معنی matrix

زمين شناسی

matrix

ملاط ، خمیره ، زمینه دانه ریز ، ماده ای که دانه های تشکیل دهنده یک سنگ را بهم می چسباند ، ماتریس ، زمینه
ماده سنگی ریز دانه تری که فضاهای میان قطعات یا بلورهای بزرگتر موجود در سنگ را پر می کند ، زمینه ماده سنگی ریز دانه تری که فضاهای میان قطعات یا بلورهای بزرگتر موجود در سنگ را پر می کند

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی matrix

matrix rock

سنگ زمینه ، زمینه ، خمیره ، ماتریکس (Matrix)

altitude matrix

شبکه ای مستطیلی شامل دادههای ارتفاعی یک ماتریس ارتفاعی می تواند از مطالعه استریوسکوپیک عکسهای هوایی دارای همپوشانی بر روی رسامها

epimatrix

اپی ماتریکس
اصطلاحی که Dickinson 1970 ، (صفحه 702) برای "مواد درون شبکه ای ناهمگن رشد کرده در شکافهای باز طی دیاژنز" گری وکی ها و آرکوزها بکار برد

epimatrix|epi matrix|epi matrix

اپی ماتریکس اصطلاحی که Dickinson 1970 ، (صفحه 702) برای "مواد درون شبکه ای ناهمگن رشد کرده در شکافهای باز طی دیاژنز" گری وکی ها و آرکوزها بکار برد

f-matrix

ماتریس-اف

lower triangular matrix

ماتریس پایین مثلثی

opal matrix

ملاط اوپالی ، سنگی که زمینه آن از کانی اوپال تشکیل شده باشد

orthomatrix

ناب آژند
عنوان ارائه شده توسط دیکینسون (1970) برای رسهای آواری مجدداً متبلور شده موجود در گریوآلها و آرکوزها ، ناب آژند عنوان ارائه شده توسط دیکینسون (1970) برای رسهای آواری مجدداً متبلور شده موجود در گریوآلها و آرکوزها

poisson matrix

ماتریس پواسون

protomatrix

زمینه اولیه
واژه معرفی‌شده توسط دیکینسون (1970) برای مواد غیرمتبلور رسی در گری وک‌ها و آرکوزهایی که به میزان کم تراکم یافته اند Relief limonite|limonite لیمونیت برجسته
لیمونیت بومی که بافت متخلخل و حفره دار دارد و معمولاً جانشین کالکوسیت خوشه مانند است

protomatrix|matrix|matrix

زمینه اولیه - واژه معرفی‌شده توسط دیکینسون (1970) برای مواد غیرمتبلور رسی در گری وک‌ها و آرکوزهایی که به میزان کم تراکم یافته اند Relief limonite|limonite لیمونیت برجسته - لیمونیت بومی که بافت متخلخل و حفره دار دارد و معمولاً جانشین کالکوسیت خوشه مانند است

reduced matrix

ماتریس کاهیده

s-matrix

ماتریس اس ماده خاک

stochastic matrix

ماتریس تصادفی

structured matrix

ماتریس باساختار

transition matrix

ماتریس تغییر وضعیت

transpose of a matrix

ترانهاده ماتریس

transposed matrix

ماتریس ترانهاده

tridiagonal matrix

ماتریس سه قطری

tripotent matrix

ماتریس سه توان

unit matrix

ماتریس یکه

unitary matrix

ماتریس یکانی

upper triangular matrix

ماتریس بالامثلثی

variance-covariance matrix

ماتریس واریانس-کوواریانس

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معنی matrix

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی matrix

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما