معنی form of ground

زمين شناسی

form of ground

اشکال زمین

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی form of ground

alluvial ground

زمین آبرفتی

auriferous ground

خاک طلادار

background

زمینه
در زمین شناسی پزشکی : ویژگی مربوط به مکانی خاص یا سنجش هایی از آن مکان که ناشی از فرایندهای طبیعی است و فرایندهای انسانی بر آن تأثیری ندارند در برخی موارد واژه "زمینه طبیعی" برای تأکید بر جنبه غیرانسانی آن به کار می رود با انتقال آلودگی های انسانی (برای مثال آلاینده های آلی ماندگار) در جو ، این مسئله که آیا ساختگاه های زمینه برای چندین ماده وجود دارند ، قابل بحث است ، زمینه در زمین شناسی پزشکی : ویژگی مربوط به مکانی خاص یا سنجش هایی از آن مکان که ناشی از فرایندهای طبیعی است و فرایندهای انسانی بر آن تأثیری ندارند در برخی موارد واژه "زمینه طبیعی" برای تأکید بر جنبه غیرانسانی آن به کار می رود با انتقال آلودگی های انسانی (برای مثال آلاینده های آلی ماندگار) در جو

dead ground

زمینهای مرده ، خاکهای مرده 2-اصطلاحی است در مورد زمینهای منتهی به سنگهای قابل بهره برداری

dead-ground

1-زمینهای مرده ، خاکهای مرده 2-اصطلاحی است در مورد زمینهای منتهی به سنگهای قابل بهره برداری

dredging ground

اراضی لاروبی ، لاروبی کردن زمین

dry frozen ground

زمین یخزده خشک
زمین ( خاک ) نسبتاً سست و خرد شونده که دمای آن زیر دمای انجماد است ولی هیچ یخی ندارد ، زمین یخزده خشک زمین ( خاک ) نسبتاً سست و خرد شونده که دمای آن زیر دمای انجماد است ولی هیچ یخی ندارد

feeding ground

زمین تغذیه گر ، حوزه آبریز ، حوزه زهکشی

fire ground

زمین سوزی

firm ground

زمین ثابت و پابرجا ، اراضی سخت و محکم ، زمین سفت ، زمین سفت
اصطلاح به کار رفته توسط تونل کاران برای موادی که در آنها ، تونلی بدون کمک پشتیبان سقفی اولیه می تواند ساخته شود و پوشش دائم می تواند قبل از تغییر شکل تاج یا دیواره دچار تغییر شکل شود اگر روش های سازه ای تغییر کنند یا اندازه تونل افزایش یابد ، این زمین ممکن است ناپایدار گردد نیز ببینید: زمین جاری ، زمین پوک ، زمین رونده ، زمین چلیده ، زمین آماسیده ، زمین سفت اصطلاح به کار رفته توسط تونل کاران برای موادی که در آنها

flowing ground

زمین جریان یابنده

form

ریخت ، پیکر ، فرم ، حالت ، وجه ، ورقه ، برگه ، ترکیب ، تصویر
(سنگ شناسی)گروهی از وجوه بلوری که همه آنها ارتباط یکسانی با عناصر تقارن دارند در هر رده بلوری ، اندیس میلر مشابه امکان پذیر است(ممکن است همه وجه (100) داشته باشند)اما تعداد وجوه متعلق به شکل ، به واسطه تقارن رده بلوری تعیین می شود ، تصویر(سنگ شناسی)گروهی از وجوه بلوری که همه آنها ارتباط یکسانی با عناصر تقارن دارند در هر رده بلوری

form anchor

مهار قالب

form factor

ضریب شکل

form genus

گونه ریختی
الف) واحد طبقه بندی گیاهی یا جانوری که برای فسیلهایی که از نظر ریخت شناسی دارای شباهتهایی شخصی بوده ولی ارتباط میان آنها مجهول می باشد ، بکار می رود چنین عنوانی در میان فسیلهای گیاهی برای نمونه ای که قابل انشعاب به خانواده ای معین نبوده ولی نسبت به طبقه ای بزرگتر ، مناسب تر به نظر می رسد ، مورد استفاده قرار می گیرد مقایسه شود با: parataxon
ب) در حالت نامتداولتر این عنوان برای گونه ای که از اشتقاق گونه قدیمی تر حاصل شده و به خانواده هایی مختلف راه یافته بکار می رود گونه ای که حاوی نمونه هایی هم ریخت است ، گونه ریختی الف) واحد طبقه بندی گیاهی یا جانوری که برای فسیلهایی که از نظر ریخت شناسی دارای شباهتهایی شخصی بوده ولی ارتباط میان آنها مجهول می باشد ، مورد استفاده قرار می گیرد مقایسه شود با: parataxon ب) در حالت نامتداولتر این عنوان برای گونه ای که از اشتقاق گونه قدیمی تر حاصل شده و به خانواده هایی مختلف راه یافته بکار می رود گونه ای که حاوی نمونه هایی هم ریخت است

form hanger

آویز قالب

form lining

روکش فالب

form pressure

فشار وارده بر قالب

form set

گروهی از لایه های چلیپایی یا مورب که سطح فوقانی آنها نشان دهنده فرم لایه اصلی است
نیز ببینید: fossil ripple ، گروهی از لایه های چلیپایی یا مورب که سطح فوقانی آنها نشان دهنده فرم لایه اصلی است نیز ببینید: fossil ripple

form tie

کلاف قالب

forma

دیسه
کوچکترین قسمت در طبقه بندی های گیاهی و جانوری که عموماً برای تغییرات ناچیز موجود در بین نمونه های متشکل هر گروه یا جمعیت گیاهی بکار می رود ، دیسه کوچکترین قسمت در طبقه بندی های گیاهی و جانوری که عموماً برای تغییرات ناچیز موجود در بین نمونه های متشکل هر گروه یا جمعیت گیاهی بکار می رود

formal stress ratio

نسبت تنش شکلی

formal support

نگهداری رسمی
سیستم نگهداری رسمی به سیستمی گفته می شودکه مشخصا برای یک وضعیت هندسی معین ساخته می شود این سیستم رابه صورت بتن درجا می ریزندویا ازمجموعه ای ازقطعات بتنی پیش ساخته تشکیل می شودکه مجموعه آنها یک حلقه کامل راتشکیل می دهندو بلافاصله پس ازپیشروی تونل آن رانصب می کنند ، نگهداری رسمی سیستم نگهداری رسمی به سیستمی گفته می شودکه مشخصا برای یک وضعیت هندسی معین ساخته می شود این سیستم رابه صورت بتن درجا می ریزندویا ازمجموعه ای ازقطعات بتنی پیش ساخته تشکیل می شودکه مجموعه آنها یک حلقه کامل راتشکیل می دهندو بلافاصله پس ازپیشروی تونل آن رانصب می کنند

formanite

نوعی کانی
فرمول شیمیایی: YTaO4
وجه تسمیه : از نام Francis Gloster Forman (1904-1980) ، government geologist ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی: YTaO4 - وجه تسمیه : از نام Francis Gloster Forman (1904-1980)

format

نمونه ، فرم ، قطع ، قالب بندی ، نحوه قرارگیری دادهها در یک فایل

formation

سازند ، تشکیلات
هر مجموعه سنگی که خصوصیات مشترکی از نظر منشا ، سن یا ترکیب داشته باشد

از دیدگاه حفاری: عنوانی عام که توسط حفاران برای سنگی رسوبی که بر پایه مشخصات مخزنی یا فیزیکی (حفاری) معین ، قابل تشریح می باشد ، بکار می رود چنین واژه ای که در این مورد فاقد هر گونه مفهوم صنفی در مورد ویژگیهای چینه شناختی می باشد ، در قالب عباراتی چون سازند سخت ، سازند چرتی یا سازند متخلخل ، مورد استفاده قرار می گیرد <br>از دیدگاه ecol؛ گروههایی از موجودات زنده که به خاطر دارا بودن الگوی زیستی مشترک و بسیار متوسط و نیز عبارات یکسان و شرایط آب و هوایی مورد نیاز مشابه ، در کنار یکدیگر زندگی می کنند

مربوط به cart؛ توده ای با دوام و از سنگهایی آذرین ، رسوبی یا دگرگونی که مرزهای آن به سادگی و بدون نیاز به بررسی های دقیق دیرین شناختی یا سنگ شناختی ، قابل تشخیص بوده و وسعت آن به اندازه ای است که به عنوان واحدی مستقل و به منظور بررسی و تشریح منطقه ای در نقشه های زمین شناسی قابل ارائه می باشد واحد کارتوگرافی اصلی در ارائه نقشه های زمین شناسی

formation|formations|formations

سازند ، تشکیلات - هر مجموعه سنگی که خصوصیات مشترکی از نظر منشا ، سن یا ترکیب داشته باشد - - از دیدگاه حفاری: عنوانی عام که توسط حفاران برای سنگی رسوبی که بر پایه مشخصات مخزنی یا فیزیکی (حفاری) معین ، قابل تشریح می باشد ، بکار می رود چنین واژه ای که در این مورد فاقد هر گونه مفهوم صنفی در مورد ویژگیهای چینه شناختی می باشد ، در قالب عباراتی چون سازند سخت ، سازند چرتی یا سازند متخلخل ، مورد استفاده قرار می گیرد <br>از دیدگاه ecol؛ گروههایی از موجودات زنده که به خاطر دارا بودن الگوی زیستی مشترک و بسیار متوسط و نیز عبارات یکسان و شرایط آب و هوایی مورد نیاز مشابه ، در کنار یکدیگر زندگی می کنند - - مربوط به cart؛ توده ای با دوام و از سنگهایی آذرین ، رسوبی یا دگرگونی که مرزهای آن به سادگی و بدون نیاز به بررسی های دقیق دیرین شناختی یا سنگ شناختی ، قابل تشخیص بوده و وسعت آن به اندازه ای است که به عنوان واحدی مستقل و به منظور بررسی و تشریح منطقه ای در نقشه های زمین شناسی قابل ارائه می باشد واحد کارتوگرافی اصلی در ارائه نقشه های زمین شناسی -

formations

سازندها ، تشکیلات

formative

سرشت گر
اسم: در باستان شناسی ، این عنوان برای مرحله فرنمایگی که پس از مرحله archaic رخ داده و مشخصه آن توقف کوچ نشینی انسان و پیشرفت کشاورزی بوده است ، به کار می رود پس از این دوره ، دوره کلاسیک به وجود آمده است همبستگی سطوح فرهنگی نسبی با زمانهای واقعی (و در نتیجه با واحدهای زمان چینه شناسی زمین شناسی) از ناحیه ای به ناحیه دیگر ، متفاوت می باشد
مترادف: pre – classic
صفت: مربوط به دوران فروماتید ، سرشت گر اسم: در باستان شناسی ، متفاوت می باشد مترادف: pre – classic صفت: مربوط به دوران فروماتید

formicaite

نوعی کانی ، در طبقه بندی Dana
فرمول شیمیایی: Ca(HCOO)2
نامهای دیگر این کانی :Calcium Formate

formicaite|calcium formate|calcium formate

نوعی کانی ، در طبقه بندی Dana - فرمول شیمیایی: Ca(HCOO)2 - نامهای دیگر این کانی :Calcium Formate

frozen ground

زمین یخزده
قطعه زمینی که همواره دمایی پایینتر از نقطه انجماد داشته و عموما حاوی مقادیر متنوعی آب ، به صورت یخ می باشد
مترادفهای ناصحیح: frost؛ ground frost ؛ permafrost مترادف: tjaele؛ gelisol؛ merzlota؛ tele؛ taele

gathering ground

حوزه آبریز

gross ground

1- خاکهای سنگین 2- خاکهای مارنی ورسی

ground

زمین ، خشکی ، خاک

hard ground

افق سخت خاک ، زمین سخت ، سطوح سخت شده
دلیل اهمیت زمین های سخت شده در این است که آنها محیط های دریاییتشکیل می شوند و ایجاد آنها به دیاژنز دریایی بستگی دارد شرایط تشکیل این بستر ها به این صورت است که ، رسوبگذاری برای مدتی در دریا قطع یا به حداقل ممکن رسیده باشد و ته نشست سیمان در این زمان باعث ایجاد بستر های سخت می شود چون در این سطوح رسوبگذاری انجام نمی شود دارای سطح فرسایش یافته هستند بعد از سخت شدن حضور موجوداتی دیده می شود که فقط در بستر های سخت و سنگی زندگی می کنند ایکنو فسیل هایی که در بستر های سخت ایجاد می شوند هم از نشانه های شناسایی آنها می باشند مانند boring ها ، سطوح سخت شده دلیل اهمیت زمین های سخت شده در این است که آنها محیط های دریاییتشکیل می شوند و ایجاد آنها به دیاژنز دریایی بستگی دارد شرایط تشکیل این بستر ها به این صورت است که

horse of ground

1-حفره ای را گویند که از ماده خاکی پر شده باشد2-قطعه بزرگی از سنگ که از یک طرف گسل شکسته شده و بین دیواره های گسل گیر کرده باشد3- توده ای از کانه نامرغوب

impermeable ground

زمین ناتراوا

loose ground

زمین سست ، خاک دانه دانه که بشود آن ره بوسیله بیل حفاری کرد تراکم نسبی آن کمتر از 90% است

made ground

خاکریز ، خاک دستی ، زمین آماده ، زمین ساخته

merzlota|frozen ground|frozen ground

زمین یخ زده عنوانی روسی برای زمین منجمد

miry ground

زمین خیس
زمینی مرطوب ، چسبناک و آنقدر سست که قادر به نگهداری و تحمل بار نیست ، زمین خیس زمینی مرطوب

natural background

زمینه طبیعی
واژه ای است که برای تشریح تغییرپذیری ژئوشیمیایی ، دامنه مقادیر داده ها ، در اثر فرآیندهای طبیعی بکار می رود تا یک رخداد زمین شناسی یا ژئوشیمیایی خاص را توصیف کند ، زمینه طبیعی واژه ای است که برای تشریح تغییرپذیری ژئوشیمیایی

original ground

زمین طبیعی

patterned ground

زمین طرح‌دار ، زمین الگودار
گروهی از اشکال و عوارض مشخص و کم و بیش متقارن مانند دوایر ، چند ضلعیها و ساختارهای پله ای ، شبکه ای و خطی که مشخصه سطوحی هستند که در معرض انجماد و یخبندان شدید قرار گرفته اند چنین ساختارهایی بر پایه نوع الگو و جورشدگی یا عدم جورشدگی آنها ، تقسیم بندی می شوند چنین اشکالی اصولاً در نواحی قطبی ، نیمه قطبی و شمالی (قطب شمال) دیده شده ولی شامل نمونه های مشاهده شده در نواحی حاره ای یا نیمه حاره ای نیز می شوند
مترادف: strcture ground ، soilPatterns frost-Patternsoil ، strukturboden soilstructure ، زمین الگودار گروهی از اشکال و عوارض مشخص و کم و بیش متقارن مانند دوایر ، نیمه قطبی و شمالی (قطب شمال) دیده شده ولی شامل نمونه های مشاهده شده در نواحی حاره ای یا نیمه حاره ای نیز می شوند مترادف: strcture ground

perennially frozen ground

زمین دائم یخ بسته
لایه همیشه منجمد خاک (Permafrost)

permanenly frozen ground

زمین منجمد دائمی
لایه همیشه منجمد خاک (Permatrost)

pervious ground

تراوا زمین ، زمین تراوا

polygonal ground

زمین چندضلعی
شکل زمین الگو‌داری که با آرایش چندضلعی سنگ ، خاک و گیاه که روی یک سطح یا سطحی با شیب ملایم در نتیجه یخبندان شدید ایجادشده ، مشخص می‌شود؛به عنوان مثال سطح زمین ، مرکب از شبکه بزرگ‌ مقیاس چندضلعی‌های یخی گوه ای ، زمین چندضلعی - شکل زمین الگو‌داری که با آرایش چندضلعی سنگ

raveling ground

زمین پوک ، زمین ریزشی
اصطلاحی که حفاران تونل برای زمینی استفاده می کنند که از سقف یا دیواره های یک تونل ، پس از برون زد ریزش می کند نیز ببینید: زمین سفت؛ زمین جاری؛ زمین رونده؛ زمین چلیده؛ زمین آماسنده ، زمین ریزشی - اصطلاحی که حفاران تونل برای زمینی استفاده می کنند که از سقف یا دیواره های یک تونل

ravelling ground

زمین ریزشی

running ground

زمین جریانی
زمین های ماسه ای فاقدسیمان که قابلیت جریان یافتن به صورت آزاد را دارند این زمینها از آب اشباع هستند ووجود آب می تواندآنها راتحریک به جریان یافتگی وروان شدن نماید ، زمین جریانی - زمین های ماسه ای فاقدسیمان که قابلیت جریان یافتن به صورت آزاد را دارند این زمینها از آب اشباع هستند ووجود آب می تواندآنها راتحریک به جریان یافتگی وروان شدن نماید

sandy ground

شن زار

soft ground

زمین سست

swelling ground

water logged ground

خاک سیراب

white ground

زمین سفید-خاک سفید

yellow ground

زمین زرد ، خاک زرد
کیمبرلیت اکسید شده با رنگ مایل به زرد که در سطح لوله های الماس یافت می شود (مثلاً در آفریقای جنوبی) و در بالای زمین آبی قرار دارند ، خاک زرد - کیمبرلیت اکسید شده با رنگ مایل به زرد که در سطح لوله های الماس یافت می شود (مثلاً در آفریقای جنوبی) و در بالای زمین آبی قرار دارند

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معنی form of ground

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی form of ground

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما