معنی trim size

روانشناسی

trim size

اندازه طبیعی (پس از پرداخت وبریدن زاویه چیزی)

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی trim size

apotheosize

تکریم اغراق امیز نمودن ، بدرجه ء خدایی پرستیدن ، تکریم اغراق آمیز نمودن ، بدرجهء خدائی پرستیدن

assize

محکمه ، محکمه ء جنایی ، هیلت قضات یا منصفه ، نرخ قانونی ، واحد وزن و پیمانه ، فرمان ، مشیت ، مشیت محکمه ، محکمهء جنائی ، هیئت قضات یا منصفه ، ( درجمع ) نرخ قانونی

block size

اندازه کنده

body size

اندازه بدن

capsize

واژگون کردن کشتی ، واژگون شدن ، ( نظ ) واژگون کردن کشتی

emphasize

باقوت تلفظ کردن ، تایید کردن (در) ، اهمیت دادن ، نیرو دادن به ، تأکید کردن

family size

تعداد افراد خانواده

hypothesize

فرض کردن ، برانگاشتن ، مطرح کردن

increment size

اندازه نمو

king size

بزرگ

life size

باندازه شخص زنده ، باندازه طبیعی ، ( در مورد مجسمه وتصویر وغیره ) باندازه شخص زنده

man size

اندازه مناسب یک مرد

metastasize

گسترش یافتن مرض از یک نقطه ء بدن به نقطه دیگر ، (طب) گسترش یافتن مرض از یک نقطهء بدن به نقطه دیگر

outsize

اندازه غیرمعمولی ، اندازه متفاوت با عادی

overemphasize

بیش از حد تاکید کردن

oversize

بزرگتر از اندازه ، برزگ اندازه

parenthesize

بطور معترضه گفتن ، پرانتز گذاردن

pint size

پست ، خرد ، ناچیز ، کوچک ، باندازه سر سنجاق ، (pint sized)پست

sample size

حجم نمونه

size

اندازه ، قد ، مقدار ، قالب ، سایز ، ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه ، چسب زنی ، اهارزدن ، بر اورد کردن ، زنی ، آهارزدن ، بر آورد کردن اندازه ، ساختن یارده‌بندی کردن برحسب اندازه ، چسباندازه

synopsize

خلا صه کردن ، بصورت اجمال در اوردن ، بصورت مجمل بیان کردن ، خلاصه کردن ، بصورت اجمال در آوردن

synthesize

ترکیب کردن ، امیختن ، ترکیب شدن ، هم گذاری کردن ، آمیختن

trim

(مو ، شاخ ، برگ و غیره) زدن ، چیدن ، درست کردن ، اراستن ، زینت دادن ، پیراستن ، تراشیدن ، پیراسته ، مرتب ، پاکیزه ، تر وتمیز ، وضع ، حالت ، تودوزی وتزءینات داخلی اتومبیل ، تودوزی وتزئینات داخلی اتومبیل درست کردن ، آراستن

trimerous

سه جزیی ، سه بندی ، سه مفصلی ، سه گروهی ، سه جزئی

trimester

دوره سه ماهه ، در حدود سه ماه

trimeter

شعر سه وتدی

trimmer

پیرایشگر ، دستکاری کننده ، صاف کننده ، زینت دهنده ، تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز ، تادیب کننده ، روز ، تادیب کننده پیرایشگر ، تغییر عقیده دهنده بنابمصالح

trimolecular

سه ذره ای ، دارای سه ملکول ، (ش ) سه ذره‌ای

trimonthly

هر سه ماه یکبار

trimorph

سه شکلی ، سه وجهی ، سه حالتی ، (trimorphous)سه شکلی

trimorphous

سه شکلی ، سه وجهی ، سه حالتی ، (trimorph)سه شکلی

trimotor

هواپیمای سه موتوره

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی روانشناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معنی trim size

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی trim size

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما