معنی zoo ecology

روانشناسی
zoo ecology
قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور با محیط خود بحث میکند ، بوم شناسی حیوانی ، بوم‌شناسی حیوانی قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور با محیط خود بحثمیکند
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی zoo ecology
autecology
بوم شناسی فردی ، مبحث شناسایی محیط زندگی انفرادی موجودات ، مبحث شناسائی محیط زندگی انفرادی موجودات
bioecology
رشته ای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات را با محیط اطراف خود مورد بحث قرار میدهد ، قرار میدهد رشته‌ای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات را با محیط اطراف خود مورد بحث
ecology
علم عادت وطرز زندگی موجودات و نسبت انها با محیط ، بوم شناسی ، (oecology)علم عادت وطرز زندگی موجودات و نسبت آنها با محیط
gynecology
دانش امراض زنانه ، پزشکی زنان
synecology
بوم شناسی گروهی
zoo
باغ وحش :پیشوند بمعنی حیوان - جانور و متحرک ، :(Zoo-)پیشوند بمعنی حیوان - جانور و متحرک :(n )باغ وحش
zooerasty
جماع با حیوان
zooflagellate
اغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور ، ( زیست شناسی ) آغازیان شبه گیاه فاقد خاصیت جذب نور
zoogamete
سلول ، جنس متحرک(مخصوصا در مورد جلبکها) ، (زیست شناسی) سلول ، جنس متحرک( مخصوصا در مورد جلبکها)
zoogenic
بچه زا ، بچه گذار ، زاینده ، زایا ، )(zoogenous)ج ش ) بچه زا
zoogenous
بچه زا ، بچه گذار ، زاینده ، زایا ، )(zoogenic)ج ش ) بچه زا
zoogeographer
کارشناس جغرافیای حیوانی
zoogeographic
وابسته به جغرافیای حیوانی ، (zoogeoraphical)وابسته به جغرافیای حیوانی
zoogeographical
وابسته به جغرافیای حیوانی ، (zoogeoraphic)وابسته به جغرافیای حیوانی
zoogeography
جغرافیای حیوانی
zoographic
وابسته به جانور شناسی تطبیقی و توصیفی
zoographical
وابسته به جانور شناسی تطبیقی و توصیفی
zoography
جانور شناسی تطبیقی ، علم توصیف جانوران وخوی انان ، علم توصیف جانوران وخوی آنان
zooid
جانورسان ، شبیه جانوران ، شبه جانور ، شبه حیوان ، زیوه ، ( زیست شناسی) جانورسان
zooks
علا مت تعجب ، عجبا ، زکیسه
zoolatry
پرستش حیوانات ، حیوان پرستی
zoological
وابسته به جانور شناسی ، حیوان(به شوخی)
zoological garden
باغ وحش
zoologist
جانور شناس ، ویژه گر جانورشناسی ، ویژه‌گر جانورشناسی
zoology
جانور شناسی ، حیوان شناسی
zoom
هواپیما را با سرعت وبازاویه تند ببالا راندن ، زوم ، با صدای وزوز حرکت کردن ، وزوز ، بسرعت ترقی کردن یا بالا رفتن ، فاصله عدسی را کم و زیاد کردن ، (در فیلمبرداری) فاصله عدسی را کم و زیاد کردن هواپیما را با سرعت وبازاویه تند ببالا راندن
zoom lens
عدسی دوربین عکاسی دارای کانون متغیر
zoometry
اندازه گیری اندامهای جانوران ، اندازه‌گیری اندامهای جانوران
zoomorphic
دارای خدایان مجسم بشکل جانور ، شبیه جانور ، جانورسان
zoomorphism
تجسم خدا یا خدایان بشکل حیوانات پست ، استعمال اشکال حیوانات در هنر بعنوان علا ءم مخصوص ، حیوان ریخت انگاری ، استعمال اشکال حیوانات در هنر بعنوان علائم مخصوص تجسم خدا یا خدایان بشکل حیوانات پست
zoon
تنها محصول یک نطفه واحد(در مقابل ذووءد) ، هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب ، هر یک از حیوانات منفرد متعلق به حیوان مرکب (ج ش) تنها محصول یک نطفه واحد(در مقابل (Zooid
zooparasite
انگل حیوانی ، حیوان انگل
zoophagous
جانور خوار ، گوشتخوار
zoophilia
حیوان خواهی
zoophilic
علا قمند به جانور ، حیوان دوست ، (zoophilous)علاقمند به جانور
zoophilous
علا قمند به جانور ، حیوان دوست ، (zoophilic)علاقمند به جانور
zoophily
حیوان خواهی
zoophobia
فوبی حیوان: یکی از انواع فوبیاهای اختصاصی که در آن بیمار مبتلا به یک ترس مرضی نسبت به حیواناتی چون گربه ها ، سگ ها و پرندگان که بالقوه بی خطرند و یا مارها و حشرات می باشند ، حیوان هراسی
zoophyte
جانور گیاه سان ، انواع جانوران مهره داری که رشد انها شبیه گیاه میباشد ، جانور گیاه‌سان ، (ج ش ) انواع جانوران مهره‌داری که رشد آنها شبیه گیاه میباشد
zooplankton
جانور ریز شناور بر سطح دریا ، (ج ش ) جانور ریز شناور بر سطح دریا
zoopsia
توهم حیوان بینی
zoospore
هاگ تاژکدار غیر جنسی جلبک ، (گ ش ) هاگ تاژکدار غیر جنسی جلبک
zootechnical
وابسته به فن تربیت حیوانات
zootechnician
کارشناس تربیت حیوانات ، ویژه گر اهلی کردن جانوران ، ویژه‌گر اهلی کردن جانوران
zootechnics
روش تربیت و رام کردن جانوران ، فن اهلی کردن جانوران و حیوانات وحشی ، (zootechny)روش تربیت و رام کردن جانوران ، فن اهلی‌کردن جانوران و حیوانات وحشی
zootechny
روش تربیت و رام کردن جانوران ، فن اهلی کردن جانوران و حیوانات وحشی ، (zootechnics)روش تربیت و رام کردن جانوران ، فن اهلی‌کردن جانوران و حیوانات وحشی
zootomy
تشریح حیوانات ، جانور شکافی

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی روانشناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی روانشناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن