معنی graphic

زمين شناسی

graphic

نمودار

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی graphic

graphic. pegmatite

پگماتیت گرافیکی

graphic error

خطای ترسیمی

graphical error

خطای ترسیمی

graphical user interface

رابط گرافیکی کاربر

graphic primitive

عنصر گرافیکی پایه ، برای ساخت یک نمایش مانند یک نقطه یا یک خط مورد استفاده قرار می گیرد

graphics tablet

لوح طراحی
دستگاه رقومی گر کوچک مورد استفاده برای انتقال موردی برخی داده های فضایی به نرم افزارها ، لوح طراحی دستگاه رقومی گر کوچک مورد استفاده برای انتقال موردی برخی داده های فضایی به نرم افزارها

graphic variables

متغیرات ترسیمی

graphic scale

مقیاس خطی(نقشه) ، مقیاس مصور
مترادف bar scale ، مقیاس مصور مترادف bar scale

graphical

نمودار

allostratigraphic unit|allostratigraphic|allostratigraphic

واحد چینه شناختی نابرجا بدنه ای چند لایه قابل نقشه برداری از سنگ رسوبی ، که بر پایه ناپیوستگی های محصورکننده خود تعریف و تشخیص داده می شود واحد های allostartighaphic به ترتیب کم شدن مرتبه عبارت اند از: allomember-alloformaiton-allogroup واحد های بنیادی ، alloformation می باشند (nacsn ، 1983 ، art 58)

biochronostratigraphic

واحد زیست گاه چینه شناختی
اصطلاحی که توسط henningsmoen (1961) برای یک واحد زمان چینه ای بر پایه شواهد فسیلی استفاده شد ، واحد زیست گاه چینه شناختی اصطلاحی که توسط henningsmoen (1961) برای یک واحد زمان چینه ای بر پایه شواهد فسیلی استفاده شد

biostratigraphic

زیست چینه ای

biostratigraphic zone|biostratigraphic zones|biostratigraphic zones|biostratigraphic

زون زیست چینه شناختی ، بیوزون - واحدی از زمان زمین شناسی تعیین شده به کمک حضور (یا ندرتاً عدم حضور)یک یا چند گونه از سنگواره ها

cartographic unite|cartographic|cartographic

واحد نقشه نگاری یک سنگ یا گروهی از سنگها که بر روی یک نقشه زمین شناسی ، توسط طرح یا رنگ جداگانه ، نشان داده شده اند واحد نقشه‌نگاری استاندارد ، سازند می باشد

cheirographic coast|cheirographic|cheirographic

ساحل چیروگرافی ساحل یا کرانه ای با نواحی چین خورده و گسلی خورده با غوطه وری های پیچیده یا مرکب است ، که نشان دهنده دسته ای از خلیج‌های عمیق و سنگپوزهای انگشت مانند می باشد (سوارین ، 1956) استامپ (1961) این اصطلاح را بکار برده و خاطرنشان کرده است که این اصطلاح ظاهراً منسوخ می باشد

chorographic

نقشه برداری ، توصیفی
متعلق به علم نقشه برداری و توصیف ناحیه یا بخش مخصوصی ، بالاخص مرتبط با گستردگی منطقه قاره ای یا ناحیه ای ، یا به نقشه‌ای گفته می شود که نشان دهنده یک ناحیه بزرگ در مقیاس کوچک می باشد (مانند نقشه‌ای بین 1:500 000 و 1:5 000 000) ، توصیفی متعلق به علم نقشه برداری و توصیف ناحیه یا بخش مخصوصی

chronostratigraphic classification|chronostratigraphic|chronostratigraphic

رده بندی زمان چینه شناسی سازماندهی چینه های سنگ ، به واحدهایی بر طبق سن یا زمان بوجود آمدن آنها (1976 ، ISG)

chronostratigraphic unit|chronostratigraphic|chronostratigraphic

واحد زمان چینه شناختی توده یا جرمی از سنگ ، که برای استفاده به عنوان مرجع مادی ، برای تمام سنگهای تشکیل شده در طول همان مدت زمان ، در نظر گرفته می شود هر کدام از مرزهای آن هم زمان می باشند همچنین این توده سنگ به عنوان پایه ای برای تعریف وقفه ها یا فاصله مخصوصی از زمان یا واحد زمین گاهشماری ، کاربرد دارد و بوسیله مرجع(referent) نشان داده می شود (nacsn 1983 ، at66) واحدهای چینه شناسی زمان به ترتیب از بزرگ به کوچک عبارتند از: ائنوفتم ، اراتم ، سیستم ، سری ، اشکوب مترادف: chrontratic unit واحد سنگ شناسی زمانی ـ واحد زمان ـ چینه شناسی ـ واحد سنگ زمان ـ کرونولیت نیز ببینید: کرونوزون

climate stratigraphic

واحد اقلیم چینه نگاری
(واحد چینه شناسی اقلیمی): اصطلاحی که توسط acsn (ص 664 – 1959) برای یک برهه زمانی با فاصله زمانی شناخته شده به عنوان واحد اقلیم زمین شناسی استفاده شد این واحد الزاماً / بطور دقیق و مشخص یک واحد چینه شناسی نمی باشد ، واحد اقلیم چینه نگاری (واحد چینه شناسی اقلیمی): اصطلاحی که توسط acsn (ص 664 – 1959) برای یک برهه زمانی با فاصله زمانی شناخته شده به عنوان واحد اقلیم زمین شناسی استفاده شد این واحد الزاماً / بطور دقیق و مشخص یک واحد چینه شناسی نمی باشد

clinographic

کلینوگرافیک
تعلق داشتن در نمایش یک بلور که در آن هیچ وجه بلوری به شکل خط ، ترسیم نمی شود ، کلینوگرافیک تعلق داشتن در نمایش یک بلور که در آن هیچ وجه بلوری به شکل خط

clinographic curve|clinographic|clinographic

منحنی کلینوگرافیک منحنی که نشان دهنده شیب یا سراشیبی های یک ناحیه بر روی سطح کره زمین تا تغییر در ارتفاع می باشد در عمل این برای نمایش تغییر حقیقی شیب میانگین درون هر فاصله منحنی های میزان ، طراحی شده است

cryptographic

نهان نگاری ، مخفی بلور
، مخفی بلور

eurygeographic

گسترده طیف جغرافیایی
به گونه گیاه یا جانوری با دامنه جغرافیایی وسیع (به لحاظ زیستی) گویند
مقایسه شود با: باریک یا محدود جغرافیا (stenogeographic) ، گسترده طیف جغرافیایی به گونه گیاه یا جانوری با دامنه جغرافیایی وسیع (به لحاظ زیستی) گویند مقایسه شود با: باریک یا محدود جغرافیا (stenogeographic)

hydrographic

مربوط به آب نگاری ، آب نگاری

morphographic map|morphographic|morphographic|physiographic

نقشه ریخت نگاری ببینید : Physiographic diagram

morphostratigraphic unit|morphostratigraphic|morphostratigraphic

واحد ریخت چینه شناسی یک واحد چینه شناسی متمایز که توسط فرای و ویلیامز بدین گونه تعریف شده است: یک توده سنگی که ابتدائاً بر اساس فرم ظاهری خاصش ، شناسایی شده و می تواند از نظر سنگ شناسی نیز نسبت به واحدهای مجاور خود متمایز بوده و قسمتهای مختلف آن نیز طی دوره ای زمانی متفاوت شکل گرفته باشند عنوان مزبور در طبقه بندی چینه شناسی نهشته ها و ساختارهای سطحی چون یخرفت های یخچالی ، دلتاهای آبرفتی ، لبه های ساحلی و دیگر نهشته های مشابهی که در آنها ریختی خاص به توده ای از رسوبات آواری ، هویت بخشیده است ، بکار گرفته می شود مترادف: morphologic unit

orographic

کوهساری
در زمین ساخت ، واژه ای نامتداول برای وجوه مرتبط با ساختار و توپوگرافی کوهستانی: امروزه ترجیحاً از صفات واضحتری چون epeirogenic ، diastrophic ، orogenic استفاده می شود در جغرافیا ،
(الف) مربوط به کوهها خصوصاً در رابطه با موقعیت و توزیع آنها
(ب) بارشی که محصول برخورد و رسیدن هوایی مملو از رطوبت به یک مرز مرتفع و مجبور شدن هوا به گذر از ارتفاع مزبور می باشد ، مانند بارشی که بر روی دامنه های رو به باد رشته کوهی که در مقابل بادهای دائم یک اقیانوس گرم قرار دارد ، رخ می دهد
همچنین فرآیند بالا آمدن هوا جهت گذر کردن آن از یک کوهستان
(ج) مربوط به یک بیابان rain-shadow ، کوهساری در زمین ساخت ، (الف) مربوط به کوهها خصوصاً در رابطه با موقعیت و توزیع آنها (ب) بارشی که محصول برخورد و رسیدن هوایی مملو از رطوبت به یک مرز مرتفع و مجبور شدن هوا به گذر از ارتفاع مزبور می باشد ، رخ می دهد همچنین فرآیند بالا آمدن هوا جهت گذر کردن آن از یک کوهستان (ج) مربوط به یک بیابان rain-shadow

paleogeographic

نقشه دیرینه جغرافیایی
نقشه ای که دیرین جغرافیای فیزیکی بازسازی یا شبیه سازی شده یک دوره معین را در قالب اطلاعاتی چون توزیع خشکی و دریاها ، ریخت شناسی خشکیها ، عمق دریاها ، جهت یا راستای جریانات آبی یا هوایی ، توزیع رسوبات بستری و کمربندهای آب و هوایی ، نمایش می دهد مقایسه شود با: Paleotectonic map

paleogeographic stage|palstage|palstage|paleogeographic

مرحله دیرینه جغرافیایی بنگرید به : Palstage

paleontography|paleotographic|paleotographic

دیرینه نگاری تشریح نظام دار و قانونمند فسیلها صفت: Paleotographic (دیرینه شناختی)

paleotopographic map|paleotopographic|paleotopographic

نقشه دیرینه توپوگرافیکی نقشه ای که عوارض سطحی یک دگرشیبی و یا عوارض دیرینه (عوارضی که احتمالاً در زمانی مشخص در سطح زمین موجود بوده اند) را نمایش می دهد

palstage|paleogeographic stage|paleogeographic stage|paleogeographic

دیرین اشکوب دوره زمانی ای که طی آن شرایط دیرین جغرافیایی نسبتاً ثابت و بادوام بوده و یا دچار تغییرات اندک و تدریجی شده اند (شرایطی مربوط به فاکتورهایی چون سطح آب دریا ، عوارض سطحی و فاصله عوارض از ساحل) مقایسه شود با: palevent مترادف: paleogeographic stage ، واژه ای نامتداول

pedostratigraphic unit|pedostratigraphic|pedostratigraphic

واحد خاک چینه شناختی یک توده سنگی سه بعدی مدفون و قابل ردیابی که از یک یا چند افق خاکی متمایز تشکیل شده است چنین توده ای در قالب یک یا چند واحد سنگ چینه شناسی ، دگرشیب چینه ای یا سنگ شناسی شکل گرفته و توسط یک یا چند واحد سنگ چینه ای یا دگرشیب چینه ای مشخص ، پوشیده شده است واحد اساس در طبقه‌بندی چینه خاک شناسی ، geosol است

petrographic

سنگ شناختی
صفت واژه petrography ، سنگ شناختی صفت واژه petrography

physiographic diagram|physiographic|physiographic

نمودار ریخت نگاری نقشه کوچک‌مقیاسی که نشان‌دهنده اشکال زمین از طریق کاربرد سیستماتیک یک مجموعه استانداردشده از علائم تصویری ساده است که چنین اشکالی ، درصورتی که به شکل مایل از هوا با زاویه 45 درجه مشاهده شوند ، تشخیص داده می شوند اولین نقشه اصلی از این نوع توسط لوبک(1921) منتشر شده است

physiographic pictorial map|physiographic|physiographic

نقشه تصویری ریختنگار

polar stereographic

نظام نقشه برداری قطبی

rock-stratigraphic unit|lithostratigraphic|lithostratigraphic|rock-stratigraphic

واحد سنگ چینه شناسی - رجوع شود به lithostratigraphic unit (واحد سنگ چینه ای)

runic|graphic|graphic

رمزی ، طلسمی - رجوع شود به graphic (نگاشته تصویری)

stenogeographic

کمتابی جغرافیایی-گیا و زیا-
گونه گیاهی یا جانوری که دارای گستره یا دامنه جغرافیایی محدودی است مقایسه شود با: eury geographic ، کمتابی جغرافیایی-گیا و زیا- - گونه گیاهی یا جانوری که دارای گستره یا دامنه جغرافیایی محدودی است مقایسه شود با: eury geographic

stratigraphic

سنگ چینه شناسی

stratigraphic facies|stratigraphic|stratigraphic

رخساره چینه ای - رخساره هایی که عمدتاً بر پایه شکل ، ماهیت مرزها و روابط دوسویه ای تعیین می شوند که ظاهر و ترکیب از آنها تبعیت می‌کنند (ولر 1958) این رخساره ها همگی پیکره های چینه ای از یک یا چند نوع می باشد آنها ممکن است در توالی عمودی ظاهر شوند و دارای مرزهایی باشند که کمابیش سطوح چینه شناسی افقی هستند (مثلاً سیستم ها سازندها ، مناطق زیست چینه‌ای و لیتوستروم ها) یا ممکن است بخش های حدفاصل جانبی بعضی از انواع واحد چینه‌شناسی باشند و در مرزهای قطع عمودی کمابیش انتخابی از هم جدا شوند (مثلاً رخساره های سنگی) یا ممکن است حاوی هر دو روابط افقی و عمودی نسبت بهم باشند و مرزهای نامنظمی داشته باشند (مثلاً magnafacies of caster 1934) نیز ببینید: facies (رخساره) - مقایسه شود: petrographic facies (رخساره سنگ شناسی)

stratigraphic unit|stratigraphic|stratigraphic

واحد چینه نگاری - چینه یا مجموعه ای از چینه های مجاور باهم که بر پایه هر کدام از ویژگی ها و خصوصیت قابل تشخیص سنگهای موجود در یک توالی ، به عنوان یک واحد در رده بندی آن توالی ، در نظر گرفته می شوند (ص13 ، 1976 ، ISG) سنگها را می توان از نظر چینه شناسی ، بر پایه سنگ شناسی (واحدهای سنگ چینه ای) ، محتوای فسیلی (واحدهای زیست ـ چینه ای) ، سن (واحدهای زمان ـ چینه ای) یا خصوصیات کلی (مانند محتوای کانی ، پرتو زایی ، سرعت لرزه ای ، نتایج حاصل از نمودار های الکتریکی و یا ترکیب شیمیایی آنها به دسته های مختلفی که هر کدام فاقد فهرست اسامی رسمی می باشند ، تقسیم کرد واحد زمان- زمین شناسی ، در حقیقت یک واحد چینه شناسی نیست

tectostratigraphic

چینه زمین ساختی - تعلق داشتن به جنبه های رخساره ای تعیین شده بوسیله شرایط و اثرات زمین ساختی ، به یک رخساره چینه شناختی تفسیری (به جای واقعی) گویند که از نظر سنگ شناسی در هر روشی که بطور زمین ساختی مناسبتر است ، تشخیص داده می شود (ولر 1958)

universal polar stereographic

نظام نقشه برداری قطبی

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معنی graphic

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی graphic

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما