معنی per boring

زمين شناسی

per boring

پیش چالزنی

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی per boring

auger boring

حفاری بامتدمارپیچ

boring

گمانه زنی ، حفاری ، حفره کنی ، چال کنی ، نمونه گیری

deep boring

بورینگ عمیق ، حفاری عمیق

dry boring

گمانه زنی خشک

exprimental boring

حفاری آزمایشی ، حفاری تحقیقاتی ، گمانه زنی اکتشافی

free fall boring

گمانه زنی به صورت سقوط آزاد(ضربه ای)

full face boring

حفاری تمام رخ
در این روش تمام سطح مقطع سینه کاردریک مرحله به صورت دایره یا بیضی حفرمی شود

full face boring|boring|boring

حفاری تمام رخ در این روش تمام سطح مقطع سینه کاردریک مرحله به صورت دایره یا بیضی حفرمی شود

fusion boring

حفاری حرارتی
دراین روش ، سنگهای سخت را با استفاده از یک شعله شدید (مشعل جت بامخلوطی ازنفت واکسیژن فشرده) ، سوزانده وخردمی کنند

high pressure water jet boring

حفاری بااستفاده ازجت آب
این روش دربعضی ازدستگاههای بازویی به کارمی رود بدین ترتیب که ازجت آب بافشار700 باراستفاره می شود که این امر آهنگ فرسایش ناخنها را به شدت کاهش می دهد درحوالی ناخن ، فواره آبی تعبیه می شود که آب ورودی به آن فشار زیادی دارد و درلحظه خروج آب ازفواره ، انرژی فشاری به سرعت تبدیل می شود وآب باسرعت زیادبه محل تماس نوک ناخن وسنگ می پاشد استفاده ازسیستم جت آب سبب می شودکه آهنگ حفاری سنگ افزایش و میزان انرژی مخصوص مصرفی و گردوغبار تولیدشده ، کاهش یابد

high pressure water jet boring|high pressure water|high pressure water|boring

حفاری بااستفاده ازجت آب این روش دربعضی ازدستگاههای بازویی به کارمی رود بدین ترتیب که ازجت آب بافشار700 باراستفاره می شود که این امر آهنگ فرسایش ناخنها را به شدت کاهش می دهد درحوالی ناخن ، فواره آبی تعبیه می شود که آب ورودی به آن فشار زیادی دارد و درلحظه خروج آب ازفواره ، انرژی فشاری به سرعت تبدیل می شود وآب باسرعت زیادبه محل تماس نوک ناخن وسنگ می پاشد استفاده ازسیستم جت آب سبب می شودکه آهنگ حفاری سنگ افزایش و میزان انرژی مخصوص مصرفی و گردوغبار تولیدشده ، کاهش یابد

log boring

گمانه زنی

peracidite

سنگهای آذرین پر اسیدی (Silexite)

peracidite|silexite|silexite

سنگهای آذرین پر اسیدی (Silexite)

percent base saturation

درصداشباع‌بازی

percent slope

شیب درصد
نسبت مستقیم میان فاصله قائم و فاصله افقی در یک سطح شیبدار ، به گونه ای که برای مثال افزایش ارتفاع 3 متر در فاصله افقی 10 متر به معنای شیب 30 درصدی می باشد؛ شیب درصدی یا شیبی که در قالب درصد بیان می شود ، شیب درصد نسبت مستقیم میان فاصله قائم و فاصله افقی در یک سطح شیبدار

percent time spent following

درصد زمان تعقیب (PTSF)

percent time spent following|ptsf|ptsf

درصد زمان تعقیب (PTSF)

percentage extruction

نسبت رگه زغالی که از معدن برداشت شده است
باقیمانده ممکن است زغال در ستون سنگی یا زغالی که بسیار باریک و نامرغوب است را نشان می دهد ، نسبت رگه زغالی که از معدن برداشت شده است باقیمانده ممکن است زغال در ستون سنگی یا زغالی که بسیار باریک و نامرغوب است را نشان می دهد

percentage hypsometric curve

منحنی فرازسنج درصدی
نوعی منحنی فرازسنجی که با استفاده از پارامترهای بدون بعد مستقل از مقیاس قطعی وجوه توپوگرافیک و بر اساس ایجاد ارتباط میان سطح محصور میان یک خط تراز معین و مرتفعترین خط تراز با ارتفاع خط تراز مورد نظر (نسبت به صفحه مبنا) ارائه شده است

percentage hypsometric curve|percentage hypsometric|percentage hypsometric

منحنی فرازسنج درصدی نوعی منحنی فرازسنجی که با استفاده از پارامترهای بدون بعد مستقل از مقیاس قطعی وجوه توپوگرافیک و بر اساس ایجاد ارتباط میان سطح محصور میان یک خط تراز معین و مرتفعترین خط تراز با ارتفاع خط تراز مورد نظر (نسبت به صفحه مبنا) ارائه شده است

percentage log

نگار درصدی
نوعی نمودار سنگ شناسی که در آن درصد هر نوع سنگ (به غیر از حفرات مشخص) موجود در یک نمونه از خرده های حفاری تخمین زده شده و رسم شده است
مقایسه شود با: interpretive log ، نگار درصدی نوعی نمودار سنگ شناسی که در آن درصد هر نوع سنگ (به غیر از حفرات مشخص) موجود در یک نمونه از خرده های حفاری تخمین زده شده و رسم شده است مقایسه شود با: interpretive log

percentage map

نقشه درصدی
یک نقشه رخساره ای که در آن ، مقدار یا ضخامت نسبی یک نوع سنگ در یک واحد چینه شناسی معین رسم شده است ، نقشه درصدی یک نقشه رخساره ای که در آن

percentage passing

درصد عبوری
در دانه بندی کردن یک سنگ دانه در آزمون الک های لرزان با الک استاندارد به درصد وزنی مانده بین دو الک استاندارد متوالی ، درصد عبوری از الک بزرگتر میگویند ، درصد عبوری در دانه بندی کردن یک سنگ دانه در آزمون الک های لرزان با الک استاندارد به درصد وزنی مانده بین دو الک استاندارد متوالی

percentage retained

درصد مانده
در دانه بندی کردن یک سنگ دانه در آزمون الک ها به درصد وزنی مانده بین دو الک استاندارد متوالی ، درصد مانده روی الک کوچکتر میگویند ، درصد مانده در دانه بندی کردن یک سنگ دانه در آزمون الک ها به درصد وزنی مانده بین دو الک استاندارد متوالی

perched aquifer

سفره آبده موضعی

perched block

قطعه سنگ آویخته ، قطعه سنگ معلق
(الف) یک قطعه سنگ بزرگ و جدا شده (عموماً در اندازه تخته سنگ) که احتمالاً توسط جریانات یخچالی منتقل و سپس در موقعیتی ناپایدار و با حالتی تقریباً معلق ، بر روی دامنه یک تپه ، نهشته شده است مقایسه شود با: erratic ،
مترادف: balanced rock ، perched rock ، perched boulder ، pedestal rock
ب) سنگی که یک سکوی یخچالی را در یک توده یخی ، به وجود آورده است
ج) قطعه سنگ واقع بر روی یک ستون خاک

قطعه سنگ آویخته ، قطعه سنگ معلق (الف) یک قطعه سنگ بزرگ و جدا شده (عموماً در اندازه تخته سنگ) که احتمالاً توسط جریانات یخچالی منتقل و سپس در موقعیتی ناپایدار و با حالتی تقریباً معلق ، بر روی دامنه یک تپه ، نهشته شده است مقایسه شود با: erratic ، مترادف: balanced rock ، perched rock ، perched boulder ، pedestal rock ب) سنگی که یک سکوی یخچالی را در یک توده یخی ، به وجود آورده است ج) قطعه سنگ واقع بر روی یک ستون خاک

perched ground water

سفره فرا ایستابی

perched groundwater

آب زیرزمینی معلق
توده ای منفرد از آب زیرزمینی که در بالا معلق مانده و توسط یک آبخوان نیمه تراوا از سطح ایستابی اصلی جدا می شود

perched groundwater|groundwater|groundwater

آب زیرزمینی معلق توده ای منفرد از آب زیرزمینی که در بالا معلق مانده و توسط یک آبخوان نیمه تراوا از سطح ایستابی اصلی جدا می شود

perched horizon

سفره معلق

perched rock

سنگ آویخته ، سنگ معلق ، بلوک معلق (Perched block)

perched spring

چشمه آویخته ، چشمه معلق چشمه آبی که منشای آن یک سفره آب زیرزمینی معلق می باشد

perched stream

رود آویخته ، رود معلق
الف) جریانی که سطح آب آن نسبت به سطح ایستابی منطقه بالاتر بوده و توسط طبقه ای ناتراوا از آب های زیرزمینی واقع در زیر آن جدا شده است
ب) جریان جاری بر روی دامنه یک تپه فرسایش یافته و در امتداد دره جریانی بزرگتر و شدیدتر (که به صورت تقریباً قائم به آن می پیوندد) ، رود معلق الف) جریانی که سطح آب آن نسبت به سطح ایستابی منطقه بالاتر بوده و توسط طبقه ای ناتراوا از آب های زیرزمینی واقع در زیر آن جدا شده است ب) جریان جاری بر روی دامنه یک تپه فرسایش یافته و در امتداد دره جریانی بزرگتر و شدیدتر (که به صورت تقریباً قائم به آن می پیوندد)

perched water

آب بالا آمده

perched water table

سطح فرا ایستابی ، سطح ایستابی معلق
یک منطقه اشباع محلی در بالای سطح اصلی آب زیرزمینی که بوسیله یک لایه ناتراوا ایجاد شده است
، سطح ایستابی معلق - یک منطقه اشباع محلی در بالای سطح اصلی آب زیرزمینی که بوسیله یک لایه ناتراوا ایجاد شده است -

perching bed

لایه معلق ، طبقه معلق
یک توده یا ساختار سنگی عموماً چینه یا لایه ای شکل که از یک سفره آب زیرزمینی معلق ، محافظت می کند تراوایی چنین توده ای به حدی کم است که آبی که از طریق آن به سطوح پایینتر تراوش می کند ، قادر به افزایش فشار آب موجود در زون غیر اشباع تحتانی ، تا حدی بالاتر از فشار جو نمی باشد این احتمال وجود دارد که در محل خاص ، دو یا چند طبقه معلق و نیز سفره آب معلق وجود داشته باشند که در این حالت هر کدام از سفره آبها و طبقات محافظ آنها ، با استفاده از زونهایی غیر اشباع ، از یکدیگر و نیز از زون اشباع اصلی ، جدا می شوند ، طبقه معلق یک توده یا ساختار سنگی عموماً چینه یا لایه ای شکل که از یک سفره آب زیرزمینی معلق

percipitation

ته نشست ، ته نشینی ، رسوبگیری

percolate

نفوذ ، تراوش

percolation

تراوش
فرآیندی که در آن آب زیرزمینی تحت تاثیر جاذبه به پایین نفوذ می کند ، تراوش فرآیندی که در آن آب زیرزمینی تحت تاثیر جاذبه به پایین نفوذ می کند

percolation force

نیروی تراوش

percolation head

ارتفاع نفوذ ، بار تراوش

percolation line

خط نفوذ

percolation rate

سرعت فرو نشست

percolation soil water

فرونشت آب

percolation test

آزمایش نفوذ

percolation zone

زون تراوش ، زون نفوذ
بخشی از یک توده یا صفحه یخی که در آن مقدار معینی از یخ سطحی ذوب می شود ولی آب حاصل از ذوب این قسمت ، مجدداً منجمد شده و در نتیجه لایه برف به صورت کامل ، خیس نشده و به نقطه ذوب نمی رسد در حالت کلی می توان گفت که مرز زون نفوذ ، در مناطق مرتفع ، توسط خط برف خشک و در مناطق پست تر ، توسط خط اشباع ، مشخص می شود
مقایسه شود با: soaked zone ، زون نفوذ بخشی از یک توده یا صفحه یخی که در آن مقدار معینی از یخ سطحی ذوب می شود ولی آب حاصل از ذوب این قسمت ، مشخص می شود مقایسه شود با: soaked zone

percussion

کوبش ، ضربت‌

percussion drill

مته ضربه ای
مته ای که انرژی خود را از طریق یک عمل ضربتی یا چکشی آزاد می سازند ، مته ضربه ای مته ای که انرژی خود را از طریق یک عمل ضربتی یا چکشی آزاد می سازند

percussion drilling

چالزنی ضربه ای
دراین روش حفرچال ، سرمته روی سنگ فشرده شده وچرخش آن سبب خراشیده شدن سنگ می گردد این روش درمعادن بزرگ روباز که قطر چالها 150تا700میلیمتراست رایج میباشدواغلب درسنگهای شکافداربه کارمیرود زیراسرعت زیادچرخش سرمته سبب می شودکه امکان گیرافتادن آن کم شود

percussion drilling|drilling|drilling

چالزنی ضربه ای دراین روش حفرچال ، سرمته روی سنگ فشرده شده وچرخش آن سبب خراشیده شدن سنگ می گردد این روش درمعادن بزرگ روباز که قطر چالها 150تا700میلیمتراست رایج میباشدواغلب درسنگهای شکافداربه کارمیرود زیراسرعت زیادچرخش سرمته سبب می شودکه امکان گیرافتادن آن کم شود

percussion figure

شکل ضربه ای
الگویی از خطوط منشعب که در اثر برخورد یک جسم نوک تیز یا یک بلور بر روی آن ایجاد می شود مقایسه شود با: pressure figure ، شکل ضربه ای الگویی از خطوط منشعب که در اثر برخورد یک جسم نوک تیز یا یک بلور بر روی آن ایجاد می شود مقایسه شود با: pressure figure

percussion hammer

چکش ضربه ای

percussion mark

نشان ضربه ای
شکاف یا شکستگی هلالی شکلی که در اثر برخورد با یک جسم نوک تیز ، بر روی یک قلوه سنگ یا ریگ سخت و فشرده (مانند یک قلوه سنگ چرتی یا کوارتزیتی) شکل گرفته و می تواند نشان دهنده انتقال قلوه سنگ مزبور توسط جریانی پر سرعت باشد
مترادف: percussion scar ، نشان ضربه ای شکاف یا شکستگی هلالی شکلی که در اثر برخورد با یک جسم نوک تیز ، بر روی یک قلوه سنگ یا ریگ سخت و فشرده (مانند یک قلوه سنگ چرتی یا کوارتزیتی) شکل گرفته و می تواند نشان دهنده انتقال قلوه سنگ مزبور توسط جریانی پر سرعت باشد مترادف: percussion scar

pereglic

پرجلیک

pereletok

یک لایه زمین یخ زده
لایه ای منجمد از زمین که در بین لایه فعال (در بالا) و لایه همیشه منجمد (در پایین) قرار گرفته و به مدت یک یا چند سال ذوب نشده و به حالت منجمد باقی می‌ماند ریشه کلمه: زبان روسی به معنای ماندگار در تابستان
مترادف: intergelisol ، یک لایه زمین یخ زده لایه ای منجمد از زمین که در بین لایه فعال (در بالا) و لایه همیشه منجمد (در پایین) قرار گرفته و به مدت یک یا چند سال ذوب نشده و به حالت منجمد باقی می‌ماند ریشه کلمه: زبان روسی به معنای ماندگار در تابستان مترادف: intergelisol

perennial spring

چشمه دائم چشمه ای که به صورت مداوم می جوشد (در مقابل یک چشمه نیمه دائم یا یک چشمه موقتی)

perennial stream

رود دائم
جریانی که در تمام طول ساری جاری بوده و سطح آب آن از سطح ایستابی منطقه ای که بدان می پیوندد ، پایین تر است
مترادف: permanent stream ، live stream

perennial stream|permanent stream|permanent stream|live stream

رود دائم جریانی که در تمام طول ساری جاری بوده و سطح آب آن از سطح ایستابی منطقه ای که بدان می پیوندد ، پایین تر است مترادف: permanent stream ، live stream

perennially frozen ground

زمین دائم یخ بسته
لایه همیشه منجمد خاک (Permafrost)

perennially frozen ground|permafrost|permafrost

زمین دائم یخ بسته لایه همیشه منجمد خاک (Permafrost)

peretaite

نوعی کانی
فرمول شیمیایی:CaSb+++4O4(OH)2(SO4)2•2(H2O) ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی:CaSb+++4O4(OH)2(SO4)2•2(H2O)

perfeasibility study

مطالعات امکان پذیری مقدماتی
مطالعات مقدماتی یک بررسی میانی است ، که معمولا برای تصمیم گیری درخصوص سرمایه گذاری مناسب نمی با شد این گام اهداف خاصی را تعقیب می کند ، از جمله این که آیا کل یک پروژه انجام یک تجزیه و تحلیل تفضیلی از طریق مطالعات امکان سنجی را توجیه می کند و آیاجنبه های بحرانی درتداوم و ماندگاری پروژه وجود دارد که مستلزم مطالعات عمیقی ازطریق مطالعات حرفه ای و پشتیبانی باشد ، مطالعات امکان پذیری مقدماتی مطالعات مقدماتی یک بررسی میانی است

perfect flower

گل کامل
گلی که به صورت همزمان حاوی برچه و پرچم می باشد ، گل کامل گلی که به صورت همزمان حاوی برچه و پرچم می باشد

perfect fractionation path

مسیر تفریق کامل
خط یا مسیری در یک نمودار فازی که ارائه دهنده یک سکانس تبلور غیر متغیر است ، بدین معنی که بلورهایی که طبق آن شکل گرفته اند ، دچار هیچ گونه دگرسانی یا تغییری نشده اند

perfect fractionation path|perfect fractionation|perfect fractionation

مسیر تفریق کامل خط یا مسیری در یک نمودار فازی که ارائه دهنده یک سکانس تبلور غیر متغیر است ، بدین معنی که بلورهایی که طبق آن شکل گرفته اند ، دچار هیچ گونه دگرسانی یا تغییری نشده اند

perfect plasticity

خمیری کامل

perfect solution

محلول کامل
محلولی با محدوده ترکیبی کاملاً ایده آل ، محلول کامل محلولی با محدوده ترکیبی کاملاً ایده آل

perfect stone

گوهرسنگ کامل
(الف) یک سنگ جواهر بی نقص
(ب) یک سنگ رنگی که ادخالها یا نقصهای ساختاری کوچک مشاهده شده در آن نسبت به نمونه های مشاهده شده در یک سنگ جواهر بی نقص ، بی نظمی کمتری ایجاد کرده و حتی آنرا زیباتر و ارزشمندتر کرده است ، گوهرسنگ کامل (الف) یک سنگ جواهر بی نقص (ب) یک سنگ رنگی که ادخالها یا نقصهای ساختاری کوچک مشاهده شده در آن نسبت به نمونه های مشاهده شده در یک سنگ جواهر بی نقص

perfectly mobile component

مولفه کاملاً متحرک
پارامتر یا مولفه ای که مقدار آن در یک سیستم بر اساس پتانسیل شیمیایی تحمیل شده توسط آن (و نه بر اساس مقدار اولیه آن در سیستم) تعیین می شود
مقایسه شود با: mobile component ، inert component
مترادف: boundary value component ، مولفه کاملاً متحرک پارامتر یا مولفه ای که مقدار آن در یک سیستم بر اساس پتانسیل شیمیایی تحمیل شده توسط آن (و نه بر اساس مقدار اولیه آن در سیستم) تعیین می شود مقایسه شود با: mobile component ، inert component مترادف: boundary value component

perfectly plastic materials

مصالح خمیری کامل

perforate

مشبک ، سوراخ سوراخ
(الف) دیواره میان مرجانهای تازه شکل گرفته در یک توده مرجانی که حاوی بازشدگیهای بسیاری است که به صورت نامنظم در کنار هم چیده شده اند همچنین مربوط به زیرمجموعه ای از مرجانها که دارای اسکلتی با بافت متخلخل هستند
(ب) آن دسته از دیواره های پوسته شعاعیان که دارای حفرات متعددی است که نسبت به دهانه ها و کانالهای موجود در پوسته آنها ، متفاوت اند دیواره های متخلخل ، همچنین مشخصه پوسته های کلسیتی شیشه ای هستند؛ مربوط به perforata که زیر مجموعه ای از شعاعیان هستند که صدف آنها دارای حفرات اندکی برای عبور اندام درونی است
(ج) برجستگی بدنه یک خاردار که در قسمت فوقانی دارای فرورفتگی است که محل اتصال رباط و اصل بین زائده و برجستگی استخوانی ، به آن می باشد
(د) صدف حلزونی یک موجود نرمتن که در قسمت مرکزی پیوندگاه دارای حفره ای نسبتاً بزرگ است
مقایسه شود با: imperforate ، سوراخ سوراخ (الف) دیواره میان مرجانهای تازه شکل گرفته در یک توده مرجانی که حاوی بازشدگیهای بسیاری است که به صورت نامنظم در کنار هم چیده شده اند همچنین مربوط به زیرمجموعه ای از مرجانها که دارای اسکلتی با بافت متخلخل هستند (ب) آن دسته از دیواره های پوسته شعاعیان که دارای حفرات متعددی است که نسبت به دهانه ها و کانالهای موجود در پوسته آنها ، همچنین مشخصه پوسته های کلسیتی شیشه ای هستند؛ مربوط به perforata که زیر مجموعه ای از شعاعیان هستند که صدف آنها دارای حفرات اندکی برای عبور اندام درونی است (ج) برجستگی بدنه یک خاردار که در قسمت فوقانی دارای فرورفتگی است که محل اتصال رباط و اصل بین زائده و برجستگی استخوانی ، به آن می باشد (د) صدف حلزونی یک موجود نرمتن که در قسمت مرکزی پیوندگاه دارای حفره ای نسبتاً بزرگ است مقایسه شود با: imperforate

perforated cover plate

صفحه مشبک ، ورق سوراخدار ، صفحه سوراخدار

perforated crust

قشر مشبک
نوعی پوسته برفی که حاوی حفرات و سوراخهای ناشی از سایش است ، قشر مشبک نوعی پوسته برفی که حاوی حفرات و سوراخهای ناشی از سایش است

perforated metal basket

سبد فلزی مشبک

perforated plate

صفحه مشبک ، ورق سوراخدار ، صفحه سوراخدار

perforation

سوراخ ، روزنه
سوراخ کردن بخشی از لوله جداری یک چاه (در قسمتی که در مقابل ناحیه نفت یا گازدار قرار گرفته است) به منظور فراهم شدن امکان ورود نفت یا گاز به درون چاه ، روزنه سوراخ کردن بخشی از لوله جداری یک چاه (در قسمتی که در مقابل ناحیه نفت یا گازدار قرار گرفته است) به منظور فراهم شدن امکان ورود نفت یا گاز به درون چاه

perforation deposit

نهشته ی روزنه ای
عنوان ارائه شده توسط کوک (1946) برای پشته منفردی که از موادی که در یک چاه قائم حفر شده در یک توده یخی تجمع کرده و در نتیجه ، خروج آب ، از کف آن را ناممکن ساخته اند ، تشکیل شده است ، نهشته ی روزنه ای عنوان ارائه شده توسط کوک (1946) برای پشته منفردی که از موادی که در یک چاه قائم حفر شده در یک توده یخی تجمع کرده و در نتیجه

performance of the dam

زیست سد

performance tests

آزمون های کارایی ، آزمون های کار کردی

pergelation

یخسارش ، یخ زدن
شکل گیری لایه همیشه منجمد خاک در زمان حال یا گذشته ، یخ زدن شکل گیری لایه همیشه منجمد خاک در زمان حال یا گذشته

pergelic temperature regime

رژیم دمای یخبندانی
یک رژیم دمایی خاک که در آن میانگین دمای سالانه کمتر از 0 درجه سانتیگراد بوده و منجر به شکل گیری یک لایه همیشه منجمد می شود ، رژیم دمای یخبندانی یک رژیم دمایی خاک که در آن میانگین دمای سالانه کمتر از 0 درجه سانتیگراد بوده و منجر به شکل گیری یک لایه همیشه منجمد می شود

pergelisol

یخبندان دائم
عنوان ارائه شده توسط برایان (1946) برای لایه همیشه منجمد خاک ، یخبندان دائم عنوان ارائه شده توسط برایان (1946) برای لایه همیشه منجمد خاک

perhamite

نوعی کانی
فرمول شیمیایی:Ca3Al7(SiO4)3(PO4)4(OH)3•16 5(H2O) ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی:Ca3Al7(SiO4)3(PO4)4(OH)3•16 5(H2O)

pericarp

دیواره تخمدان
الف) دیواره یک تخمدان گیاهی
ب) دیواره مخزن خزه ها
ج) عنوانی نادرست برای پوسته دربرگیرنده برخی از میوه ها ، دیواره تخمدان الف) دیواره یک تخمدان گیاهی ب) دیواره مخزن خزه ها ج) عنوانی نادرست برای پوسته دربرگیرنده برخی از میوه ها

periclase

نوعی کانی
فرمول شیمیایی:MgO ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی:MgO

pericline

گنبد ، پیراشیب
(چین): عنوانی کلی برای چینی که شیب طبقات آن در جهت یک مرکز معین و یکسان می باشد ، طبقاتی که شیب آنها در جهت مخالف با مرکز (در جهت مقابل آن) است ، یک گنبد و طبقاتی که به سمت مرکز مورد نظر خمیده شده اند ، یک حوضه یا فرورفتگی را ایجاد می کنند
نیز ببینید: quaquaversal ، centrocline ، پیراشیب (چین): عنوانی کلی برای چینی که شیب طبقات آن در جهت یک مرکز معین و یکسان می باشد ، یک حوضه یا فرورفتگی را ایجاد می کنند نیز ببینید: quaquaversal

pericline ripple mark

موج نقش پریکلین
عنوانی که توسط تن هاف (1959) برای یک اثر شکنجی که طبق الگویی اورتوگونال و به صورت موازی یا مورب نسبت جهت جریان (یا راستای جریان) شکل گرفته و طول موجی معادل با 80 سانتی متر و شدتی معادل با 30 سانتی‌متر دارد ، بکار رفته است

pericline ripple mark|pericline ripple|pericline ripple

موج نقش پریکلین عنوانی که توسط تن هاف (1959) برای یک اثر شکنجی که طبق الگویی اورتوگونال و به صورت موازی یا مورب نسبت جهت جریان (یا راستای جریان) شکل گرفته و طول موجی معادل با 80 سانتی متر و شدتی معادل با 30 سانتی‌متر دارد ، بکار رفته است

pericline twin law

قانون دوقلویی پریکلین
یک قانون دوقلویی موازی در فلدسپاتهای تری کلینیک که در آن ، محور دوقلویی ، محور bی بلورشناسی و سطح ترکیبی ، یک مقطع لوزوی می باشد چنین سیستمی ، به صورت تنها و یا به همراه سیستم دوقلویی آلبیت ، دیده می شود

pericline twin law|twin law|twin law

قانون دوقلویی پریکلین یک قانون دوقلویی موازی در فلدسپاتهای تری کلینیک که در آن ، محور دوقلویی ، محور bی بلورشناسی و سطح ترکیبی ، یک مقطع لوزوی می باشد چنین سیستمی ، به صورت تنها و یا به همراه سیستم دوقلویی آلبیت ، دیده می شود

pericoel

حفره حاشیه ای فضای میان اسکلت حاشیه ای و اسکلت درونی یک تخمدان تاژکدار متخلخل مقایسه شود با: endocoel

pericolpate

گرده پیراشیاری
دانه های گرده ای با بیش از یک شکاف میانی که به صورت نصف‌النهاری چیده نشده اند ، گرده پیراشیاری دانه های گرده ای با بیش از یک شکاف میانی که به صورت نصف‌النهاری چیده نشده اند

pericyst

کیسه حاشیه ای
سپر جلویی یک سخت پوست کریبریمورف (خزه سان) که از صفحاتی که به صورت جانبی (از قسمت میانی) به هم پیوسته اند ، تشکیل شده است ، کیسه حاشیه ای سپر جلویی یک سخت پوست کریبریمورف (خزه سان) که از صفحاتی که به صورت جانبی (از قسمت میانی) به هم پیوسته اند

peridot

زبرجد

peridotite

پریدوتیت
سنگهای متراکم و درشت بلور و از سری سنگهای اولترابازیک هستند بیشتر کانیهای آنها را اولیوین و پیروکسن تشکیل می دهد میزان سیلیس آنها کمتر از 45 درصد است ودارای منیزیم و آهن فراوانی هستند در محیطهای مختلف تکتونیکی مانند مناطق فرورانش و یا جزایر قوسی دیده می شوند شامل سنگ های :دونیت و هارزبورژیت و پیروکسنیت و لرزولیت

peridotite shell

قشر پریدوتیتی
مترادفی برای گوشته خارجی یا فوقانی که با توجه به ترکیب پریدوتیتی آن ، بدین نام خوانده می شود ، قشر پریدوتیتی مترادفی برای گوشته خارجی یا فوقانی که با توجه به ترکیب پریدوتیتی آن

peridotite|peridotites|peridotites

پریدوتیت - سنگهای متراکم و درشت بلور و از سری سنگهای اولترابازیک هستند بیشتر کانیهای آنها را اولیوین و پیروکسن تشکیل می دهد میزان سیلیس آنها کمتر از 45 درصد است ودارای منیزیم و آهن فراوانی هستند در محیطهای مختلف تکتونیکی مانند مناطق فرورانش و یا جزایر قوسی دیده می شوند شامل سنگ های :دونیت و هارزبورژیت و پیروکسنیت و لرزولیت

periembryonic chamber|periembryonic|periembryonic

حفره پیرا جنینی بخش تکامل نیافته یک پوسته شعاعی که بر روی قسمت مبدایی یا میانی آن شکل گرفته و بخشی از حجره جنینی یا حجره اولیه موجود را دربر می گیرد (مشابه حالت مشاهده شده در orbitolinidae)

perigean tide

کشند حضیضی
نوعی جزر و مد با حدود حداکثر و حداقل افزایش یافته که به صورت ماهیانه و هنگامی که ماه در نزدیکترین فاصله خود نسبت به زمین قرار می گیرد ، رخ می‌دهد متضاد: apogean tide ، کشند حضیضی نوعی جزر و مد با حدود حداکثر و حداقل افزایش یافته که به صورت ماهیانه و هنگامی که ماه در نزدیکترین فاصله خود نسبت به زمین قرار می گیرد

perigee

نقطه حضیض نزدیکترین نقطه مدار بیضی به زمین

periglacial

پیرامون یخچالی

perignathic girdle|girdle|girdle

حلقه پیراآرواره ای حلقه ای پیوسته یا گسسته از اعضای فرعی درونی واقع در اطراف بازشدگی دوررهانی یک موجود خاردار که به عنوان عامل اتصال ماهیچه های محافظ و کنترل کننده عضو ستونی آن عمل می کند نیز ببینید: [poleont]girdle

perihelion

نقطه حضیض ، نزدیکترین نقطه مدار به خورشید

perilumen

حفره سلولی حاشیه ای مرز داخلی و برآمده آرتیکولوم ستونی یک موجود خاردار که به صورت عضوی با رأس مسطح ، ناهموار و یا کرم مانند اطراف لومن (حفره سلولی)را فرا گرفته است

perimeter grouting

تزریق پیرامونی

perimeter of watershed

محیط حوزه آبخیز

perineum

محل عجان ، پرینه ، میان دوراه
ناحیه بین مقعد و دستگاه تناسلی ، در زنان محلی است که دو لب فرج به هم می رسند ، میان دوراه ناحیه بین مقعد و دستگاه تناسلی

period

دوره ( مقیاس زمان زمین شناسی)
تقسیمات کوچکتر از دوران که در برگیرنده آشکوب ها می باشد

period geologic

دوره زمین شناسی

period wave

دوره موج

period|periods|periods

دوره ( مقیاس زمان زمین شناسی) تقسیمات کوچکتر از دوران که در برگیرنده آشکوب ها می باشد

periodic spring

چشمه دوره ای ، چشمه تناوبی چشمه ای که به خاطر وجود سیفونهای طبیعی در زیر آن ، به صورت متناوب فروکش کرده و مجدداً فوران می کند چنین چشمه هایی اغلب از درون سنگهای کربناته که در آنها ، مجاری انحلالی باعث تشکیل سیفونهای طبیعی شده اند ، به بیرون جاری می شوند با توجه به دمای پایینتر چشمه های تناوبی و عدم متصاعد شدن گاز از آنها ، می توان چشمه های مزبور را از چشمه های آب گرم تشخیص داد مقایسه شود با: intermittent spring ، perennial spring

periostracum

لایه ای شاخه ای سفت و آلی از بافت اسکلت خارجی صدف در دو کفه ای ها

peripheral counter

شمارنده حاشیه ای
وسیله ای که در سنگ شناسی ساختمانی برای تعیین خطوط تراز چگالی در نواحی حاشیه ای یک دیاگرام بافتی ، مورد استفاده قرار می گیرد این وسیله از نواری پلاستیکی (یا دیگر جنسهای مشابه) تشکیل شده که در هر دو طرف دارای یک سوراخ کروی است که مساحت هر یک از آنها معادل با %0/1 کل مساحت دیاگرام می‌باشد
مقایسه شود با: counter ، شمارنده حاشیه ای وسیله ای که در سنگ شناسی ساختمانی برای تعیین خطوط تراز چگالی در نواحی حاشیه ای یک دیاگرام بافتی ، مورد استفاده قرار می گیرد این وسیله از نواری پلاستیکی (یا دیگر جنسهای مشابه) تشکیل شده که در هر دو طرف دارای یک سوراخ کروی است که مساحت هر یک از آنها معادل با %0/1 کل مساحت دیاگرام می‌باشد مقایسه شود با: counter

peripheral depression

گودال حاشیه ای ، گودال حلقوی
رجوع شود : Ringdipression

peripheral depression|peripheral|peripheral|ringdipression

گودال حاشیه ای ، گودال حلقوی رجوع شود : Ringdipression

peripheral fault

گسلهای محیطی
گسلهای کمانی شکل که ناحیه فروافتاده یا برآمده (مانند دیاپیر) را محدود می کند

peripheral fault|fault|fault

گسلهای محیطی گسلهای کمانی شکل که ناحیه فروافتاده یا برآمده (مانند دیاپیر) را محدود می کند

peripheral moraine

یخرفت حاشیه ای ، پیرایخرفت
عنوان منسوخ ارائه شده توسط کامبرلین برای جایگزینی واژه recessional moraine (یخرفت پسرفتی) ، پیرایخرفت عنوان منسوخ ارائه شده توسط کامبرلین برای جایگزینی واژه recessional moraine (یخرفت پسرفتی)

peripheral rim

دیواره حاشیه ای
مجموعه تقریباً منظمی از ساختارهای صفحه ای که در کنار هم حاشیه سطح دهان یک ادریواستروئید را تشکیل می دهند ، این مجموعه در حقیقت از چندین حلقه صفحه ای (که به سمت عقب ، کوچکتر می شوند) ، تشکیل شده است ، دیواره حاشیه ای مجموعه تقریباً منظمی از ساختارهای صفحه ای که در کنار هم حاشیه سطح دهان یک ادریواستروئید را تشکیل می دهند

peripheral sink

حفره حاشیه ای بنگرید به : Rim syncline

peripheral stream

رود حاشیه ای ، پیرارود
جریانی که به صورت موازی با لبه یک توده یخچالی و معمولاً در پشت یخرفتهای توده مزبور جاری است ، پیرارود جریانی که به صورت موازی با لبه یک توده یخچالی و معمولاً در پشت یخرفتهای توده مزبور جاری است

periphery

پیرامون

peripolar space

فضای پیراقطبی
یک فضای هرمی سه وجهی که محصول شکل گیری صلیب برگی در یک شعاعی آکانتارین می باشد
مقایسه شود با: Perizonal space

peripolar space|peripolar|peripolar

فضای پیراقطبی یک فضای هرمی سه وجهی که محصول شکل گیری صلیب برگی در یک شعاعی آکانتارین می باشد مقایسه شود با: Perizonal space

periproct|periproctal|periproctal

حاشیه مقعدی ساختار یا ناحیه ای متشکل از چند صفحه نامنظم که حفره مقعدی یک بندپا را دربر گرفته مانند فضای حاوی مقعد در یک موجود خاردار که معمولاً توسط پوسته ای از صفحات کوچک ، پوشیده شده است و یا حلقه نامنظمی از صفحات متعدد که در اطراف مقعد ادریوستروئیدهای لبتودیسکید ، قرار دارد صفت: Periproctal

perisome

دیواره بدن بی مهرگان
دیواره بدن یک موجود بی مهره خصوصاً یک بندپا
مترادف: Perisoma

perisome|perisoma|perisoma

دیواره بدن بی مهرگان دیواره بدن یک موجود بی مهره خصوصاً یک بندپا مترادف: Perisoma

peristomice

دور دهانی دهانه ثانویه (Secondary orifice)

peristomie|peristome|peristome

دور دهان (Peristome)

perite

نوعی کانی
فرمول شیمیایی:PbBiO2Cl ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی:PbBiO2Cl

peritectic point

نقطه واکنشی ، ببینید : Reaction point

peritectic point|peritectic|peritectic|reaction point

نقطه واکنشی ، ببینید : Reaction point

peritidal

پیراکشندی

peritreme

دور دهانه صدف لبه یا حاشیه دهانه یک صدف مانند دور دهان یا ناحیه واقع در حاشیه دهانه یک شکم پا

perizonal space

فضای پیرازونی
منطقه یا ساختاری چهاروجهی که محصول شکل گیری صلیب برگی پایه ای در یک شعاعی آکانتارین می باشد
مقایسه شود با: Peripolar space

perizonal space|perizonal|perizonal

فضای پیرازونی منطقه یا ساختاری چهاروجهی که محصول شکل گیری صلیب برگی پایه ای در یک شعاعی آکانتارین می باشد مقایسه شود با: Peripolar space

perlialite

نوعی کانی
فرمول شیمیایی:K8Tl4Al12Si24O72•20(H2O) ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی:K8Tl4Al12Si24O72•20(H2O)

perlite

پرلیت ، سنگ مروارید آتشفشانی
ترکیب اسیدی تا حدواسط است ، کانی های پلاژیوکلاز و پیروکسن بصورت فنوکریست و نیز گاهی کانی های فلزی در متن شیشه ای که حدود 95 درصد کل سنگ را تشکیل می دهد ، قرار گرفته‌اند موارد مصرف در تهیه بتون سبک وزن ، پرکننده ، عایق صوتی و حرارتی ، ساینده ها

perlite|perlites|perlites

پرلیت ، سنگ مروارید آتشفشانی - ترکیب اسیدی تا حدواسط است ، کانی های پلاژیوکلاز و پیروکسن بصورت فنوکریست و نیز گاهی کانی های فلزی در متن شیشه ای که حدود 95 درصد کل سنگ را تشکیل می دهد ، قرار گرفته‌اند موارد مصرف در تهیه بتون سبک وزن ، پرکننده ، عایق صوتی و حرارتی ، ساینده ها

perloffite

نوعی کانی
فرمول شیمیایی:Ba(Mn ، Fe++)2 Fe3+2(PO4)3(OH)3 ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی:Ba(Mn

perm roll separator

جداکننده پرم رول ، این جداکننده از غلطکی تشکیل می شود که دیسکهایی از جنس آهنربای دایم دارد و خود از دیسکهای فولاد نرم در برگفته می شود و اساس بخش جداکننده را تشکیل می دهد این غلطک توسط غلطکی دیگر ، نوار نقاله بی انتهایی را به گردش درمی آورد و بدین ترتیب جدایش مواد در سطح را در ساده تر می سازد بار آماده سازی شده به سطح نوار نقاله منتقل و محصولات مختلف توسط تیغه های قابل تنظیم جدایش و در محل خود جمع آوری می شوند

perm roll separator|perm roll|perm roll

permafrost

همیشه یخ ، یخبندان دائم ، یخبندان دایم
قسمتی از خاک که دارای یخبندان دایمی است معمولاً در نواحی نیمه قطبی و قطبی یافت می شود ، یخبندان دایم قسمتی از خاک که دارای یخبندان دایمی است معمولاً در نواحی نیمه قطبی و قطبی یافت می شود

permafrost table

سطح یخبندان دائم ، سطح یخبندان دائم
حد فوقانی لایه همیشه منجمد خاک که در حقیقت سطحی نامنظم است که فرم آن به فاکتورهای کوچک مقیاس و موضعی بستگی دارد
مقایسه شود با: frost line ، frost table
مترادف: Pergelisol table ، سطح یخبندان دائم حد فوقانی لایه همیشه منجمد خاک که در حقیقت سطحی نامنظم است که فرم آن به فاکتورهای کوچک مقیاس و موضعی بستگی دارد مقایسه شود با: frost line ، frost table مترادف: Pergelisol table

permanenly frozen ground

زمین منجمد دائمی
لایه همیشه منجمد خاک (Permatrost)

permanenly frozen ground|permatrost|permatrost

زمین منجمد دائمی لایه همیشه منجمد خاک (Permatrost)

permanent

دائمی ، پایدار ، ماندنی

permanent axis

محور دائم
محور حداکثر اینرسی یک توده صلب که توده مزبور قادر به گردش تعادلی حول آن می باشد ، محور دائم محور حداکثر اینرسی یک توده صلب که توده مزبور قادر به گردش تعادلی حول آن می باشد

permanent bench mark

نشان ترازیابی دائم
یک نشان سکویی مشخص ، نسبتاً ماندگار و قابل شناسایی مجدد که در محلی که میزان عامل مخرب و تاثیرات ناشی از آنها ناچیز بوده ، ایجاد شده و بنا به انتظار می بایست موقعیت ارتفاعی خود را نسبت به سطح مبنا ، در بازه های زمانی طولانی مدت ، حفظ کند
مخفف: PBM
مقایسه شود با: temporary benchmark ، نشان ترازیابی دائم یک نشان سکویی مشخص ، حفظ کند مخفف: PBM مقایسه شود با: temporary benchmark

permanent charge

باردائمی

permanent dam

سد دائمی (با سرریز)- سد ثابت
سدی که دریچه های سیل بند متحرک ندارد ، سد دائمی (با سرریز)- سد ثابت سدی که دریچه های سیل بند متحرک ندارد

permanent hardness

سختی دائمی
بنگرید : سختی غیرکربناته (Noncarbonate hordness)

permanent hardness|noncarbonate hordness|noncarbonate hordness

سختی دائمی بنگرید : سختی غیرکربناته (Noncarbonate hordness)

permanent ice foot

یخپایه دائمی
یخ پایه یا ستونی یخی که طی تابستان ، به صورت کامل ، ذوب نمی‌شود ، یخپایه دائمی یخ پایه یا ستونی یخی که طی تابستان

permanent magnet

مغناطیسی ماندگار

permanent set

تغیر شکل ماندگار

permanent stream

رود دائم
مترادفی برای Perennial stream (جریان دائمی) با توجه به متغیر بودن برخی از پارامترهای مربوط به یک جریان ، مانند مسیر ، حجم یا سرعت ، کاربرد این واژه توصیه نمی شود

permanent stream|perennial stream|perennial stream

رود دائم مترادفی برای Perennial stream (جریان دائمی) با توجه به متغیر بودن برخی از پارامترهای مربوط به یک جریان ، مانند مسیر ، حجم یا سرعت ، کاربرد این واژه توصیه نمی شود

permanent thermocline

ترموکلین دایمی
افق عمیقی از قاعده لایه مختلط(معمولا200 متری) تا آبهای عمیق(حدود1000 متری)که حرارت به سرعت کاهش می یابد ، ترموکلین دایمی افق عمیقی از قاعده لایه مختلط(معمولا200 متری) تا آبهای عمیق(حدود1000 متری)که حرارت به سرعت کاهش می یابد

permanent wilting point

نقطه پژمردگی دائم

permanganogrunerite

نوعی کانی
فرمول شیمیایی:[ ]Mn4(Fe++)3(Si8O22)(OH)2 ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی:[ ]Mn4(Fe++)3(Si8O22)(OH)2

permeability

نفوذ پذیری ، تراوش پذیری ، نفوذ پذیری
میزان سهولتی که یک جامد اجازه می دهد که مایعی از آن عبور کند ، نفوذ پذیری میزان سهولتی که یک جامد اجازه می دهد که مایعی از آن عبور کند

permeability apparatus

دستگاه نفوذپذیری
دستگاهی است برای تعیین نفوذپذیری (تعیین مقدار نفوذپذیری آب در نمونه) ملات سیمان و بتن برای نمونه های با قالب مکعبی شکل به ابعاد 15 سانتی متر که در آزمایشگاه مورد استفاده قرار می گیرد ، دستگاه نفوذپذیری دستگاهی است برای تعیین نفوذپذیری (تعیین مقدار نفوذپذیری آب در نمونه) ملات سیمان و بتن برای نمونه های با قالب مکعبی شکل به ابعاد 15 سانتی متر که در آزمایشگاه مورد استفاده قرار می گیرد

permeability coefficient

ضریب تراوایی
نرخ جریان آب (در واحد گالن در روز) از میان یک مقطع قائم با مساحت 1 فوت مربع در واحد شیب هیدرولیک و نیز تحت دمای محیط (ضریب تراوایی میدانی) و یا در دمای 60°F
مقایسه شود با: capillary conductivity
مترادف: meinzer ، coefficient of Permeability hydraulic conductivity ، ضریب تراوایی نرخ جریان آب (در واحد گالن در روز) از میان یک مقطع قائم با مساحت 1 فوت مربع در واحد شیب هیدرولیک و نیز تحت دمای محیط (ضریب تراوایی میدانی) و یا در دمای 60°F مقایسه شود با: capillary conductivity مترادف: meinzer

permeability reducing

کاهنده نفوذ پذیری

permeability soil

گذرپذیری خاک

permeable

تراوا ، نشت‌ پذیر ، نفوذ پذیر

permeable materials

تراوا زمین-زمین تراوا

permeable rock

سنگ نفوذپذیر
مترادف pervious rock

permeable rock|pervious rocks|pervious rocks|pervious rock|permeable rocks

سنگ نفوذپذیر مترادف pervious rock

permeable weir

بند تراوا ، بند نفوذ پذیر

permeablity

نفوذپذیری
توانایی چینه های زیر سطحی در انتقال سیال که به صورت نرخ حرکت یک سیال دارای گرانروی استاندارد(مثل آب) در فاصله ای معین نشان داده می شود نفوذپذیری به اندازه و شکل حفرات موجود در چینه یا چینه ها ، ‌اندازه و شکل سیمان میان حفرات و میزان این سیمان بستگی دارد ، نفوذپذیری توانایی چینه های زیر سطحی در انتقال سیال که به صورت نرخ حرکت یک سیال دارای گرانروی استاندارد(مثل آب) در فاصله ای معین نشان داده می شود نفوذپذیری به اندازه و شکل حفرات موجود در چینه یا چینه ها

permeameter

تراوا سنج- نفوذ سنج-دستگاه نفوذ سنج

permeation gneiss

گنایس تراوشی
گنایسی که محصول گذر مواد متحرک (از نظر ژئوشیمیایی) و فعال از میان یک سنگ می باشد ، گنایس تراوشی گنایسی که محصول گذر مواد متحرک (از نظر ژئوشیمیایی) و فعال از میان یک سنگ می باشد

permiability

نفوذپذیری

permian

دوره پرمین ، آخرین دوره از دوران پالئوزوئیک متعلق به 290 تا 248 میلیون سال پیش
این نام برگرفته از منطقه پرم ، روسیه که در آن سنگهایی به این سن برای اولین بار مطالعه شده اند ، آخرین دوره از دوران پالئوزوئیک متعلق به 290 تا 248 میلیون سال پیش این نام برگرفته از منطقه پرم

permingeatite

نوعی کانی
فرمول شیمیایی:Cu3SbSe4 ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی:Cu3SbSe4

permissible

مجاز
این اصطلاح برای تجهیزات و مواد منفجره مورد استفاده در معدنکاری که شرایط لازم در آزمایشات msha را کسب کرده اند بکار می رود ، مجاز این اصطلاح برای تجهیزات و مواد منفجره مورد استفاده در معدنکاری که شرایط لازم در آزمایشات msha را کسب کرده اند بکار می رود

permissible level

حدمجاز

permissible stress

تنش مجاز

permissible tensile stress

تنش کششی مجاز

permit

پروانه ، جواز ، اجازه
یک سند که بوسیله یک آژانس تنظیم کننده ارایه می شود و تاییدیه اجرای عملیات معدنکاری محسوب می گردد ، اجازه یک سند که بوسیله یک آژانس تنظیم کننده ارایه می شود و تاییدیه اجرای عملیات معدنکاری محسوب می گردد

permitted explosive

مواد ناریه مجاز
دینامیت های مخصوص معادن گریز و دار و گرد زغال دار را مواد منفجره مجاز می گویند

permitted explosive|explosive|explosive

مواد ناریه مجاز دینامیت های مخصوص معادن گریز و دار و گرد زغال دار را مواد منفجره مجاز می گویند

perovskite

پراوسکیت
فرمول شیمیایی :CaTiO3
درصد مواد:CaO41 24% TiO258 76%
سیستم تبلور: ارترومبیک
رده بندی:اکسید
رخ:ضعیف
جلا: الماسی ، فلزی ، چرب
شکستگی:صدفی
شفافیت: نیمه شفاف ، کدر(اپاک)
اشکال ظاهری :بلوری ، آگرگاتدانه ای ، توده ای ، نودولار
ژیزمان : کمیاب ; آلمان غربی ، سوئیس ، URSS ، فنلاند ، برزیل ، امریکا و
خواص شیمیایی : در H2SO4 حل نمی شود در HF حل می شود
رنگ کانی : سیاه ، قرمز قهوه ای ، زرد
رنگ خاکه: سفید ، خاکستری
تفاوت با کانی های مشابه : خاصییت مغناطیسی و رنگ خاکه
تشابه کانی شناسی : ماگنتیت
پاراژنز :پیروکلر ، ایلمنیت ، لوسیت ، تیتانیت و غیره
منشا تشکیل :اولترابازیک ، کربناتی ، بازالت ها
شکل بلورها: پسودوهگزائدر ، پسودواکتائدر ، ماکله
محل پیدایش: روسیه
رادیواکتیویته کامل که با افزایش ادخال ها کاهش می یابد
نام آن از نام کانی شناس روس آن L Perowsky اخذ شده است
سختی : 5 5
چگالی :4

perovskite|dysanalyte|dysanalyte|knopite|perofskite

پراوسکیت - فرمول شیمیایی :CaTiO3 - درصد مواد:CaO41 24% TiO258 76% - سیستم تبلور: ارترومبیک - رده بندی:اکسید - رخ:ضعیف - جلا: الماسی ، فلزی ، چرب - شکستگی:صدفی - شفافیت: نیمه شفاف ، کدر(اپاک) - اشکال ظاهری :بلوری ، آگرگاتدانه ای ، توده ای ، نودولار - ژیزمان : کمیاب ; آلمان غربی ، سوئیس ، URSS ، فنلاند ، برزیل ، امریکا و - خواص شیمیایی : در H2SO4 حل نمی شود در HF حل می شود - رنگ کانی : سیاه ، قرمز قهوه ای ، زرد - رنگ خاکه: سفید ، خاکستری - تفاوت با کانی های مشابه : خاصییت مغناطیسی و رنگ خاکه - تشابه کانی شناسی : ماگنتیت - پاراژنز :پیروکلر ، ایلمنیت ، لوسیت ، تیتانیت و غیره - منشا تشکیل :اولترابازیک ، کربناتی ، بازالت ها - شکل بلورها: پسودوهگزائدر ، پسودواکتائدر ، ماکله - محل پیدایش: روسیه - رادیواکتیویته کامل که با افزایش ادخال ها کاهش می یابد - نام آن از نام کانی شناس روس آن L Perowsky اخذ شده است - سختی : 5 5 - چگالی :4

perox

پراکس

perpendicular

عمودی سطحی بسیار پرشیب مانند یک صخره کوهستانی

perpendicular slip

لغزش عمودی ، لغزش قائم
مولفه عمودی شیب گسل که به صورت عمود بر راستای جابجایی کلی آن (یا اثر ناشی از جابجایی کلی آن بر روی یک سطح یا ساختار معین) اندازه گیری می شود ، لغزش قائم مولفه عمودی شیب گسل که به صورت عمود بر راستای جابجایی کلی آن (یا اثر ناشی از جابجایی کلی آن بر روی یک سطح یا ساختار معین) اندازه گیری می شود

perpendicular vegetation index

شاخص گیاهی متعامد

perraultite

نوعی کانی
فرمول شیمیایی:(Na ، Ca)2(Ba ، K)2(Mn++ ، Fe++)8(Ti ، Nb)4Si8O32(OH ، F ، O)6 ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی:(Na

perrierite

نوعی کانی
فرمول شیمیایی:(Ce ، La ، Ca)4(Fe++ ، Mg)2(Ti ، Fe3+)3Si4O22 ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی:(Ce

perroudite

نوعی کانی
فرمول شیمیایی:Hg5-xAg4+xS5-x(Cl ، I ، Br)4+x ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی:Hg5-xAg4+xS5-x(Cl

perryite

نوعی کانی
فرمول شیمیایی:(Ni ، Fe)8(Si ، P)3 ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی:(Ni

persian gulf

خلیج پارس
یک دریای حاشیه روی فلات قاره با سراشیبی به سوی دریایی عمان است این خلیج فرونشست زمین ساختی کم ژرفایی است که در زمان ترشیری پسین در حاشیه جنوبی کوه های زاگرس تشکیل شده است 200 تا 300 کیلومتر پهنا و سطحی در حدود 226000 کیلومترمربع را زیر پوشش دارد ژرفای میانگین آن حدود 35 متر و ژرف ترین نقطه آن در کرانه ایرانی تنگه هرمز است که ژرفایی تا 165 متر دارد حدود 20 جزیره دارد جزایر قشم و کیش دنباله چین خوردگی های زاگرس است جزایر گرد مانند هرمز ، ابوموسی و 000 گنبدهای نمکی سری هرمز هستند شوری آن نسبت به اقیانوس ، موجب پیدایش جریان آبی از اقیانوس هند به خلیج فارس می شود (جریان به موازات سواحل ایران و در جهت پادساعتگرد) در پایان دوره پلیوسن ، سطح دریا حدود 150 متر بالاتر از سطح کنونی بوده است

persian gulf|persian sea|persian sea

خلیج پارس یک دریای حاشیه روی فلات قاره با سراشیبی به سوی دریایی عمان است این خلیج فرونشست زمین ساختی کم ژرفایی است که در زمان ترشیری پسین در حاشیه جنوبی کوه های زاگرس تشکیل شده است 200 تا 300 کیلومتر پهنا و سطحی در حدود 226000 کیلومترمربع را زیر پوشش دارد ژرفای میانگین آن حدود 35 متر و ژرف ترین نقطه آن در کرانه ایرانی تنگه هرمز است که ژرفایی تا 165 متر دارد حدود 20 جزیره دارد جزایر قشم و کیش دنباله چین خوردگی های زاگرس است جزایر گرد مانند هرمز ، ابوموسی و 000 گنبدهای نمکی سری هرمز هستند شوری آن نسبت به اقیانوس ، موجب پیدایش جریان آبی از اقیانوس هند به خلیج فارس می شود (جریان به موازات سواحل ایران و در جهت پادساعتگرد) در پایان دوره پلیوسن ، سطح دریا حدود 150 متر بالاتر از سطح کنونی بوده است

personal car

خودروی شخصی

personal digital assistant

رایانه های جیبی که فاقد صفحه کلید- pda
رایانه های جیبی که فاقد صفحه کلید هستند و اکثرا در کارهای تجاری مورد استفاده هستند معمولاً برای کاربردهای شخصی و روزمره از قبیل ماشین حساب ، برنامه ریزی ، یادداشت برداری و همچنین امکانات تفریحی چند رسانه ای طراحی شده است وزن این رایانه ها حدود 500 گرم است و قابلیتهایی از قبیل ارتباطات بی سیم و ذخیره اطلاعات در حافظه را دارد

personal digital assistant (pda)

دستیار رقومی شخصی
رایانه های کوچک همراه که از نظر اندازه و قیافه همانند ppc هستند و قابلیت هایی نظیر اتصال به اینترنت را دارا می باشند ، مهمترین استفاده pda ها مدیریت ملاقات ها و برنامه های روزانه و همچنین ثبت اطلاعات نظیر شماره تلفن ها و آدرس ها می باشد

personal digital assistant (pda)|pda|pda|personal digital assistant

دستیار رقومی شخصی رایانه های کوچک همراه که از نظر اندازه و قیافه همانند ppc هستند و قابلیت هایی نظیر اتصال به اینترنت را دارا می باشند ، مهمترین استفاده pda ها مدیریت ملاقات ها و برنامه های روزانه و همچنین ثبت اطلاعات نظیر شماره تلفن ها و آدرس ها می باشد

personal digital assistant|pda|pda

رایانه های جیبی که فاقد صفحه کلید- pda رایانه های جیبی که فاقد صفحه کلید هستند و اکثرا در کارهای تجاری مورد استفاده هستند معمولاً برای کاربردهای شخصی و روزمره از قبیل ماشین حساب ، برنامه ریزی ، یادداشت برداری و همچنین امکانات تفریحی چند رسانه ای طراحی شده است وزن این رایانه ها حدود 500 گرم است و قابلیتهایی از قبیل ارتباطات بی سیم و ذخیره اطلاعات در حافظه را دارد

personal identification number (pin)

شماره شناسایی شخصی
در زمینه گوشی های همراه همانند یک کلمه رمز (password) عمل می کند تا از دسترسی افراد دیگر به گوشی همراه جلوگیری کند البته تلفن هایی که مطابق با سامانه gsm هستند این قابلیت در سیم کارت آن ها موجود می باشد

personal identification number (pin)|pin|pin|personal identification number

شماره شناسایی شخصی در زمینه گوشی های همراه همانند یک کلمه رمز (password) عمل می کند تا از دسترسی افراد دیگر به گوشی همراه جلوگیری کند البته تلفن هایی که مطابق با سامانه gsm هستند این قابلیت در سیم کارت آن ها موجود می باشد

personal information management (pim)

مدیریت اطلاعات شخصی
در اصل به مجموعه برنامه هایی گفته می شود که شخص از طریق آن ها می تواند به کارها و امور روزانه ی خود نظارت و مدیریت داشته باشد سری برنامه های pim معمولا شامل تقویم ، دفترچه تلفن و فهرست انجام کارها (to do list) می باشند و البته قابلیت هایی نظیر ثبت نوشته ی خاص ، یادآورنده ها (reminders) و ساعت برای زنگ زدن و نیز در کنار قابلیت های اصلی وجود دارند بعضی از برنامه های pim امکان تبادل اطلاعات و تطابق آنها با رایانه و یا تلفن های همراه و دیگر وسایل این چنینی را دارا می باشند

personal information management (pim)|personal information management|personal information management|pim

مدیریت اطلاعات شخصی در اصل به مجموعه برنامه هایی گفته می شود که شخص از طریق آن ها می تواند به کارها و امور روزانه ی خود نظارت و مدیریت داشته باشد سری برنامه های pim معمولا شامل تقویم ، دفترچه تلفن و فهرست انجام کارها (to do list) می باشند و البته قابلیت هایی نظیر ثبت نوشته ی خاص ، یادآورنده ها (reminders) و ساعت برای زنگ زدن و نیز در کنار قابلیت های اصلی وجود دارند بعضی از برنامه های pim امکان تبادل اطلاعات و تطابق آنها با رایانه و یا تلفن های همراه و دیگر وسایل این چنینی را دارا می باشند

personalist

شخصیگرا

perspective

ژرفانمایی ، سه بعد نمایی

perspective center

مرکز بعدنمایی
نقطه آغاز یا پایان پرتوهایی که به سمت یک شی نقطه ای مانند یک تصویر عکاسی ، در حال حرکتند ، مرکز بعدنمایی نقطه آغاز یا پایان پرتوهایی که به سمت یک شی نقطه ای مانند یک تصویر عکاسی

perspective darwing

نقشه سه بعدی

perspective plane

صفحه بعدنمایی
صفحه حاوی مرکز پرسپکتیو ، محل تلاقی این صفحه با زمین در یک عکس هوایی ، همیشه به صورت یک خط صاف ومستقیم دیده می شود ، صفحه بعدنمایی صفحه حاوی مرکز پرسپکتیو

perspective projection

فراکنی بعدنمایی
ترسیم پرسپکتیوی ، ترسیم نقاط با استفاده از خطوط مستقیمی که از یک نقطه معین شروع شده ، از نقاط مزبور می گذرند و به صفحه تصویر می رسند ، برای مثال یک عکس محصول ترسیم پرسپکتیوی پرتوهای نور متشعشع از نقطه‌ای از عدسی است معمولاً نقطه ترسیم فاصله ای محدود و معین نسبت به صفحه ترسیم یا تصویر دارد ترسیم یا سیسم ارائه تصویر استریوگرافی ، ارتوگرافی و شاخص سازی ، نمونه هایی از این دست هستند
مترادف: geometric projection

perspective projection|geometric projection|geometric projection

فراکنی بعدنمایی ترسیم پرسپکتیوی ، ترسیم نقاط با استفاده از خطوط مستقیمی که از یک نقطه معین شروع شده ، از نقاط مزبور می گذرند و به صفحه تصویر می رسند ، برای مثال یک عکس محصول ترسیم پرسپکتیوی پرتوهای نور متشعشع از نقطه‌ای از عدسی است معمولاً نقطه ترسیم فاصله ای محدود و معین نسبت به صفحه ترسیم یا تصویر دارد ترسیم یا سیسم ارائه تصویر استریوگرافی ، ارتوگرافی و شاخص سازی ، نمونه هایی از این دست هستند مترادف: geometric projection

perspective terrain reconstruction

بازسازی سه بعدی زمین

pertsevite

نوعی کانی
فرمول شیمیایی:Mg2(BO3)F ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی:Mg2(BO3)F

pervalvar axis

محور میان کفه ای
محور واصل نقاط میانی کفه های یک صدف دیاتومه
مقایسه شود با: transapical axis ، apical axis

pervalvar axis|transapical axis|transapical axis|apical axis

محور میان کفه ای محور واصل نقاط میانی کفه های یک صدف دیاتومه مقایسه شود با: transapical axis ، apical axis

pervasiveness

فراگیرایی
در مباحث مربوط به کمی سازی شدت دگرسانی هیدروترمال ، این واژه برای درجه ای از دگرسانی که از یک سو تنها در محدوده رگچه ها رخ داده و از سوی دیگر گسترش قابل ملاحظه دارد ، به کار می رود
مقایسه شود با: extensiveness intensiveness ، فراگیرایی در مباحث مربوط به کمی سازی شدت دگرسانی هیدروترمال ، به کار می رود مقایسه شود با: extensiveness intensiveness

pervibrator

لرزاننده داخلی

pervious

تراوا ، نفوذپذیر

pervious blanket

فرش زهکش

pervious ground

تراوا زمین ، زمین تراوا

pervious layer

لایه نفوذ پذیر

pervious rock

سنگ نفوذ پذیر

pole tool boring

حفاری استوانه ای

pre-boring pressuremeters|pbp|pbp|pressuremeter|pre-boring

پرسیومتر های با گمانه های پیش حفاری شده (PBP) ، فراوانترین نوع پرسیومتر در مطالعات ژیوتکنیک Self- Boring Pressuremeters|SBP|Pressuremeter|Self- Boring پرسیومتر خود حفار (SBP)

tunnel boring machine|tunnel boring|tunnel boring

ماشین های حفر تونل - این ماشین ها تمام مقطعهای دایره ای را یک جا حفر می کنند و معمولا آنها را به نام ماشین های تونل حفر کن می نامند و با علامت اختصاری t b m که حروف اول نام انگلیسی دستگاه است از آنها نام می برند کامل و گسترش این دستگاه ها سبب شده است که آهنگ پیشروی تونل ها در حد قابل توجهی افزایش یابد

wash boring

حفاری شوییدنی
این حفاری برای بدست آوردن نمونههای خاک ، حفاری اکتشافی برای بررسیهای اولیه ، حفر گمانه برای برخی آزمونهای برجا از جمله آزمایش spt بکار میرود
روش حفاری:بالا و پایین رفتن سر مته باعث سست شدن مواد زیر لوله تزریق آب می شود آب با فشار زیاد از سوراخ سر مته خارج و خردهها را به خارج هدایت میکند
مزایا : نیاز به کارگری با مهارت کم دارد در همه نقاطی که برای وسایل سبک قابل دسترس باشند ، قابل اجرا است
محدودیتها : اجرای عملیات ، مخصوصا در عمق بیش از 10 متر کند است نفوذ در خاک مقاوم مشکل و در سنگ غیر ممکن است خارج کردن گراول از لوله جدار مشکل است و منجر به کاهش کیفیت نمونهها می شود گرفتن نمونه دست نخورده مشکل است ، حفاری شوییدنی - این حفاری برای بدست آوردن نمونههای خاک ، حفر گمانه برای برخی آزمونهای برجا از جمله آزمایش spt بکار میرود - روش حفاری:بالا و پایین رفتن سر مته باعث سست شدن مواد زیر لوله تزریق آب می شود آب با فشار زیاد از سوراخ سر مته خارج و خردهها را به خارج هدایت میکند - مزایا : نیاز به کارگری با مهارت کم دارد در همه نقاطی که برای وسایل سبک قابل دسترس باشند ، قابل اجرا است - محدودیتها : اجرای عملیات

well boring

حفاری چاه-گمانه زنی چاه

worm boring

مجرای کرمی ، لوله کرمی

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معنی per boring

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی per boring

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما