنده زنبور عسل

beekeeper

زنبور عسل

beekeeping

ژله سلطنتی

beemilk

بادام زمینی

beennut

موم زنبور

bee's wax

ماک ، آغوز

beest

ماک ، آغوز

beesting

شیرپاک ، آغوز

beestings

چغندر

beet

تفاله چغندر

beet pulp

برگهای چغندر

beet tops

سوسک

beetle

موم یا ماده چربی که بوسیله غده های مخصوص واقع در سطح زیرین شکم ترشح می شود برای ساختن شانه های مومی به کار می رود و با ذوب شدن به صورت قالب های جامد در می آید ، موم زنبور عسل

beewax

عبوری

escape

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی دامپزشكی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی دامپزشكی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی دامپزشكی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی وسیله ای که موجب حرکت زنبورها در یک جهت بشود معمولا دربین بدنه کندو وطبقه محتوی عسل قرار می دهند

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی وسیله ای که موجب حرکت زنبورها در یک جهت بشود معمولا دربین بدنه کندو وطبقه محتوی عسل قرار می دهند

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی دامپزشكی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی دامپزشكی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما