معنی resonant filter bank controller

مهندسی برق
resonant filter bank controller
کنترل کننده بانک فیلتر رزونانسی
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی resonant filter bank controller
Adaptive neural controller
کنترا کننده عصبی تطبیقی
anti-windup self-tuning fuzzy PID controller
کنترل‌کننده‌ی PID ضدتجمع خودتنظیم فازی
automatic controller
کنترل کننده خودکار وسیله ای که پیوسته مقدار یک کمیت با وضعیت متغیر را می سنجد و به صورت خودکار هر گونه انحراف از مقدار مطلوب را در تجهیزات تحت کنترل اصلاح می کند ، کنترل کننده اتوماتیک ، نگهبانی فنی خودکار ، دستگاه فرمان
automatic current controller
کنترل کننده خودکار جریان
Charge controller
کنترل کنندۀ شارژ
Controller
کنترل کننده
corrector power supply controller
کنترلر تصحیح کننده منبع تغذیه
digital controller
کنترل کننده دیجیتال
drift rasio network controller
کنترلگر شبکه رادیویی
drum controller
ناظم استوانه ای
electric controller
کنترل کننده ی الکترونیکی وسیله ای که به روش معینی توان الکتریکی تحویلی به دستگاه را کنترل می کند
electronic controller
کنترل کننده الکترونیکی دستگاه یا سیستم الکترونیکی برای کنترل یک محصول ، و وسیله برقی ، ابزار ، یا سیستم نمونه های آن عبارت اند از کنترل کننده های برنامه پذیر ، ریز کنترل کننده ها ، رایانه هی صنعتی ، رایانه های شخصی ، و سنجه های تابلویی با مدار نقطه تنظیم برای کنترل فرایند
feedback controller
کنترل کننده ی پسخوردی مدار یا عنصری که در یک سیستم حلقه - بسته ( closed loop - system ) که موتور یا سایر محرکها را در جهت تصحیح سیگنال خطا ( signal) error کنترل می کند
full-magnetic controller
دستگاه فرمان تمام مغناطیسی
Fuzzy based coordinated controller
کنترل کنندۀ هماهنگ فازی
fuzzy neural controller
کنترل کننده عصبی فازی
fuzzy sliding mode controller
کنترلر مود لغزشی-فازی
Hierarchical Two-Level Voltage Controller
کنترل کنندۀ ولتاژ دو سطحی سلسله مراتبی
industrial controller
رئوستای فرمان دهنده
integral controller
کنترل کننده انتگرالی
local process controller
کنترل کننده ی پردازش محلی
manual controller
ناظم دستی
microcontroller
ریز کنترل کننده مدار مجتمع یکپارچه ای با واحد پردازش مرکزی کامل ( CPU ) و حافظه نیمرسانای کافی ( eprom , eeprom ,ram , rom ) و قابلیت ورودی / خروجی ( i/o ) که می توان آن را معادل ( کامپیوتری روی یک تراشه ) در نظر گرفت به دلیل محدودیت حافظه ، معمولاً از MCU به جای کاربردهای پردازش داده در کنترل استفاده می شود
Model Predictive Path Planning Controller
کنترل‌کننده‌ی پیش‌بین طرح‌ریزی مسیر
on off controller
کنترل کننده قطع و وصل
phase controller
ماشین تنظیم فاز
photoelectric cutoff register controller
کنترل کننده ثابت قطع فتو الکتریکی سیستم کنترل فتو الکتریکی که به عنوان رگوله کننده موقعیت طولی برای ثابت نگهداشتن موقعیت نقطه قطع نسبت به یک الگوی تکرار شونده ، روی جسم متحرک عمل می کند
photoelectric lighting controller
کنترل کننده روشنایی فتوالکتریکی رله فتوالکتریکی که با تغییر روشنایی تحریکی می شود تا روشنایی یک محوطه معین یا نقطه خاصی را کنترل کند
PI controller
کنترلر تناسبی انتگرالی
PID-like neuro-fuzzy controller
کنترل کنندۀ عصبی-فازی شبه PID‌
pneumatic controller
کنترل کننده بادی
Polynomial fuzzy controller
کنترل کننده فازی چند جمله ای
potentiometric controller
کنترل کننده پتانسیومتری کنترل کننده که بر اساس اصل متعادل صفر عمل می کند سیگنال خطایی با متعادل کردن سیگنال حسگر نسبت به ولتاژ نقطه تنظیم می شود تا بار را در دمای ثابت یا پارامتر دیگر نگه دارد
Power Flow Controller
کنترل کننده پخش بار
pre-controller
پیش کنترل کننده
programmable controller
کنترل کننده قابل برنامه ریزی کنترل کننده صنعتی بر اساس منطق دیجیتال که می تواند در کارخانه برنامه ریزی شود تاوظایفی راکه قبلاً با استفاده از مجموعه ای از رله های مکانیکی انجام می شد ، انجام دهد این کنترل کننده برای زمان بندی و انجام وظایف تربیتی برنامهریزی می شود و می تواند روباتهای سده ، فرایندهای شیمیایی و وظایف خط مونتاژ را راه اندازی کند
proportional controller
کنترل کننده تناسبی
proportional derivative controller
کنترل کننده تناسبی مشتقی
proportional integral controller
کنترل کننده تناسبی انتگرالی
proportional integral derivative ( pid ) controller
کنترل کننده تناسبی مشتقی انتگرالی
proportional-integral controller
کنترل کنندۀ تناسبی-انتگرالی
proportional–integral controller
کنترل کنندۀ تناسبی-انتگرالی
resonant
تشدید واژه ای برای اشاره به تشدید
resonant - chamber switch
سوییچ محفظه تشدید کننده سوییچ موجبری با کاواک تنظیم شده ر هر شاخه موجبر که به عنوان اتصال سوییچ عمل می ند عدم تنظیم کاواک مانع از جاری شدن انرژِ در موجبر مربوط به آن می شود
resonant - line oscillator
نوسان ساز خط تشدید نوسان سازی که در آن یک یا چند قسمت خط انتقال به عنوان مدارهای تشدید کننده عمل می کنند
resonant - line tuner
تیونر خط - تشدید کننده تیونر تلویزیونی که در آن از خطوط تشدید کننده برای تنظیم آنتن ، تقویت کننده RF و مدارهای نوسان ساز RF استفاده می شود یا حرکت دادن اتصالهای کوتاهی که طول الکتریکی خطها را تغییر می دهند ، تنظیم مطلوب ایجاد می شود
resonant - window switch
سوییچ پنجره تشدید کننده سوییچ موجبری که دارای پنجره تشدید کننده ای در هر شاخه موجبر است که به صورت اتصالهای سوییچ عمل می کنند عدم تنظیم پنجره ها مانع عبور جریان انرژِ در مرجبر مربوطه می شود
resonant converter
مبدل تشدیدی
resonant -cavity maser
میز تشدید - کاواکی میرز که ماده فعال پارامغناطیس آن در تشدیدگر کاواکی قرار دارد
resonant charging choke
جوک پرشونده تشدید کننده چوکی که با خازن موثر شبکه شکل دهنده ی پالس در مدوله کننده تشدید ایجاد می کند تا نوسانی را در بسامد تشدید تولید کند ، چوک پرکننده همنوا
resonant circuit
مدار تشدید کنند ه مداری شامل مقادیر سلفی و خازنی که در بسامدکار ، تشدید ایجام می کند بسامدی که در آن تشدید ایجاد می شود بر حسب هرتز برابر با 1/2 میکروفاراد ضربدر رادیکال LC که در آن L بر حسب هانری و C بر حسب فاراد است اگر خازن و سلف موازی باشند امپدانس ترکیب آنها در هنگام تشدید کمتر از امپدانس تک تک آنها است اگر موازی باشند امپدانس ترکیب آنها در هنگام تشدید بیشتر از امپدانس تک تک آنهاست
Resonant controller
کنترل کننده تشدیدی
resonant diaphragm
دیافراگم تشدید کننده دیافراگمی که در بسامد معینی ، راکتانس ندارد
Resonant frequency
فرکانس تشدید
resonant gap
شکاف تشدید کننده شکاف داخلی کوچکی که میدان الکتریکی لامپ TR در آن متمرکز می شود
resonant line
خط تشدید کننده خط انتقالی که دارای مقادیر اندوکتانس توزیع شده و ظرفیت توزیع شده است تا خط تشدید کننده ای در بسامد کار آن بسازند اگر طول خط مضرب فردی از یک چهارم طول موج ف و در طورف باراتصال کوتاه شه باشد ، تشدید موازی به وجود می آید و اگر همان خط در طرف بار ، باز باشد تشدید سری به وجود می آید ، خط مواج
resonant line tuner
میزان سازی با خط مواج
resonant lris
آیریس تشدید کننده پنجره تشدید کننده ای در موجبر دورانی ، که به دلیل شباهتش به آیریس اپتیکی به این نام نامیده می شود
resonant power supply
منبع تغذیه تشدید کننده منبع تغذیه ای که انرژِ آن در سلف و خازنی ذخیره می شود و با نرخ تعیین شده ای از طریق امپدانسهای نسبی قطعات تبدیل می شود جریان سلف و ولتاژ خازن شکل موجهای سینوسی هستند که جریان یا ولتاژ ورودی را پیش از اعمال شدن به ترانسفورماتور توان شکل می دهند
resonant resistance
مقاومت تشدید کننده مقاومت مدار تشدید کننده یا خط تشدید کننده در بسامد تشدید
resonant tank
تانک تشدید کننده مداری سری یا موازی تشکیل شده از سلف و خازنی که با خنثی شدنراکتانس سلفی آن با راکتانس خازنی ، در بسامد معینی تشدید می کند
resonant voltage step - up
بالال بردن ولتاژ تشدید توانایی پیچگ و خازن در مدار تشدید کننده سری در ازائه ولتاژی چندین برابر بیشتر از ولتاژ ورودی مدار
resonant window
پنجره تشدید کننده ترکیب موازی دیافراگم های سلفی و خازنی در ساختار موجبر که در بسامد تشدید انتقال را انجام می دهند و در بسامدهای دیگر موج را بار می تابانند
robust controller
کنترل کننده مقاوم
robust damping controller
کنترلر مقاوم میرایی
rsistance - bridge controller
کنترل کننده پل - مقاومتی کنترل کننده ای که بر اساس اصل تعادل صفر عمل می کند متعادل نبودن پل سیگنال خطایی را به وجود می آورد که تقویت می شود تا بار را در دمای مطلوب نگه دارد
self-organized adaptive fuzzy controller
کنترلر خود سازمانده تطبیقی فازی
Self-Organizing Controller
کنترل کننده خود سازمان دهنده
semimagnetic controller
دستگاه فرمان نیم مغناطیسی
sliding mode controller
کنترلر مود لغزشی
Surface controller
کنترل کننده سطح
two position controller
کنترل کننده دو وضعیتی
Unified power flow controller
کنترل کننده پخش توان يکپارچه
wide area damping controller
کنترل کننده میرایی ناحیه گسترده

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن