معنی glacial trough

زمين شناسی

glacial trough

ناودان یخچالی
یک نوع دره کوهستانی که بوسیله یخچال عریض ، عمیق و مستقیم شده است

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی glacial trough

glacial trough|glacial|glacial

ناودان یخچالی یک نوع دره کوهستانی که بوسیله یخچال عریض ، عمیق و مستقیم شده است

delta-front trough

گودال-خط القعر-جبهه دلتا
یک دره زیردریایی گودال شکل که دور از دلتای رودخانه ای بزرگ بر روی فلات و شیب قاره تشکیل می شود این دره دارای دیواره های مستقیم از جنس سنگ نرم است و ممکن است واجد چند انشعاب (اگر اصلاً انشعابی داشته باشد) و یک کف مسطح شیب دار به سمت دریا باشد

depotrough

نهشت گودال
یک فرورفتگی باریک گیس باف بین توده های نمکی مسطح بر شیب قاره ای در بخشی از ساحل لوئیزیانا ( اسپیدلر 1977 صفحه 180 ) این ساختار ها دارای ضخامت قابل ملاحظه ای از رسوبات شیب قاره می باشد
مقایسه شود:Depopod ، نهشت گودال یک فرورفتگی باریک گیس باف بین توده های نمکی مسطح بر شیب قاره ای در بخشی از ساحل لوئیزیانا ( اسپیدلر 1977 صفحه 180 ) این ساختار ها دارای ضخامت قابل ملاحظه ای از رسوبات شیب قاره می باشد مقایسه شود:Depopod

esker trough

ناوه پشته یخرفتی
اصطلاح به کار رفته در میشیگان برای یک دره کم عمق که توسط تیل بریده شده و با اسکر پر شده است (لورت ، 1903 ، ص118) ، ناوه پشته یخرفتی اصطلاح به کار رفته در میشیگان برای یک دره کم عمق که توسط تیل بریده شده و با اسکر پر شده است (لورت

fault trough

فرورفتگی گسلی ، دره کافتی

glacial

یخچالی

glacial basin

حوضه یخچالی

glacial budget

بودجه یخچالی
توازن یا عدم توازن بین سازند یخی در انتهایی ترین قسمت یخچال در فرادست و تحلیل رفتن یا نقصان یخ در منطقه یخکاست(wastage) ، بودجه یخچالی توازن یا عدم توازن بین سازند یخی در انتهایی ترین قسمت یخچال در فرادست و تحلیل رفتن یا نقصان یخ در منطقه یخکاست(wastage)

glacial cirque

سیرک یخچالی

glacial control theory

نظریه کنترل یخچالی

glacial crevice

درزو شکافی که ناشی از عمل یخبندان می باشد

glacial debris

واریزه یخساری
سنگ ها ، خاک و دیگر مواد واقع در سطح یا آمیخته شده در حجم یک یخسار یا دلیلی بر فشار وارده به سمت جلو در جبهه یخسار ، واریزه یخساری سنگ ها

glacial drift

یخرفت ، یخرفت
یک واژه کلی برای رسوبات با منشأ یخچالی بدون توجه به این که چگونه ، کجا و یا به چه شکلی نهشته شده اند

glacial drift|drift|drift

یخرفت یک واژه کلی برای رسوبات با منشأ یخچالی بدون توجه به این که چگونه ، کجا و یا به چه شکلی نهشته شده اند

glacial epoch

آشکوب یخساری
هر بخشی از زمان زمین شناسی ، از پرکامبرین به بعد که در آن اقلیم بطور قابل توجهی در هر دو نیم کره شمالی و جنوب سرده بوده و یخچال های وسیع به سمت استوا حرکت کرده و نواحی بسیار بزرگتری را نسبت به امروزه پوشانیده اند بالاخص ، آخرین اشکوب یخساری که به نام آشکوب پلیستوسن شناخته می شود مترادف: دوره یخساری عصر یخ آشکوب یخرفتی ، آشکوب یخساری هر بخشی از زمان زمین شناسی

glacial erratic

سنگهای سرگردان یخچالی
تخته سنگهای حمل شده به وسیله یخچال که از سنگ بستر موجود در نزدیکی محل کنونی کنده نشده است ، سنگهای سرگردان یخچالی تخته سنگهای حمل شده به وسیله یخچال که از سنگ بستر موجود در نزدیکی محل کنونی کنده نشده است

glacial form

فرم یخچالی ، شکل یخچالی ، اشکال یخچالی

glacial minimum

کمینه یخساری Minimum کمینه
(ژئوفیزیک):اسم: یک آنومالی که مشخصه آن دارا بودن مقادیری کمتر نسبت به نواحی اطراف خود است مانند یک حداقل ثقلی یا یک حداقل زمین گرمایی ، مقایسه شود با: maximum ، کمینه یخساری Minimum کمینه (ژئوفیزیک):اسم: یک آنومالی که مشخصه آن دارا بودن مقادیری کمتر نسبت به نواحی اطراف خود است مانند یک حداقل ثقلی یا یک حداقل زمین گرمایی

glacial mud

گل و لای یخچالی

glacial planing

یخبندان مسطح و هموار

glacial rocks

سنگهای یخچالی

glacial soil

خاک یخچالی

glacial stage

آشکوب یخچالی
یک تقسیم بندی یا بخش عمده از یک آشکوب یخچالی خصوصاً یکی از چرخه های رشد و از بین رفتن ورقه های یخ پلیستوسن مثلاً آشکوب یخچالی وینسکانسین مترادف: یخچالی ، آشکوب یخچالی یک تقسیم بندی یا بخش عمده از یک آشکوب یخچالی خصوصاً یکی از چرخه های رشد و از بین رفتن ورقه های یخ پلیستوسن مثلاً آشکوب یخچالی وینسکانسین مترادف: یخچالی

glacial striation

شیاربندی یخساری

glacial striations

شیاربندی یخچالی
خراشها و خط های موجود روی سنگ بستر که بر اثر سایش یخچال حاصل می شود ، شیاربندی یخچالی خراشها و خط های موجود روی سنگ بستر که بر اثر سایش یخچال حاصل می شود

glacial terrace

تراس یخچالی ، تختان یخچالی

glacial theory

تئوری یخچالی ، نگره یخچالی

glacial till

نهشته های یخچالی ، تیلهای یخچالی ، قلوه سنگها و رسهای یخچالی و ، یخ رفتی

glacialfacies

رخساره یخچالی
رسوبات یخچالی دارای ویژگیهای فیریکوشیمیایی یخچالی

glacialfacies|facies|facies|glacial facies

رخساره یخچالی رسوبات یخچالی دارای ویژگیهای فیریکوشیمیایی یخچالی

glacialism

یخچال گرایی
الف) نظریه یخساری
ب) یخبندان ، یخچال گرایی الف) نظریه یخساری ب) یخبندان

hinge trough

ناوه ی لولا
فرورفتگی A؛ V و یا U شکل حاصل از اتصال تیغه دو چنگاله میانی با لبه‌های فرورفتگی و پایه های ساقی در برخی از بازوپایان تربراتلاسین (terebratellacean) مترادف: trough ، ناوه ی لولا فرورفتگی A؛ V و یا U شکل حاصل از اتصال تیغه دو چنگاله میانی با لبه‌های فرورفتگی و پایه های ساقی در برخی از بازوپایان تربراتلاسین (terebratellacean) مترادف: trough

ramp trough

ناوه شیبدار
رجوع شود به دره شیبدار ، دره میان گسلی (ramp valley)

rift trough

ناوه کافتی ، ناوه ریفتی
رجوع شود به دره کافتی یا شکافی (rift valley)

skartrag|sickle trough|sickle trough

گودال داسی شکل - واژه سوئدی برای واژه (Sickle trough)

trough

ناوه ، طشتک ، خط القعر ، گودال
(زمین ریخت شناسی): الف) هر فرورفتگی طویل باریک در سطح کره زمین مانند فرورفتگی بین تپه ها یا بدون هیچ مخرج سطحی برای زهکشی را گویند خصوصاً ، یک دره وسیع طویل U شکل ، مانند یک ناوه یخچالی یا یک دراز گودال ب) کانالی که در آن یک رود یا هر جریان آبی ، جریان دارد
(زمین شناسی دریایی): یک فرورفتگی طویل کف دریا که پهن تر و کم عمق تر از یک درازگودال است و یال های کم شیب تری دارد ناوه ها و دراز گودال ها از اشکال تدریجی می باشند یک ناوه ممکن است بوسیله پر شدن از رسوب ، تبدیل به دراز گودال شود؛
(دیرین شناسی): الف) شیاری بر روی بخش قدامی کفه ساقه ای یک براکیوپود بی مفصل ، در زیر رأس که فضایی برای ساقه را فراهم می آورد (مور و همکاران 1952) ب) ناوه یا فرورفتگی لولا یا لولایی
(رسوب شناسی): خط القعر یا گودال زمین ناودیس
(گسل) : گرابن ، گودال - (زمین ریخت شناسی): الف) هر فرورفتگی طویل باریک در سطح کره زمین مانند فرورفتگی بین تپه ها یا بدون هیچ مخرج سطحی برای زهکشی را گویند خصوصاً ، جریان دارد - (زمین شناسی دریایی): یک فرورفتگی طویل کف دریا که پهن تر و کم عمق تر از یک درازگودال است و یال های کم شیب تری دارد ناوه ها و دراز گودال ها از اشکال تدریجی می باشند یک ناوه ممکن است بوسیله پر شدن از رسوب ، تبدیل به دراز گودال شود؛ - (دیرین شناسی): الف) شیاری بر روی بخش قدامی کفه ساقه ای یک براکیوپود بی مفصل ، در زیر رأس که فضایی برای ساقه را فراهم می آورد (مور و همکاران 1952) ب) ناوه یا فرورفتگی لولا یا لولایی - (رسوب شناسی): خط القعر یا گودال زمین ناودیس - (گسل) : گرابن

wash water trough

ناوه شستشو ، سنگاب شستشو

yardang trough

ناوه کلوتی ، ناوه دراز و کم ژرفا

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

ارزان و با کیفیت

می خوای مقاله ISI زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن

همراه با ضمانت و گارانتی

ارزان، با کیفیت، با مجوز رسمی و گارانتی، با بیش از 7 سال تجربه

معنی glacial trough

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی glacial trough

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما