معنی on the job training

روانشناسی

on the job training

آموزش ضمن کار

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی on the job training

academic training

آموزش اکادمیک

assertive training

جرات آموزی: نوعی شرطی سازی تقابلی که در آن پاسخهای گرایشی یا ابراز وجود به منظور از بین بردن حالت فعل پذیری یا اضطراب در برخی از موقعیتها ، تقویت می شود استفاده از تمرین رفتاری و فنون دیگر برای آموزش شیوه مناسب ابراز نیازها به مردم بدون آنکه حقوق دیگران را ضایع کنند

attribution retraining

بازآموزی اسنادی

autogenic training

آموزش خودزاد

avoidancae training

اجتناب آموزی

bowel training

آموزش دفع

character training

پرورش منش

cognitive - affective stress management training

تمرین شناختی – عاطفی تعدیل استرس

communication training

آموزش ارتباط

empathy training

آموزش همدلی

escape training

گریزآموزی

in- service training

آموزش ضمن خدمت

in-serving training

آموزش ضمن خدمت

Life Skills Training

آموزش مهارت های زندگی

manual training

دوره اموزش هنرهای دستی ، دوره آموزش هنرهای دستی

mindfulness training

آموزش بهوشیاری

omission training

حذف آموزی

over training

تمرین زدگی

Parents training

آموزش والدین

personnel training

آموزش کارکنان

preservice training

کارآموزی پیش از خدمت

relaxation training

آرامش آموزی

retraining

بازآموزی

reward training

آموزش با پاداش

self restraining

منع کننده نفس ، مسک کننده نفس ، خوددار

sensitivity group training

گروه حساسیت

sensitivity training

حساسیت آموزی

skills training

آموزش مهارت‌ها

stress – inoculation training

فنی که میچینام آن را ابداع کرد هدف این فن «مایه کوبی» بیماران علیه فشارهای روانی فعلی و آتی است در این فن بیماران می فهمند چطور برخی از شیوه های ارزیابی آنان منتهی به فشار روانی می شود و یاد می گیرند فشارهای روانی را شناسایی و با آنها مقابله کنند هم چنین این مهارتهای مقابله ای را در جلسات درمان تمرین و با استفاده از آنها در موقعیتهای پراسترس و واقعی پایه های شان را تحکیم می کنند

stress management training

آموزش مدیریت استرس

teacher training

تربیت معلم

the

حرف تعریف برای چیز یا شخص معینی

the dansant

ته دانسان ، مجلس چای ورقص عصرانه

the field experiment

تجربه های میدانی

the hague

جزیره هاییتی

The International Year of the Family

سالگرد جهانی خانواده

the lab experiment

تجربه آزمایشگاهی

The Multifactor Leadership Questionnaire (MLQ)

پرسشنامه رهبری چندعاملی

The Theory of Planned Behavior

نظریه رفتار برنامه ریزی شده

the theory of the mind (ToM)

نظریه ذهن

theater

تلاتر ، تماشاخانه ، بازیگر خانه ، تالا ر سخنرانی ، (theatre)تئاتر ، تالار سخنرانی

theater in the round

تماشاخانه دارای صحنه مدور

theatergoer

شخصی که مکرر به تلاتر میرود ، تماشاخانه رو ، شخصی که مکرر به تئاتر میرود

theatre

تلاتر ، تماشاخانه ، بازیگر خانه ، تالا ر سخنرانی ، (theater)تئاتر ، تالار سخنرانی

theatrical

وابسته به تماشاخانه ، تلاتری ، در خور تماشا ، تئاتری

theatricalism

تماشاخانه گرایی ، پیروی از روش تماشاخانه ، تماشاخانه مسلکی ، تماشاخانه گرائی

theatricalize

تماشاخانه ای کردن ، بصورت تاتر در اوردن ، بروی صحنه اوردن ، بصورت تاتر در آوردن ، بروی صحنه آوردن

theatrics

فن نمایش وتاتر

theca

پوشش ، کپسول ، کیسه ، غلا ف ، (گ ش - ج ش ) پوشش ، غلاف

thecal

دارای پوشش کپسول دار ، غلا ف دار ، (thecate )دارای پوشش کپسول دار ، غلاف دار

thecate

دارای پوشش کپسول دار ، غلا ف دار ، (thecal)دارای پوشش کپسول دار ، غلاف دار

thee

تورا ، ترا ، بتو

theft

دزدی ، سرقت

thegn

خان ، تیولدار ازاده ، ) (thane)حق قدیم انگلیس ) خان ، تیولدار آزاده

thein

تلین که درچای یافت میشود ، ) (theine)ش ) تئین که درچای یافت میشود

theine

تلین که درچای یافت میشود ، ) (thein )ش ) تئین که درچای یافت میشود

their

شان ، خودشان ، مال ایشان ، مال انها ، مال آنها

theism

اعتقاد بخدا ، خدا شناسی ، توحید ، یزدان گرایی ، یزدان گرائی

theist

یزدان گرای ، معتقد بخدا ، خدا شناس ، موحد ، خدا پرست

theistic

یزدان گرایانه ، خدا پرستانه

them

ایشان را ، بایشان ، بانها

thematic

فرهشتی ، ریشه ای ، مربوط بموضوع ، موضوعی ، مطلبی ، مقاله ای ، ریشه‌ای

Thematic Apperception Test

آزمون اندریافت موضوع

thematic apperception test (tat)

آزمون اندریافت موضوع (تی ا تی)

thematic teaching

آموزش موضوعی

theme

موضوع ، مطلب ، مقاله ، فرهشت ، انشاء ، ریشه ، زمینه ، مدار ، نت ، شاهد ، مضمون

theme song

ملودی یا قطعه موسیقی تکرار شونده ، قطعه تکراری ، (مو ) ملودی یا قطعه موسیقی تکرار شونده

themselves

خودشان ، خودشانرا

then

سپس ، پس (از ان) ، بعد ، انگاه ، دران هنگام ، در انوقت ، انوقتی ، متعلق بان زمان ، زمان سپس ، پس ( از آن ) ، آنگاه ، درآن هنگام ، در آنوقت ، آنوقتی ، متعلق بان

thenar

کف دست یا کف پا ، برامدگی کف دست ، (تش ) ( وابسته به ) کف دست یا کف پا ، برآمدگی کف دست

thence

از انجا ، از آن زمان ، پس از آن ، از آن جهت ، دیگر ، از آنجا

thenceforth

از آن پس ، سپس

thenceforward

از آن پس ، از انجا ببعد ، از آن وقت ، از آنجا ببعد

theocentric

متوجه بخدا ، خدا گرای ، خدا دوست ، خدا مرکز

theocentricity

توجه بخدا ، خدا دوستی ، (theocentrism )توجه‌بخدا

theocentrism

توجه بخدا ، خدا دوستی ، (theocentricity )توجه‌بخدا

theocracy

یزدان سالا ری ، حکومت خدا ، حکومت روحانیون ، دین سالاری

theocrat

خداوند کشور ، طرفدار یزدان سالا ری

theocratic

مربوط بحکومت خدایی ، مربوط به خدا سالا ری ، مربوط بحکومت خدائی ، مربوط به خدا سالاری

theodicy

اعتقاد بعدالت خدایی ، اعتقاد بعدالت خدائی

theodolite

تلودولیت ، دوربین مهندسی ، زاویه سنج طول یاب ، تئودولیت ، زاویه‌سنج طول یاب

theogonic

وابسته به مطالعه وشناسایی اجداد واعقاب خدایان ، وابسته به مطالعه وشناسائی اجداد واعقاب خدایان

theogony

نسب نامه خدایان ، مطالعه وشناسایی اجداد واعقاب خدایان ، مطالعه وشناسائی اجداد واعقاب خدایان

theolog

متخصص الهیات ، دانشمند علم دین ، طلبه علوم دینی ، (theologue )متخصص الهیات

theologian

متخصص الهیات ، حکیم الهی ، خداشناس

theological

وابسته بعلوم الهی

theologize

درعلم الهیات بحث کردن

theologue

متخصص الهیات ، دانشمند علم دین ، طلبه علوم دینی ، (theolog )متخصص الهیات

theology

یزدان شناسی ، علم دین ، الهیات ، حکمت الهی ، خدا شناسی

theomania

خود خدا انگاری

theonomous

توسط خدا حکومت واداره شده

theonomy

حکومت خدایی ، کشوری که خدا پادشاه آن باشد ، حکومت خدائی

theophanic

وابسته به تجلی خدا به انسان

theophany

تجلی خدا به انسان ، ظهور خدا به انسان ، تجلی خدا به‌انسان

theophobia

خدا هراسی

theorem

قضیه ، برهان ، مسلله ، قاعده ، نکره ، مسئله ، نکره قضیه

theorematic

برهانی ، متضمن برهان ، قضیه ای ، مبنی بر قاعده ، قضیه‌ای

theoretical

نظری

theoretical framework

چارچوب تئوریک

theoretical frequency

بسامد نظری (در آمار)

theoretical mode

نمای نظری (در آمار)

theoretical type

سنخ نظری

theoretical value

مقدار نظری

theoretician

نگرشگر ، ویژه گر در تلوری ، (theorist)نگرشگر ، ویژه‌گر در تئوری

theorie

تئوری ، نظریه

theorist

متخصص علوم نظری ، نگرشگر ، طرفدار استدلا ل نظری ، نظریه پرداز

theorization

نگرشگری ، تحقیقات نظری ، استدلا ل نظری ، نظریه پردازی

theorize

نگرشگری کردن ، استدلا ل نظری کردن ، تحقیقات نظری کردن ، فرضیه بوجود اوردن ، فرضیه ای بنیاد نهادن ، فرضیه‌ای بنیاد نهادن نگرشگری کردن ، استدلال نظری کردن ، فرضیه بوجود آوردن

theorizer

نگرشگر ، تلوری باف ، تئوری باف

theory

نظریه ، نگره ، فرضیه ، تئوری- نظریه ، اصول نظری ، علم نظری ، اصل کلی ، فرض علمی ، تحقیقات نظری ، نگرش ، نظریه نظریه

theory of constraints

بیان تئوری قیدها

theory of mind

نظریه ذهن

theosophical

وابسته به عرفان ، عرفانی

theosophist

عارف ، اهل عرفان

theosophy

عرفان ، خدا شناسی ، حکمت الهی

therapeusis

مبحث تداوی ، درمان شناسی ، (therapeutics)مبحث تداوی

therapeutic

درمانی ، وابسته به درمان شناسی ، معالج ، وابسته‌به درمان شناسی

therapeutic alliance

اتحاد درمانی: رابطه درمانگر و بیمار تصور می شود که اتحاد درمانی قوی ، مهم ترین عامل در ایجاد تغیرات و درمان می باشد

therapeutic community

اجتماع درمانی

therapeutic impasse

بن بست درمانی

therapeutic millieu

محیط درمانی

therapeutic processes

فرآیندهای درمانی

Therapeutic Protocol

پروتکل درمانی

therapeutic work

كاردرماني

therapeutics

درمان شناسی

therapeutist

متخصص درمان شناسی ، درمان شناس ، ) (therapist )طب ) متخصص درمان شناسی

therapist

درمانگر

therapy

درمان

there

انجا ، درانجا ، به انجا ، بدانجا ، در این جا ، دراین موضوع ، آن مکان ، آنجا ، درآنجا ، به آنجا

thereabout

دران حدود ، درهمان نزدیکی ، تقریبا ، درآن حدود

thereafter

پس از آن ، از آن پس ، بعد از آن ، بعدها

thereat

از آن بابت ، در انجا ، در آنجا

thereby

بدان وسیله ، از آن راه ، بموجب آن در نتیجه

therefore

برای آن (منظور) ، از اینرو ، بنابر این ، بدلیل آن ، سپس

therefrom

از آن ، ازانجا ، ناشی از ان ، ازآنجا ، ناشی از آن

therein

دران ، درانجا ، از آن بابت ، از آن حیث ، درآن ، درآنجا

thereinafter

پیرو آن ، بدنبال آن ، درتعقیب آن ، بعدا

thereinto

درداخل آن در جزء آن ، در ضمن ان ، در ضمن آن

thereon

بر آن ، بر این ، روی آن ، درانجا ، درآنجا

thereto

بان ، بدان ، بعلا وه

theretofore

تا انزمان ، پیس از انوقت ، تا آنزمان ، پیس از آنوقت

thereunder

در زیر آن ، بموجب آن ، در ذیل ان ، در ذیل آن

thereunto

بان ، بدان ، بضمیمیه آن ، پیوسته به ان ، پیوسته به آن

thereupon

درنتیجه ، بنابراین ، بیدرنگ ، پس از ان ، پس از آن

therewith

باان (نامه یا قرارداد) ، به پیوست ، دران هنگام ، بدانوسیله ، بیدرنگ ، فورا ، درنتیجه آن ، از آن بابت ، علا وه بر این ، بعلا وه ، علاوه بر این ، بعلاوه باآن ( نامه یا قرارداد) ، درآن هنگام

theriac

تریاق ، معجون ، پادزهر ، شیره قند ، تریاقی ، شیره‌قند

therm

کالری کوچک ، معادل هزار کالری بزرگ ، واحد گرما ، حمام ، داغ ، حمام عمومی ، گرما

therm(a)esthesiometer

حساسیت سنج دمایی

thermae

چشمه اب گرم ، حمام اب گرم ، چشمه آب گرم ، حمام آب گرم

thermal

دمایی ، گرمایی ، حرارتی ، گرم ، دمائی ، گرمائی ، گرم گرمایی

thermal sensitivity

حس دما

thermal spring

چشمه اب گرم ، چشمه آب گرم

thermalgesia

دردزایی گرمایی

thermalgia

درد سوزان

thermanesthesia

بی حسی دمایی

thermic

گرمایی ، وابسته بگرما ، حرارتی ، گرمائی

thermionic tube

لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود ، لوله گرمایونی ، گرمایونی لوله الکترونی که درآن الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود ، لوله

thermistor

رزیستور برقی ، الت مقاوم در مقابل برق ، آلت مقاوم در مقابل برق مقاومت گرمایی

thermocoagulation

دلمه شدن نسوج در اثر حرارت ، ( درجراحی ) دلمه شدن نسوج در اثر حرارت

thermocouple

وسیله اندازه گیری اختلا ف درجه حرارت ، ( الکتریسته ) وسیله اندازه گیری اختلاف درجه حرارت جفت گرمایی ، ترموکوپل

thermoduric

قادر به استقامت در برابر حرارت زیاد ، دماپای

thermodynamic

وابسته بعلم ترمودینامیک ، دماپویا

thermodynamics

دانش دماپویایی ، مبحث فعالیت مکانیکی ورابطه آن باحرارت ، دانش دماپویائی

thermoelectric

وابسته به رابطه برق وحرارت ، دما برقی

thermoelectricity

ایجاد جریان برق در اثر حرارت ، دما برق

thermoelectron

الکترونی که در اثر گرما صادر شود

thermogram

دمانگاشت ، گرمانگار ، دمانگاره

thermograph

گرمانما ، گرماسنج خودکمار ، دمانما

thermographer

کسی که گرماسنجی کند ، دمانگار

thermographic

وابسته به گرما سنجی یا دمانگاری

thermography

دمانگاری ، گرمانگاری

thermolabile

بی ثبات یا ناپایدار درمقابل حرارت ، دماناپای

thermolysis

تجزیه شیمیایی در اثر حرارت ، تحلیل حرارت بدن ، (ش ) تجزیه شیمیائی در اثر حرارت

thermolytic

وابسته به تحلیل گرما ، وابسته به تجزیه در اثر گرما ، وابسته به‌تحلیل گرما

thermometer

گرماسنج ، حرارت سنج ، دماسنج ، (thermometre )گرماسنج ، گرمانما ، میزان الحراره ، درجه ، دماسنج گرماسنج

thermometre

گرماسنج ، گرمانما ، میزان الحراره ، درجه ، دماسنج ، (thermometr )گرماسنج

thermometric

وابسته به گرماسنج ، وابسته به گرماسنجی

thermometry

گرماسنجی ، دماسنجی

thermonuclear

وابسته بدرجه حرارت هسته اتمی

thermophile

گرمادوست ، دمادوست ، دماگرایی ، دماگرائی

thermophilic

گرماگرای

thermopile

پیل گرماسنج

thermoplastic

قابل ارتجاع یا نرمش پذیر دراثر حرارت

thermoplasticity

قابلت ارتجاع یا نرمش پذیری در مقابل حرارت

thermoreceptor

گیرنده دمایی

thermoregulation

تنظیم حرارت ، تنظیم دمایی

thermoregulator

ترموستات ، دستگاه تنظیم حرارت

thermoregulatory

وابسته تنظیم حرارت

thermos

فلا سک ، ترمس ، قمقمه ، محفظه یاظرف عهایق حرارت

thermoscope

دستگاه گرمابین ، گرمایاب ، دمابین

thermosetting

قابل سفت شدن در مقابل حرارت

thermostability

قابلیت استحکام در مقابل حرارت

thermostable

باثبات در اثر حرارت

thermostat

الت تعدیل گرما ، دستگاه تنظیم گرما ، :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن ، :(adj & n )آلت تعدیل گرما ، دستگاه تنظیم‌گرما ، :(vt )بوسیلهآلت تعدیل گرماکنترل کردن

thermotactic

دماواکنشی

thermotaxis

تحرک در اثر گرما ، تنظیم خود بخود حرارت در بدن ، دماواکنش

thermotropic

گرماگرای ، علا قمند به گرما ، دماگرای

thermotropism

دماگرایی ، حساسیت نسبت به گرما ، گرماگرایی ، دماگرائی ، گرماگرائی

therof

از آن ، وابسته بان ، متعلق بان ، از انجا ، از آنجا

thesaurus

گنجینه ، خزانه ، انبار ، مخزن ، فرهنگ جامع ، قاموس ، مجموعه اطلا عات ، ( مج ) فرهنگ جامع ، مجموعه اطلاعات

these

اینها ، اینان

theseus

قهرمان یونانی فاتح امازون ها ، تزه یا تیسوس ، قهرمان یونانی فاتح آمازون ها ، ( افسانه یونان ) تزه یا تیسوس

thesis

پایان نامه ، رساله دکتری ، قضیه ، فرض ، ضرب قوی ، نهاده ، تز ، نظر ، (مو ) ضرب قوی

thespian

وابسته به تسپیس شاعر یونانی ، هنرپیشه

theta rhythm

موج تتا

thetic

وضع شده ، مقرر ، معین ، ثابت ، مطلق ، وابسته به یا شامل پایان نامه ، (thetical)وضع شده

thetical

وضع شده ، مقرر ، معین ، ثابت ، مطلق ، وابسته به یا شامل پایان نامه ، (thetic)وضع شده

thetis

حوری دریایی ، مادر اشیل ، ( افسانه یونان ) حوری دریائی ، مادر آشیل

theurgic

جادویی ، سحرانگیز ، جادوگر ، ساحر ، جادوئی

theurgist

معجزه کننده ، جادوگر

theurgy

معجزه ، جادو ، سحر

thews

نیروی عضلا نی ، عضله ، عادت ، راه ورسم ، رفتار ، مشی ، تقوی ، وتر ، نیروی عضلانی ، راه‌ورسم

they

انها ، ایشان ، انان ، آنها ، آنان

they;d

they;ll

they;re

they'd

they would) ، (they had

they'll

they shall) ، (they will

they're

(they are)

they've

(they haved)

toilet training

آموزش آداب توالت رفتن

training

کارآموزی ، آموزش

transfer of training

انتقال آموزش

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی روانشناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معنی on the job training

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی on the job training

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما