معنی motor cortex

روانشناسی

motor cortex

نواحی حرکتی به طور کلی مناطقی از سلسله اعصاب مرکزی که روابط نزولی مستقیم با نورون‌‌های محرکه دارد دو ناحیه‌ی حرکتی وجود دارد ناحیه‌ی حرکتی اولیه در شکنج پره سانترال و ناحیه‌ی حرکتی مکمل که در دیواره‌ی قشر مخ زیر ناحیه‌ی حرکتی اولیه قرار دارد از نظر تکنیکی این نواحی حرکتی شمرده نمی شوند چون رابطه‌ی مستقیم با نخاع و نورون‌های محرکه جمجمه ندارند

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی motor cortex

adrenal cortex

قشر غده فوق کلیوی

archicortex

قشر مخ دیرینه

association cortex

نواحی ارتباطی مناطقی از مغز که فرض می‌شود "فرآیند‌های روانی عالی" مثل تفکر ، استدلال ، و نظایر آن‌ها در آن ناحیه روی می‌دهد ، قشر تداعی

cerebellar cortex

قشر مخچه ای

cerebral cortex

قشر مخ قشر مخ به اعتقاد بسیاری از پژوهشگران جایگاه تمرکز عقل و شعور و منطقه‌ای است که مرحله‌ نهایی تجزیه و تحلیل پدیده‌های عصبی در آن صورت می‌گیرد قشر مخ حاوی 70 درصد نورون‌های سلسله اعصاب مرکزی است ، همچنین ناحیه‌ای از مغز است که در انسان نسبت به حیوانات رشد بیشتری یافته است

cortex

قشر مخ: یکی از مکانیزمهای دفاعی که در آن ، شخص وییگی های ناخواستنی خود را به حد افراط به اشخاص دیگر نسبت می دهد تا از ورود این گونه وییگی ها به حیطه آگاهی خویش در امان باشد ، پوست ، قشر ، لا یه رویی ، روپوش ، پوسته ، قشر مخ ، لایه روئی

motor

موتور ، محرک ، حرکتی ، ماشین ، منبع نیروی مکانیکی ، اتومبیل ، حرکت دهنده ، اتومبیل راندن موتور

motor reproduction

بازسازی حرکتی

motor aphasia

زبان پریشی حرکتی

motor area

ناحیه حرکتی

motor clumsiness

خام حرکتی

motor control

کنترل حرکتی

motor court

متل ، (motel)متل

motor development

رشد حرکتی

motor function

کارکرد حرکتی

motor learning

یادگیری حرکتی

motor neuron

نورون حرکتی

motor neurons

نورون‌های محرکه هر سلول عصبی که اندامی مجری را تحریک می‌نماید

motor output

برونداد های حرکتی

motor path

گذرگاه حرکتی

motor pool

گروهی از وساءط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت ، گروهی از وسائط نقلیه برای مقاصد نظامی یا حمل ونقل بنوبت

motor scooter

روروک موتوری

motor skills

مهارت های حرکتی

motor torpedo boat

قایق موتوری سریع السیر اژدر انداز

motor vehicle

وسیله نقلیه موتوری

motorboat

قایق موتوری

motorcade

کاروان موتوری

motorcar

خودرو سواری

motorcycle

موتورسیکلت

motorist

ماشین سوار

motorization

موتوری کردن

motorize

موتوریزه کردن ، موتوری کردن ، موتوریزه‌کردن

motorman

راننده موتور

motor-perceptual region

ناحیه حرکتی ‎ - ادراکی

motor-responses

واكنش‌هاي حركتي

motor-skill

مهارت حرکتی

motortruck

کامیون باری

neocortex

قشر تازه مخ

orbital frontal cortex

قشر پیشین حدقه ای

paleocortex

قشر دیرینه مخ

posterior parietal cortex

كورتكس آهيانه خلفي

prefrontal cortex

قشر پیش پیشانی

sensory cortex

قشر حسی مخ

ventrolateral prefrontal cortex

قشر جلوي مغز خلفي جانبي دوطرفه

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی روانشناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معنی motor cortex

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی motor cortex

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما