معنی hydrostatic level

زمين شناسی

hydrostatic level

سطح ایستایی

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی hydrostatic level

abney level

ترازیاب دستی

abnormal water level

تراز نابهنجار آب

above sea level

بالای سطح دریا

base level

سطح مبنا

base-level

سطح اساس ، سطح مبنا

پایینترین سطحی که رودی می تواند بستر خود را فرسایش دهد مدت زمانی که بستر جهت رسیدن به سطح مبنا لازم دارد بستگی به میزان فرسایش دارد بطور کلی این مدت زمان برای رودی بزرگ کمترخواهد بود تا برای رودی کوچک و در روی سنگهای سست و کم مقاومت کمتر خواهد تا در روی سنگهای سخت و مقاوم
الف) حدی فرضی که در آن حد ، فرسایش زمین به طور پیوسته و بسیار اندک ادامه پیدا می کند و زیر آن حد عوامل فرسایشی نظیر رودخانه ها نمی توانند بسترشان را فرسوده کنند سطح اساس نهایی و عمومی برای سطح زمین ، سطح آب دریاهای آزاد است ولی سطوح اساس موقت ممکن است به صورت محلی وجود داشته باشند سطح اساس فرسایش بادی ممکن است بالا یا زیر سطح آب دریاهای آزاد باشد

ب) سطح محدب یا مسطحی که در درون خشکی گسترش دارد و به سمت دریا اندکی شیب داشته و نشان دهنده حد فرضی فرسایش بستر رودخانه هاست

ج) سطحی که در امتداد آن نیروهای خارجی تأثیر می گذارند و در امتداد آن نه فرسایش و نه رسوبگذاری وجود دارد (Barrell ، 1917)؛ سطح تعادل
، سطح مبنا - - پایینترین سطحی که رودی می تواند بستر خود را فرسایش دهد مدت زمانی که بستر جهت رسیدن به سطح مبنا لازم دارد بستگی به میزان فرسایش دارد بطور کلی این مدت زمان برای رودی بزرگ کمترخواهد بود تا برای رودی کوچک و در روی سنگهای سست و کم مقاومت کمتر خواهد تا در روی سنگهای سخت و مقاوم - الف) حدی فرضی که در آن حد ، سطح آب دریاهای آزاد است ولی سطوح اساس موقت ممکن است به صورت محلی وجود داشته باشند سطح اساس فرسایش بادی ممکن است بالا یا زیر سطح آب دریاهای آزاد باشد - - ب) سطح محدب یا مسطحی که در درون خشکی گسترش دارد و به سمت دریا اندکی شیب داشته و نشان دهنده حد فرضی فرسایش بستر رودخانه هاست - - ج) سطحی که در امتداد آن نیروهای خارجی تأثیر می گذارند و در امتداد آن نه فرسایش و نه رسوبگذاری وجود دارد (Barrell ، 1917)؛ سطح تعادل -

bed level

تراز کف

bull's eye level

تراز چشم گاوی
تراز کروی در کمپاس برای خواندن زوایای افقی استفاده می شود ، تراز چشم گاوی تراز کروی در کمپاس برای خواندن زوایای افقی استفاده می شود

capacity level

تراز گنجایش-سطح ظرفیت
بالاترین تراز سطح آب دریاچه یا مخزن که بطور معمول برای بهره برداری از یک مخزن (دریاچه) و یا کارهای وابسته به آن مجاز می باشد و در نقطه معینی اندزه گیری می شود قابل توجه است که افزایش ارتفاع استثنایی دریاچه در اثر عبور سیل در نظر گر ، تراز گنجایش-سطح ظرفیت بالاترین تراز سطح آب دریاچه یا مخزن که بطور معمول برای بهره برداری از یک مخزن (دریاچه) و یا کارهای وابسته به آن مجاز می باشد و در نقطه معینی اندزه گیری می شود قابل توجه است که افزایش ارتفاع استثنایی دریاچه در اثر عبور سیل در نظر گر

chambered level

سطح محفظه دار
یک لوله یا استوانه تراز ، با یک تقسیم بندی در نزدیکی یک انتها ، که یک ذخیره هوایی را جدا می کند و طوری آرایش یافته است که طول حباب را می توان تنظیم نمود ، سطح محفظه دار یک لوله یا استوانه تراز

compensation level

سطح جبران
در اقیانوس شناسی: عمقی از اقیانوس که در آن مصرف و تولید اکسیژن برابر می باشد این سطح عمیق ترین سطحی است که در آن فیتوپلانکتونها که تولید اکسیژن را بر عهده دارند می توانند وجود داشته باشند کف منطقه پوفتیک می باشد ، سطح جبران در اقیانوس شناسی: عمقی از اقیانوس که در آن مصرف و تولید اکسیژن برابر می باشد این سطح عمیق ترین سطحی است که در آن فیتوپلانکتونها که تولید اکسیژن را بر عهده دارند می توانند وجود داشته باشند کف منطقه پوفتیک می باشد

concordant summit level

سطح چکاد همساز ، سطح چکاد سازگار

datum level

تراز مبنا ، سطح مبنا
در چینه شناسی : قاعده یا بالای یک گسترده از فسیل ها که می تواند در مقاطعی در یک مساحت وسیع انطباق داده شود اولین ظهور تکاملی یک گونه فسیلی بلا فاصله بالای یک نوع شناخته شده که ممکن است مطابق با اولین رده اطمینان در تعریف یک سطح مبنا باشد (بولی 1969)
مقایسه شود با : chronohorizon
مترادف : سطح مبنا (چینه شناسی)
در نقشه برداری: هر سطح تراز مانند / سطح متوسط دریا ، که به عنوان مرجعی استفاده می شود و از آن ارتفاع ها محاسبه می شوند
، سطح مبنا - در چینه شناسی : قاعده یا بالای یک گسترده از فسیل ها که می تواند در مقاطعی در یک مساحت وسیع انطباق داده شود اولین ظهور تکاملی یک گونه فسیلی بلا فاصله بالای یک نوع شناخته شده که ممکن است مطابق با اولین رده اطمینان در تعریف یک سطح مبنا باشد (بولی 1969) - مقایسه شود با : chronohorizon - مترادف : سطح مبنا (چینه شناسی) - در نقشه برداری: هر سطح تراز مانند / سطح متوسط دریا ، که به عنوان مرجعی استفاده می شود و از آن ارتفاع ها محاسبه می شوند -

dead storage level

تراز آب مرده ، تراز مانداب

dead water level

سطح یا تراز مانداب أبگیر ، تراز سانداب مخزن

depression of water level

فرورفتگی سطح آب

drawdown level

تراز افت ، تراز حداقلی که پیش از آن مخزن نباید تخلیه گردد

drifting level

توده باد آورده ، توده یخ آب آورده

eustatic sea level

پیشروی جهانی سطح دریاها

final grade|grade level|grade level

تراز نهائی (کارهای خاکی)

hand level

شیب سنج دستی

headwater elevation level

تراز سرآب ، تراز آب فرادست ، فرازه یا ارتفاع سرآب در ساختگاه سد

hydrostatic excess pressure

فشار ایستابی اضافی(خاک)

hydrostatic head

بار ایستابی

hydrostatic pressur

فشار ایستابی
(هیدرولیک) فشار حاصل از آب در هر نقطه از آب آرام و ساکن فشار هیدروستاتیک آب زیرزمینی عموماً ناشی از وزن طبقات فوقانی آب موجود در نواحی اشباع است ، فشار ایستابی (هیدرولیک) فشار حاصل از آب در هر نقطه از آب آرام و ساکن فشار هیدروستاتیک آب زیرزمینی عموماً ناشی از وزن طبقات فوقانی آب موجود در نواحی اشباع است

hydrostatic pressure

فشار هیدروستاتیکی ، فشار ایستابی

hydrostatic stress

تنش هیدروستاتیک

hydrostatic stress|stress|stress

تنش هیدروستاتیک

hydrostaticparadox

پارادوکسی هیدرواستاتیکی ، پارادوکس استاتیک

hydrostatics

هیدرواستاتیکس
حالتی از تنش که در آن تنش های اصلی وارده به هر صفحه‌ای ، با هم برابرند و تنش برشی آن برابر با صفر می باشد ، هیدرواستاتیکس حالتی از تنش که در آن تنش های اصلی وارده به هر صفحه‌ای

hydrostatics potential

پتانسیل هیدروستاتیکی ، پتانسیل فشار و موازنه‌ آبهای‌ ساکن‌

hydrostatics superpressure

نیرویی که در نتیجه حرکت و فشارآب در خاک به وجود می آید ، اختلاف فشار هیدروستاتیکی بین دو نقطه را گویند

level

تراز ، سطح ، باز شدگی افقی در معدن
طبقات معمولا در فواصل منظم قرار می گیرند ، باز شدگی افقی در معدن طبقات معمولا در فواصل منظم قرار می گیرند

local base level

تراز مبنای محلی ، تراز مبنای موقت

lowest operating level

پایین ترین تراز بهره برداری ، تراز آب قروکشیده شده -رقوم افت آب

lowest operating level|drawdown level|drawdown level

پایین ترین تراز بهره برداری ، تراز آب قروکشیده شده -رقوم افت آب

maximum flood level

بیشینه تراز سیلابی

mean sea level

حد متوسط سطح آب دریا ، سطح مبنای ارتفاعی متوسط ارتفاع آب در 18 6 سال(msl)

mean sphere level

سطح متوسط لیتوسفر

mean tide level

سطح کشند میانگین ، متوسط ارتفاع آب در یک بازه زمانی
صفحه یا سطحی که دقیقاً حد واسط میان میانگین ارتفاع آب در حالت حداکثر جزر و میانگین ارتفاع آب در حالت مد کامل است ، میانگین ارتفاع مشاهده شده آب در حالت جزر و مد کامل
علامت اختصاری: MTL
مقایسه شود با: mean sea level

mean tide level|mtl|mtl|mean sea level

سطح کشند میانگین ، متوسط ارتفاع آب در یک بازه زمانی - صفحه یا سطحی که دقیقاً حد واسط میان میانگین ارتفاع آب در حالت حداکثر جزر و میانگین ارتفاع آب در حالت مد کامل است ، میانگین ارتفاع مشاهده شده آب در حالت جزر و مد کامل - علامت اختصاری: MTL - مقایسه شود با: mean sea level -

mean water level

سطح آب میانگین
میانگین ارتفاع سطح آب طی دوره ای طولانی که بر اساس مشاهدات انجام شده در بازه های زمانی مساوی (معمولاً ساعت به ساعت) تعیین می‌شود ، سطح آب میانگین میانگین ارتفاع سطح آب طی دوره ای طولانی که بر اساس مشاهدات انجام شده در بازه های زمانی مساوی (معمولاً ساعت به ساعت) تعیین می‌شود

natural ground level

تراز زمین طبیعی

noise level

سطح صدا ، میزان صدا

normal pool water level

تراز معمولی آب دریاچه

ordinary tide level

سطح کِشند عادی
رجوع شود به mean tide level ، سطح کِشند عادی رجوع شود به mean tide level

original ground level

تراز زمین طبیعی

parcel level

تراز چند قسمتی

permissible level

حدمجاز

plumb level

تراز شاقولی

reference level

سطح مرجع
یک سطح مبنا؛ مثلا سطح استاندارد (در مطالعه آوای زیر آب) که نسبت به آن سطوح آوا را می توان مرتبط کرد ، سطح مرجع - یک سطح مبنا؛ مثلا سطح استاندارد (در مطالعه آوای زیر آب) که نسبت به آن سطوح آوا را می توان مرتبط کرد

retention elevation|retention elevation level|retention elevation level

رقوم سرآب ، تراز سرآب

root level

سطح ریشه
محلی درون یک رسوب که در آن ، ریشه های گیاهان در حالت زنده مشاهده می شوند ، سطح ریشه - محلی درون یک رسوب که در آن

sea level

سطح دریا ، تراز آب اقیانوس در صورتی که خالی از تأتیر کشند امواج باشد

seismic design basis level (d.b.l)|dbl|dbl|seismic design basis level

میزان مبنای طراحی لرزش

spirit level

تراز

sublevel

طبقه فرعی
طبقه ثانویه یامیانی بین طبقات یاافقهای اصلی که معمولابه منطقه بهره برداری نزدیک است گفتهمی شود ، طبقه فرعی - طبقه ثانویه یامیانی بین طبقات یاافقهای اصلی که معمولابه منطقه بهره برداری نزدیک است گفتهمی شود

tailwater level

تراز (سطح) آب فرودست- تراز پایاب

tilting level

تراز حباب دار

ultimate base level

سطح اساس نهایی
سطح دریا یعنی پایین‌ترین سطحی که فرسایش رودخانه‌ای قادر به روفتن زمین است
، سطح اساس نهایی - سطح دریا یعنی پایین‌ترین سطحی که فرسایش رودخانه‌ای قادر به روفتن زمین است -

unacceptable quality level

سطح کیفیت ناپذیرفتنی

water level

تراز آب ، سطح تماس آب ، سطح آب ، تراز آب
در نقشه برداری : دستگاهی که توسط سطح آب در یک گودال یا پایه های یک لوله U شکل ، نشان دهنده تراز است

در نفت : سطحی که در زیر آن ، خلل و فرج سنگ تقریباً با آب اشباع شده و بالاتر از آن یک تمرکز فراوان هیدروکربن ها ، وجود دارد
مترادف: oil-water contact ، gas-water contact

در آب زیرزمینی: سطح ایستابی

water level mark|water level|water level

نشان سطح آب - الف) یک پادگانه یا پلکان کوچک افقی موج بریده بر روی یک سطح شیب دار از رسوبات تحکیم نیافته که نشان دهنده سطح آب قبلی یا قدیمی تر است - ب) Water mark

wye level

ترازیاب دوشاخه

y-level

حد ایگرگ ، مبنای ایگرگ ، سطح ایگرگ

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معنی hydrostatic level

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی hydrostatic level

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما