معنی drift dam

زمين شناسی

drift dam

سد یخرفتی
سدی که توسط تجمع یخرفت در یک دره پیشین رود ساخته می شود ، سد یخرفتی سدی که توسط تجمع یخرفت در یک دره پیشین رود ساخته می شود

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی drift dam

adam

آدم ، در خاک شناسی زمین سرخ را می گویند

arch dam

سد قوسی
سدی به شکل یک قوس افقی که با دیواره های کناری تنگه مماس است و طرف محدب آن به سمت بالا دست جریان قرار دارد ، سد قوسی - سدی به شکل یک قوس افقی که با دیواره های کناری تنگه مماس است و طرف محدب آن به سمت بالا دست جریان قرار دارد

arch-gravity dam

سد قوسی ـ وزنی
یک سد قوسی سنگی مستحکم که دارای جرم کافی و پایه عرضی فراخ است ، بطوریکه وزن با طراحی قوسی ترکیب می گردد و پایداری و مقاومت کافی را ایجاد می نماید ، سد قوسی ـ وزنی یک سد قوسی سنگی مستحکم که دارای جرم کافی و پایه عرضی فراخ است

asphalt penetration macadam

آسفالت ماکادام نفوذی
نوعی از روسازی راه است که از مصالح سنگی شکسته درشت‌دانه با دانه‌بندی یکنواخت و یا باز تشکیل شده و به وسیله غلتک کوبیده و در هم قفل و بست گردیده و سپس فضای خالی بین آنها ابتدا با قیر تحت فشار و بلافاصله با مصالح سنگی متوسط پر شده باشد مصالح سنگی درشت‌دانه از شکستن سنگ کوهی و یا رودخانه‌ای به دست می‌آید آسفالت ماکادام نفوذی معمولاً در مناطقی به کار برده می‌شود که مصالح سنگی رودخانه‌ای با دانه‌بندی پیوسته یافت نشود آسفالت ماکادام نفوذی را می‌توان به عنوان قشر اساس و یا قشر رویه به کار برد خاصیت نفوذپذیری قشر آسفالت ماکادام نفوذی در مقابل عوامل جوی و آسیب‌پذیری آن در مقابل رفت و آمد ترافیک ایجاب می‌نماید که سطح حاصله با نوعی رویه پوشش گردد ، آسفالت ماکادام نفوذی نوعی از روسازی راه است که از مصالح سنگی شکسته درشت‌دانه با دانه‌بندی یکنواخت و یا باز تشکیل شده و به وسیله غلتک کوبیده و در هم قفل و بست گردیده و سپس فضای خالی بین آنها ابتدا با قیر تحت فشار و بلافاصله با مصالح سنگی متوسط پر شده باشد مصالح سنگی درشت‌دانه از شکستن سنگ کوهی و یا رودخانه‌ای به دست می‌آید آسفالت ماکادام نفوذی معمولاً در مناطقی به کار برده می‌شود که مصالح سنگی رودخانه‌ای با دانه‌بندی پیوسته یافت نشود آسفالت ماکادام نفوذی را می‌توان به عنوان قشر اساس و یا قشر رویه به کار برد خاصیت نفوذپذیری قشر آسفالت ماکادام نفوذی در مقابل عوامل جوی و آسیب‌پذیری آن در مقابل رفت و آمد ترافیک ایجاب می‌نماید که سطح حاصله با نوعی رویه پوشش گردد

asphaltic core earthfill dam

سد خاکی با هسته آسفالتی

auxiliary dam

سد کمکی- وابند

auxiliary dam|subsidiary dam|subsidiary dam

سد کمکی- وابند

axis of dam

محور سد

blind dam

سد کور

blind dam|solid dam|solid dam

سد کور

buttress dam

سد پشتبنددار ، بند پایه ای ، سد پایه دار

cantilever buttress dam

سد با پشتبند طره ای ، سد با پشتبند کنسول

cantilevered type steel dam

سد فلزی طره ای

cellular cofferdam

سد موقت سلولی ، سد موقت محفظه ای ، فرازبند سلولی

check dam

سرریز ، آبشکن

clay core earthfill dam

سد خاکی با هسته رسی

cofferdam

فراز بند ، سد موقت ، بند موقت

columnar buttress dam

سد با پشتبند مایل

composite earth dam

سد خاکی ناهمگن

composite earth dam|zoned earth dam|zoned earth dam

سد خاکی ناهمگن

concrete dam

سد بتونی

concrete faced rockfill dam (c.f.r.d)|cfrd|cfrd|concrete faced rockfill dam

سد سنگریزه ای با نمای بتنی

conoidical dam

سد شبه مخروطی

core wall type rockfill dam

سد سنگریزه ای هسته دار

counterfort dam

دیوار حائل پشتبند دار

crab dam

نوعی سدی را گویند که مواد سازنده آن از قلوه سنگ های خالص تشکیل یافته ودیواره های آن از بتون ساخته شده وبشکل قفس می باشد

crest elevation of dam

رقوم تاج سد ، تراز تاج سد

crib and deck dam

سد صندوقی جدار مایل

cupola dam

سد گنبدی

cuspate dam

سد هلالی

dam

سد ، بند ، مسدود کردن ، آب بند ، سد ساختن ، سد
مانع مصنوعی یا طبیعی یا دیواره احداث شده عمود بر مسیر آب یا دره ، سد مانع مصنوعی یا طبیعی یا دیواره احداث شده عمود بر مسیر آب یا دره

debris dam

سد واریزه ای
توده ای از ته نشست های آبرفتی درشت دانه در دهانه یک شاخابه (tributary) رود به هنگام یک سیل سریع و تشکیل دهنده یک انسداد در دره اصلی ، سد واریزه ای توده ای از ته نشست های آبرفتی درشت دانه در دهانه یک شاخابه (tributary) رود به هنگام یک سیل سریع و تشکیل دهنده یک انسداد در دره اصلی

deck overflow dam

سد پشت بند دار

discretization of dam

المان بندی مقطع سد ، لایه بندی مقطع سد

diversion dam

سد انحرافی
سدی که بمنظور صرف انحراف جریان آب از مسیر اصلی خود بدرون آبراهه قدرت احداث می شود

dome dam

سد گنبدی

double curvature arch dam

سد دو قوسی

double wall cofferdam

فراز بند دو جداره

down stream cofferdam

نشیب بند

drift

عمل حمل مواد ، یخرفت ، توده باد آورده ، تونل دنباله رو ، رانش ، رانه ، رانش (ساختمان) ، آوار ، رسوب سست ، یخرفت
تغییر آهسته در پاسخ دستگاه تجزیه
در زمین شناسی: یک رسوب سطحی

رانه قاره ای
در زمین ساخت : جابجایی قاره ای

در اقیانوس شناسی : الف )حرکات چرخشی آرام و گسترده در سطح اقیانوس تحت اثر معکوس شدگی باد های غالب - مثلاً حرکت رو به شرق اقیانوس آرام شمالی - مترادف : جریان رانه - باد رانه - جریان باد رانده
ب) حرکت آهسته و ملایم یخ یا مجاری حاصل جریان های اقیانوسی و تنش بادی
ج) سرعت یک جریان اقیانوسی یا یخ پاره که معمولاً به صورت مایل دریایی(معادل 1830 متر) به روز یا گره دریایی بیان می شود
د) گاهی اوقات به عنوان شکل کوتاه شده ی رانه ساحلی استفاده می شود

در ساحل یا کرانه: مواد آواری حرکت داده شده و نهشته شده توسط امواج و جریان ها را گویند - مثلاً رانه ساحلی - همچنین ، مواد شناور ( مثلاً چوب آب آورده یا جلبک و خزه دریایی ) که به سوی ساحل ، توسط امواج شسته شده و بر روی ساحل رها شده اند

در هیدرولیک: " اثر سرعت جریان سیال بر روی سرعت ( نسبت به نقطه خارج ثابت ) شی در حال حرکت درون سیال " ( هاشکه 1959 )
، یخرفت - تغییر آهسته در پاسخ دستگاه تجزیه - در زمین شناسی: یک رسوب سطحی -

رانه قاره ای - در زمین ساخت : جابجایی قاره ای -

در اقیانوس شناسی : الف )حرکات چرخشی آرام و گسترده در سطح اقیانوس تحت اثر معکوس شدگی باد های غالب - مثلاً حرکت رو به شرق اقیانوس آرام شمالی - مترادف : جریان رانه - باد رانه - جریان باد رانده - ب) حرکت آهسته و ملایم یخ یا مجاری حاصل جریان های اقیانوسی و تنش بادی - ج) سرعت یک جریان اقیانوسی یا یخ پاره که معمولاً به صورت مایل دریایی(معادل 1830 متر) به روز یا گره دریایی بیان می شود - د) گاهی اوقات به عنوان شکل کوتاه شده ی رانه ساحلی استفاده می شود -

در ساحل یا کرانه: مواد آواری حرکت داده شده و نهشته شده توسط امواج و جریان ها را گویند - مثلاً رانه ساحلی - همچنین ، توسط امواج شسته شده و بر روی ساحل رها شده اند -

در هیدرولیک: " اثر سرعت جریان سیال بر روی سرعت ( نسبت به نقطه خارج ثابت ) شی در حال حرکت درون سیال " ( هاشکه 1959 ) -

drift barrier

آشغالگیر (رودخانه)

drift bedding

طبقه بندی انحرافی
یک اصطلاح قدیمی که توسط سوربای (1857 ) برای جایگزینی طبقه بندی دروغین(false bedding) استفاده شد – نیز ببینید : رانه شکنجی(ripple drift) ، طبقه بندی انحرافی یک اصطلاح قدیمی که توسط سوربای (1857 ) برای جایگزینی طبقه بندی دروغین(false bedding) استفاده شد – نیز ببینید : رانه شکنجی(ripple drift)

drift bouldres

یخرفته های سنگی

drift clay

رس رانه ای ، رس قلوه سنگی

drift coal

زغال سنگ نابرجا
زغال سنگی که بر طبق نظریه رانه ای تشکیل شده باشد ، زغال سنگ نا بر جا (coal allochthonous)

drift coal|coal allochthonous|coal allochthonous

زغال سنگ نابرجا زغال سنگی که بر طبق نظریه رانه ای تشکیل شده باشد ، زغال سنگ نا بر جا (coal allochthonous)

drift copper

مس یخرفتی ، مس رانه ای
مس خالص یا طبیعی حمل شده از منشأ خود توسط یک یخچال ، مس رانه ای مس خالص یا طبیعی حمل شده از منشأ خود توسط یک یخچال

drift curve

منحنی رانه ، منحنی جریان
نموداری از یک سری مقدار های گرانشی که در یک ایستگاه مشابه در زمان های مختلف قرائت شده اند و بر حسب قرائت دستگاه ، در مقابل زمان ترسیم شده اند ، منحنی جریان نموداری از یک سری مقدار های گرانشی که در یک ایستگاه مشابه در زمان های مختلف قرائت شده اند و بر حسب قرائت دستگاه

drift epoch

عهد یخرفتی
مترادفی برای آشکوب ، بالاخص آشکوب یخرفتی ، که همچنین به عنوان آشکوب پلیستوسن نیز شناخته می شود
نیز ببینید : دوره یخرفتی (Drift period )

drift epoch|drift period|drift period

عهد یخرفتی مترادفی برای آشکوب ، بالاخص آشکوب یخرفتی ، که همچنین به عنوان آشکوب پلیستوسن نیز شناخته می شود نیز ببینید : دوره یخرفتی (Drift period )

drift glacial

یخرفت ، یخرفت یخچالی ، توده های سست سطحی مانند ماسه و امثال آن که حرکت می کنند

drift glacier

یخسار رانه ای
یک توده کوچک یخ جریانی در یک ناحیه کوهستاتی که عمدتاً توسط برف باد آورده از میدان های برفی ، سراشیبی یا پشته های مجاور تغذیه می شود – مترادف : یخسار نوع اورالی – یخسار برف آورد – glacierer
مترادف غیر ارجح : Catchment glacier یخسار آبگیر ، یخسار رانه ای یک توده کوچک یخ جریانی در یک ناحیه کوهستاتی که عمدتاً توسط برف باد آورده از میدان های برفی ، سراشیبی یا پشته های مجاور تغذیه می شود – مترادف : یخسار نوع اورالی – یخسار برف آورد – glacierer مترادف غیر ارجح : Catchment glacier یخسار آبگیر

drift ice

یخرانه
الف ) هر یخی که شکسته شده باشد و از محل اصلی خود توسط باد ها و جریان ها جابه جا شده باشد ، مانند یک تکه از یک تخته یخ شناور یا کوه یخ گسلیده ، قطعات سست و غیر متصل یخ شناور که آب پیرامونی آن از یخ بیشتر باشد – به راحتی قابل کشتی رانی است
ب) مترادفی برای یختوده وقتی که یختوده با معنای گسترده تری استفاده می شود ، یخرانه الف ) هر یخی که شکسته شده باشد و از محل اصلی خود توسط باد ها و جریان ها جابه جا شده باشد ، قطعات سست و غیر متصل یخ شناور که آب پیرامونی آن از یخ بیشتر باشد – به راحتی قابل کشتی رانی است ب) مترادفی برای یختوده وقتی که یختوده با معنای گسترده تری استفاده می شود

drift map

نقشه رانه
اصطلاح انگلیسی برای نقشه ای زمین شناختی که نشان دهنده تصویر صحیحی از پهنه قابل مشاهده و در بر گیرنده ی تمامی نهشته های سطحی و سنگ های رخنمون یافته است ، نقشه رانه اصطلاح انگلیسی برای نقشه ای زمین شناختی که نشان دهنده تصویر صحیحی از پهنه قابل مشاهده و در بر گیرنده ی تمامی نهشته های سطحی و سنگ های رخنمون یافته است

drift meter

رانه سنج
دستگاهی برای تعیین میل یک لوله حفاری از حالت قائم و عمق اندازه گیری ، رانه سنج دستگاهی برای تعیین میل یک لوله حفاری از حالت قائم و عمق اندازه گیری

drift mine

معدن زیر زمینی که ورودی در بالای سطح آب و معمولا بر روی شیب یک تپه است که به صورت افقی به رگه زغال هدایت می شود

drift mining

معدنکاری پلاسر
( معدن کاری ) : الف ) استخراج کانه پلاسری توسط تونل زدن زیر زمینی افقی و مورب به جای استفاده از آب – مقایسه شود با : استخراج آبرفتی
ب) استخراج رگه های زغال سنگ نزدیک به سطحی توسط تونل زدن زیر زمینی مورب به جای استخراج رو باز یا روش های مجرای قائم ، معدنکاری پلاسر ( معدن کاری ) : الف ) استخراج کانه پلاسری توسط تونل زدن زیر زمینی افقی و مورب به جای استفاده از آب – مقایسه شود با : استخراج آبرفتی ب) استخراج رگه های زغال سنگ نزدیک به سطحی توسط تونل زدن زیر زمینی مورب به جای استخراج رو باز یا روش های مجرای قائم

drift period|drift epoch|drift epoch

دوره ی رانه اصطلاحی که سابقاً برای اشاره به آشکوب پلیستوسن استفاده می شد نیز ببینید Drift epoch آشکوب یخرفت

drift scratch

شیار رانه ای ، شیاربندی یخساری (glacial striation)

drift scratch|glacial striation|glacial striation

شیار رانه ای ، شیاربندی یخساری (glacial striation)

drift sheet

صفحه رانه
یک توده وسیع ورقه ای شکل یخرفت که در حین یک یخبندان منفرد ( مثل ورقه یخرفت Cary ) یا در حین یخبندان های به شدت مرتبط با هم ( مانند ورقه یخرفت ویسیکانسین ) تشکیل شده است ، صفحه رانه یک توده وسیع ورقه ای شکل یخرفت که در حین یک یخبندان منفرد ( مثل ورقه یخرفت Cary ) یا در حین یخبندان های به شدت مرتبط با هم ( مانند ورقه یخرفت ویسیکانسین ) تشکیل شده است

drift theory

نظریه رانه
( زغال سنگ شناسی ) : نظریه ای که بر طبق آن ، زغال سنگ از تجمعات مواد گیاهی منشأ می گیرد که از محل رشد خود حمل شده و در محل دیگر ، در جایی که زغالی شدن رخ می دهد ، نهشته گشته اند
متضاد : نظریه درجا
نیز ببینید : درجازا بودن

drift theory|drift|drift

نظریه رانه ( زغال سنگ شناسی ) : نظریه ای که بر طبق آن ، زغال سنگ از تجمعات مواد گیاهی منشأ می گیرد که از محل رشد خود حمل شده و در محل دیگر ، در جایی که زغالی شدن رخ می دهد ، نهشته گشته اند متضاد : نظریه درجا نیز ببینید : درجازا بودن

drift till

یخرفت یخچالی

drift wood

چوب رانه ای مواد چوبی ، مانند بخش هایی از درختان ، که توسط آب حمل شده و به سمت ساحل آورده شده اند و توسط امواج توفانی بر روی سواحل جایگیر شده اند

drifter

مته چکشی سنگین

drifting

یخرفت

drifting level

توده باد آورده ، توده یخ آب آورده

earth dam

سد خاکی

earthfill cofferdam

فرازبند خاکی

earthfill dam

سد خاکی

embankment dam

سد خاکی

flat deck dam

سد با پشت بند و تاوه تخت

flat slab buttress dam

سد با پشت بند و تاوه تخت

flood dam

سد سیل گیر
سدی برای ذخیره و نگهداری سیلاب بطور موقت ، یا برای ذخیره یک فرج آب مثلاً برای پاکسازی یک کانال این سد معمولاً بطور ویژه برای مقاومت در برابر تغییرات سریع در سطح آب مخزن طراحی می شود مترادف: سد آبروبی ، سد سیل گیر سدی برای ذخیره و نگهداری سیلاب بطور موقت

frost dam

سد یخبندانی
رجوع شود به frost belt (کمربند یخی)

frozen earth cofferdam

سد موقت خاک انجمادی

gravity arch dam

سد وزنی قوسی یا سد قوسی وزنی

gravity dam

سد وزنی- سد ثقلی

ground water dam

سد زیر زمینی

head of a dam

پاشنه سد ، پای سد

hollow gravity dam

سد تهیده وزنی

homogeneous earth dam

سد خاکی همگن

hydraulic fill dam

سد خاکریز آبی ، سد لایروبی

impervious core earthfill dam

سد خاکی با هسته نا تراوا

impounding dam

سد آبیاری ، سد مخزنی

inclined face of dam

نمای شیبدار بند

low dam

سد کوتاه

macadam

سنگ‌ فرش‌ ، سنگ شکسته ، قلوه سنگ

masonary dam

سد با مصالح سنگی- سد با مصالح بنایی

masonry dam

سد با مصا لح بنایی

massive buttress dam

سد پشت بنددار وزنی

massive buttress dam|buttress dam|buttress dam

سد پشت بنددار وزنی

movable dam

سد باز شونده- سد متحرک

multiple arch dam

سدچند قوسی

multiple dom dam

سد چند گنبدی

multipurpose dam

سد چند منظوره

non overflow dam

سد غیر لبریز ، سد سرریز نشدنی

nonoverflow dam

سدسرریز نشدنی

overflow dam

سد سرریزی

performance of the dam

زیست سد

permanent dam

سد دائمی (با سرریز)- سد ثابت
سدی که دریچه های سیل بند متحرک ندارد ، سد دائمی (با سرریز)- سد ثابت سدی که دریچه های سیل بند متحرک ندارد

phytogenic dam

سد گیاه زادی
یک سد طبیعی متشکل از گیاهان و بازمانده‌های گیاهی این سدها ممکن است استخرها و دریاچه‌هایی را در مناطق توندرایی به وجود آورند ، سد گیاه زادی یک سد طبیعی متشکل از گیاهان و بازمانده‌های گیاهی این سدها ممکن است استخرها و دریاچه‌هایی را در مناطق توندرایی به وجود آورند

pier dam

سد موج شکن
یک ساختار مهندسی ، همچون یک آب‌شکن ، ساخته شده از ساحل تا عمق یک کانال ، برای منحرف‌ساختن تنه درختان ، یا هدایت جریان آب ، سد موج شکن یک ساختار مهندسی

prestressed dam

سد پیش تنیده

puddle-core dam

سد هسته گلی
سدّ خاکی که در آن هسته نفوذناپذیر از رس گل‌آلوده‌شده ساخته می شود ، سد هسته گلی - سدّ خاکی که در آن هسته نفوذناپذیر از رس گل‌آلوده‌شده ساخته می شود

regulating dam

سد تنظیمی

rimstone dam

سد سنگ حاشیه
یک نهشته سنگ حاشیه ای که تشکیل حوضچه ای را می دهد که به نام rimstone pool (حوضچه سنگ حاشیه ای) خوانده می شود مترادف: gout؛ rimstone barrier؛ travertine dam

rimstone dam|rimstone|rimstone|travertine|dam

سد سنگ حاشیه - یک نهشته سنگ حاشیه ای که تشکیل حوضچه ای را می دهد که به نام rimstone pool (حوضچه سنگ حاشیه ای) خوانده می شود مترادف: gout؛ rimstone barrier؛ travertine dam

rock-fill dam

سد سنگریز ، سد سنگی

rolled earth fill dam

سد خاکی کوبیده

rolled earthfill dam

سد خاکی کوبیده

rolled earthfill dam|rolled-fill dam|rolled-fill dam

سد خاکی کوبیده

rolled fill dam

سد خاکی کوبیده

roundhead buttress dam

سدباپشتبند سر گرد ، سد پشتبنددار سرگرد

slab and buttress type dam

سد باپشت بند و تاوه تخت

sluice dam

سد با دریچه زیر آبی

soil saving dam

سد محافظ خاک

solid gravity dam

سد وزنی توپر

spillway dam

سرریز آبریز

toe of a dam

پای سد ، پنجه یک سد

truss buttress dam

سد با پشت بند خرپایی

underground dam

سد زيرزميني

upstream cofferdam

فراز بند

upstream face of dam

جبهه بالا دست بدنه سد

wing dam

آبشکن (spur)

zoned earth dam

سد خاکی نا همگن

zoned earth dam|composite earth dam|composite earth dam

سد خاکی نا همگن

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معنی drift dam

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی drift dam

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما