معنی rant

روانشناسی
rant
لفاظی کردن ، یاوه سرایی کردن ، بیهوده گفتن ، سرزنش کردن ، یاوه سرایی ، بیهوده گویی ، بیهوده گوئی (ranten)لفاظی کردن ، یاوه‌سرائی کردن ، بیهوده‌گفتن ، یاوه‌سرائی
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی rant
ranten
لفاظی کردن ، یاوه سرایی کردن ، بیهوده گفتن ، سرزنش کردن ، یاوه سرایی ، بیهوده گویی ، بیهوده گوئی (rant)لفاظی کردن ، یاوه‌سرائی کردن ، بیهوده‌گفتن ، یاوه‌سرائی
ranter
یاوه گو ، یاوه‌گو
aberrant
گمراه ، منحرف ، بیراه ، نابجا ، کجراه
administrant
اداره کننده ، اجرایی
adulterant
چیز تقلبی ، مایه تقلب و فساد ، متقلب ، پست تر کننده ، استحاله دهنده
aid grant
کمک هزینه ء تحصیلی
alterant
تغییر دادنی ، تبدیلی ، تغییر دهنده
arrant
بدترین ، بدنام ترین ، ولگرد ، اواره ، آواره
aspirant
جویا ، طالب ، داوطلب کار یا مقام ، ارزومند ، حروف حلقی ، آرزومند
au courant
در جریان روز ، مطلع ، باخبر ، (up to date)در جریان روز
bench warrant
حکم دادگاه یا قاضی علیه شخص گناهکار
celebrant
برگذار کننده
conflagrant
مشتعل ، فروزان
cormorant
قره قاز ، شخص پرخور ، ازمند ، پنگون ، ( مج ) شخص پرخور ، آزمند
corroborant
تایید کننده ، موید ، تائید کننده
currant
کشمش بیدانه ، مویز ، (گ ش ) کشمش بیدانه
death warrant
حکم اعدام
decarant
اظهارکننده
denaturant
عامل غیر طبیعی ، تقلبی ، مصنوعی
deodorant
بوزدا ، برطرف کننده بوی بد ، ماده دافع بوی بد
discriminated operant
کنش گر افتراقی ، رفتار عامل افتراقی
emigrant
مهاجر ، کوچ کننده
entrant
وارد شونده ، داوطلب
equilibrant
نیروی متعادل ، متعادل
equiponderant
هم وزن
errant
عیار ، اواره ، سرگردان ، حادثه جو ، کمراه ، منحرف ، بدنام ، آواره ، حادثه‌جو
expectorant
خلت(خلط)اور ، اخلا ط اور ، بلغم اور ، کف اور ، خلت( خلط)آور ، اخلاط آور ، بلغم آور ، کف آور
exuberant
فراوان ، پرپشت ، فیض بخش ، پربرکت
flagrant
اشکار ، برملا ، انگشت نما ، رسوا ، وقیح ، زشت ، آشکار
fragrant
خوشبو ، معطر ، گلی (در رده بندی بوها)
fulgurant
برق اسا ، خیره کننده ، برق آسا
grant
اهداء ، بخشش ، عطا ، امتیاز ، اجازه واگذاری رسمی ، کمک هزینه تحصیلی ، دادن ، بخشیدن ، اعطا کردن ، تصدیق کردن ، مسلم گرفتن ، موافقت کردن ، واگذاری کردن ، بورس تحصیلی یا پژوهشی ، موافقت کردن اهداء
hydrant
لوله ابکش (اب انبار) ، شیر اتش نشانی ، لوله آبکش ( آب انبار ) ، شیر آتش نشانی
ignorant
نادان
immigrant
مهاجر ، تازه وارد ، غریب ، کوچ نشین ، اواره ، آواره
inerrant
بی خطا ، بی اشتباه
intolerant
زیر بارنرو ، بی گذشت ، متعصب
intrant
داخل شونده ، دخول رسمی و قانونی ، ورود رسمی ، کسی که وارد انجمن یا دانشکده یامقامی میشود ، وارد ، داخل ، نفوذ کننده ، مقامی میشود ، نفوذ کننده داخل شونده ، کسی که وارد انجمن یا دانشکده یا
iterant
تکرار کننده ، بازگو کننده ، مکرر کننده ، ازسر گیرنده
itinerant
سیار ، دوره گرد
knight errant
شوالیه سیار ، دلا ورحادثه جوی سیار
land grant
زمین اعطایی دولت ، اعطای اراضی ، زمین اعطائی دولت
migrant
کوچ کننده ، مهاجر ، سیار ، جانور مهاجر ، کوچگر ، کوچنده
ministrant
خدمت کننده ، خادم
obscurant
نامفهوم ، پیچیده ، بغرنج ، مخالف اصلا حات
odorant
معطر ، چیز خوشبو
Operant
عملیاتی ، عامل ، کنش گر (1) هر رفتاری که ارگانیسم ابراز می کند و بر چسب آثارش بر محیط قابل تشخیص است توجه کنید که ویژگی اساسی در این تعریف مفهوم تغییر یا اثر است که پاسخ بر محیط دارد؛ بنابر این "عامل" عملاً طبقه ای از پاسخ هاست که همه ی آن ها در یک اثر خاص مشترک هستند مثلاً ، موش در جعبه ی اسکینر ممکن است میله ای را با هر یک پنجه ها یا به کمک پوزه ی خود بفشارد ، و همه ی این رفتارها را می توان کنش گر تلقی نمود- فشار بر میله کنش گر ها بر خلاف پاسخ گر ها بدون شرایط تحریکی پیشایند خاص پدید می آیند وقتی یک کنش گر تحت کنترل محرک افتراقی در آمد ، شرطی سازی عامل روی داده است (2) مربوط به ، یا مشخص کننده ی پاسخی که این خصوصیات را نشان می دهد ، کنش‌گر (1) هر رفتاری که ارگانیسم ابراز می‌کند و بر چسب آثارش بر محیط قابل تشخیص است توجه کنید که ویژگی اساسی در این تعریف مفهوم تغییر یا اثر است که پاسخ بر محیط دارد؛ بنابر این "عامل" عملاً طبقه‌ای از پاسخ‌هاست که همه‌ی آن‌ها در یک اثر خاص مشترک هستند مثلاً ، موش در جعبه‌ی اسکینر ممکن است میله‌ای را با هر یک پنجه‌ها یا به کمک پوزه‌ی خود بفشارد ، و همه‌ی این رفتارها را می‌توان کنش‌گر تلقی نمود- فشار بر میله کنش‌گر‌ها بر خلاف پاسخ‌گر‌ها بدون شرایط تحریکی پیشایند خاص پدید می‌آیند وقتی یک کنش‌گر تحت کنترل محرک افتراقی در‌آمد ، یا مشخص کننده‌ی پاسخی که این خصوصیات را نشان می‌دهد ، موثر ، کار کننده ، فعالیت کننده ، کنش گر (اپرانت)
penetrant
نافذ ، رسوخ کننده
preponderant
برتر ، مسلط ، دارای مزیت
protuberant
برامده ، متورم ، باد کرده ، برآمده
quadrant
ربع دایره ، ربع کره ، یک چهارم ، چهار گوش ، چهار گوش ربع
recalcitrant
متمرد ، سرسخت ، سرکش
reenterant
بازگشتی ، چند دخولی
reentrant
متوجه بسمت داخل ، مقعر ، دوباره داخل شونده ، درون رو ، درون رو بازگذشتی ، چند دخولی
refrigerant
سردکن ، تب بر ، خنک کن ، کولر
registrant
ثبت کننده ، تقاضا ثبت کننده
remonstrant
معترض
restaurant
رستوران ، کافه
reverberant
پرانعکاس
saturant
اشباع شده ، سیر ، بحد اشباع رسیده
search warrant
حکم تفتیش منزل ، حکم بازرسی و ورود ، (حق ) حکم تفتیش منزل
sonorant
پرصدا ، پرطنین
spirant
حرفی که بااصطکاک نفس ادا گردد ، بتلفظدرامده ، اصطکاکی ، درآمده ، اصطکاکی ) (fricative)درتلفظ حروف) حرفی که بااصطکاک نفس ادا گردد( مثلshو ( v ، بتلفظ
tolerant
بامدارا ، مدارا امیز ، ازادمنش ، ازاده ، دارای سعه نظر ، شکیبا ، اغماض کننده ، بردبار ، شخص متحمل ، شخص متحمل بامدارا ، مدارا آمیز ، آزادمنش ، آزاده
tyrant
ستمگر ، حاکم ستمگر یا مستبد ، سلطان ظالم
vagrant
ادم اواره و ولگرد ، دربدر ، اوباش ، آدمآواره و ولگرد
vibrant
مرتعش ، لرزان ، به تپش در امده ، در حال جنبش ، تکریری ، پرطراوت و چالا ک ، به تپش در آمده ، پرطراوت و چالاک
vociferant
پر سروصدا ، با صدای بلند ، داد و فریادی ، نعره ای ، نعره‌ای
warrant
وسیله تضمین ، مجوز- حکم- تضمین کردن ، سند عندالمطالبه ، گواهی کردن ، تضمین کردن ، گواهی ، حکم ، تضمین‌کردن

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی روانشناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی روانشناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن