معنی put on

روانشناسی
put on
تحمیل کردن ، گذاردن ، صرف کردن ، بخود بستن ، وانمود کردن ، بکارانداختن ، اعمال کردن ، بکار گماردن ، افزودن ، انجام دادن ، دست انداختن ، تصنعی ، وانمود شده ، اجرا کرن ، روشن کردن ، pretended) :(adj & vi) ، (assumedتصنعی ، وانمود شده کردن ، :(vt & vi)تحمیل کردن ، اعمال

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی روانشناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها


دیکشنری تخصصی هنر

درباره دیکشنری تخصصی برساد


دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما



Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی روانشناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن