معنی rain

زمين شناسی

rain

باران ، بارش ، بارندگی ، باریدن

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی rain

Rainwater

آب باران

rainprint|rainprints|rainprints

اثر قطرات باران - آثار به جا مانده از برخورد قطرات باران بر روی رسوبات نرم

rainprint

اثر قطرات باران
آثار به جا مانده از برخورد قطرات باران بر روی رسوبات نرم

rain guage

باران سنج ، باران نگار

rain guage|rain recorder|rain recorder

باران سنج ، باران نگار

rain gauge

بارش سنج

rainfall interception

بارش گیر

rainfall excess

بارش مازاد

rainfall

بارندگی ، بارش

rain fall

بارندگی ، بارش

rain storm

رگبار ، بارش شدید ، بارش طوفانی

rain storm|cloud burst|cloud burst

رگبار ، بارش شدید ، بارش طوفانی

rainbow

رنگین کمان ، رنگارنگ
رنگی که در سیال حفاری مشاهده می شود که در یک چاه حرکت کرده است این حالت نشان دهنده آلودگی یا تماس با هیدروکربن های تازه است
، رنگارنگ - رنگی که در سیال حفاری مشاهده می شود که در یک چاه حرکت کرده است این حالت نشان دهنده آلودگی یا تماس با هیدروکربن های تازه است -

rain pillar

ستونک بارانی
یک عارضه جزئی که از ستونی از خاک یا سنگ نرمی ساخته شده که توسط سنگریزه ها یا سنگال هایی که توسط فرسایش تفریقی متاثر از ضربات قطرات باران حاصل شده است (داستوکز و وارنز 1955) ، ستونک بارانی - یک عارضه جزئی که از ستونی از خاک یا سنگ نرمی ساخته شده که توسط سنگریزه ها یا سنگال هایی که توسط فرسایش تفریقی متاثر از ضربات قطرات باران حاصل شده است (داستوکز و وارنز 1955)

rainfall intensity

شدت بارندگی

rain-shadow desert

صحرای سایه بارانی
بیابانی را گویند که بر روی اطراف باد پناه یک کوه یا یک رشته کوه قرار دارد و منحرف کننده هوای مرطوب ، به سمت بالا و بر طرف رو به باد است نیز ببینید: صحرای عرض های جغرافیایی میانی مترادف: بیابان کوه شناختی ، صحرای سایه بارانی - بیابانی را گویند که بر روی اطراف باد پناه یک کوه یا یک رشته کوه قرار دارد و منحرف کننده هوای مرطوب

rain crust

قشر بارانی
یک نوع قشر برفی که توسط انجماد مجدد برف سطحی که توسط بارش مایعات ذوب شده حاصل می گردد ، قشر بارانی - یک نوع قشر برفی که توسط انجماد مجدد برف سطحی که توسط بارش مایعات ذوب شده حاصل می گردد

rain impact|rainbeat|rainbeat

قطرات باران - عمل و اثر قطرات باران که بر روی سطح زمین فرو می افتند - مترادف: rainbeat

rain impact

قطرات باران
عمل و اثر قطرات باران که بر روی سطح زمین فرو می افتند
مترادف: rainbeat

rainbow quartz

کوارتز رنگارنگ
کوارتزی را گویند که رنگهای الوان یک رنگین کمان را از خود به نمایش می گذارد ، کوارتز رنگارنگ - کوارتزی را گویند که رنگهای الوان یک رنگین کمان را از خود به نمایش می گذارد

rainfall penetration

نفوذ بارندگی
عمقی در زیر سطح خاک که تا آن ، آب حاصل از یک بارندگی مشخص قادر به نفوذ و تراوش است ، نفوذ بارندگی - عمقی در زیر سطح خاک که تا آن

rain drop

نقش قطرات باران

نقش قطرات باران - تحت عنواین rain drop وimpression rain drop وspray print هم نامیده می شوند

rain mark

نقش قطرات باران
تحت عنواین rain drop وimpression rain drop وspray print هم نامیده می شوند

rainfall erosion index

نمایه فرسایشی باران

rainfall erosivity index

نمایه فرسایندگی باران

acid deposition|acid rain|acid rain

بارش اسیدی ، باران اسیدی ، به مخلوط رطوبت و نهشته خشک (مواد رسوبی) از اتمسفر دارای مقدار بیش از حد نرمال اسیدهای نیتریک و سولفوریک

acid rain

باران اسیدی ، باران اسیدی
بارانی است که واکنشهای اسیدی که بین نیتروزن هوا و اسید سولفور انجام گرفته است را جذب نموده و نشان می دهد این نوع باران از گازهای آلوده صنعتی تولید می شود ، باران اسیدی بارانی است که واکنشهای اسیدی که بین نیتروزن هوا و اسید سولفور انجام گرفته است را جذب نموده و نشان می دهد این نوع باران از گازهای آلوده صنعتی تولید می شود

area drain

زهکش سطحی

artificial rain

باران مصنوعی
بارانی که در نتیجه بارور کردن ابر ریزش نماید پاشانیدن مواد سرما زا مانند انیدریدکربنیک جامد یکی از طرق باروری ابرها است ، باران مصنوعی بارانی که در نتیجه بارور کردن ابر ریزش نماید پاشانیدن مواد سرما زا مانند انیدریدکربنیک جامد یکی از طرق باروری ابرها است

axial strain

کرنش محوری ، تغییر شکل نسبی محوری

box drain

زهکش چهارگوش

brain

سطح بالائی تخته سنگی را گویند که دارای خطوط سفید مغزی شکل می باشد ، مغز ، یکی از اقسام مرمر

bulk strain

کرنش حجمی ، تغییر شکل نسبی حجمی

buried drain

زهکشزیر زمینی

carrier drain

زهکش جمع کننده

catch drain

زهکش حایل

catchwater drain

زهکش آبگیر
یک گودال ، آبراهه یا زهکشی سطحی که برای جلوگیری کردن و محدود کردن آب جاری بر روی زمین لغزنده و همچنین برای منحرف کردن جریان بطوریکه مقاومت را افزایش دهند یا برای آبیاری خاک ، طراحی شده است ر مترادف: catchwork/ cathwater

chaotic terrain

سرزمین بی نظم
نواحی بر روی مریخ ، که اولین بار در سال 1961 در عکس های مارنیر 6 دیده شد ، که از نظر توپوگرافی کم ارتفاع هستند و از پشته های بی نظم تشکیل شده اند که ظاهراً در اثر بمباران یا آتشفشانی شدن نواحی ناهموار بلندتر بوجود آمده اند (لیتون و همکاران ، 1969) از آنها به عنوان سیما یا عارضه توپوگرافی ترموکارست تفسیر شده است ، سرزمین بی نظم نواحی بر روی مریخ

chimney drain

زهکش عمودی

clarain

لیتوتایپ زغال سنگی که بطور ماکروسکوپی بوسیله جلای نیمه روشن و ابریشمی و شکست ورقه مانند نامنظم تشخیص داده می شود این لیتوتایپ را می توان به خاطر همراه داشتن درون لایه های یک لیتوتلیپ تیره (دورین) از ویترن تمییز داد میکرولیتوتایپ مشخصه آن کلاریت می باشد
مقایسه شود با: فوزن ، لیتوتایپ زغال سنگی که بطور ماکروسکوپی بوسیله جلای نیمه روشن و ابریشمی و شکست ورقه مانند نامنظم تشخیص داده می شود این لیتوتایپ را می توان به خاطر همراه داشتن درون لایه های یک لیتوتلیپ تیره (دورین) از ویترن تمییز داد میکرولیتوتایپ مشخصه آن کلاریت می باشد مقایسه شود با: فوزن

clarite|clarain|clarain

یک میکرولیتوتایپ زغال سنگ که حاوی ترکیبی از ویترینیت و اکسینیت است که حداقل 95% را تشکیل می دهد و همچنین مقدار این دو از اینریتینیت بیشتر می‌باشد

clarodurain

لیتوتایپ حد واسط زغال سنگ که توسط وجود ویترینیت ، اما بیشتر از سایر ماسرال ها مانند میکرینیت و اکسینیت ، تشخیص داده می‌شود این لیتوتایپ با زغال سمی اسپلینت semisplint مطابقت دارد مقایسه شود با: دوروکلارن

clarovitrain

یک لیتوتایپ حد واسط زغال سنگ که توسط حضور ویترینیت ، به همراه مقادیر کمتر از ماسرالها تشخیص داده می شود
مقایسه شود با: ویتروکلارن
مترادف: کلاروویتریت ، به همراه مقادیر کمتر از ماسرالها تشخیص داده می شود مقایسه شود با: ویتروکلارن مترادف: کلاروویتریت

coarse grain

درشت دانه

collecting drain

زهکش جانبی ، زهکش جمع کننده ، زهکش

collector drain

زهکش

colloclarain

کالوکالارین
یک لیتوتیپ انتقالی زغال سنگ که توسط حضور کالینیت ولی در مقادیر کمتر نسبت به سایر ماسرال ها تشخیص داده می شود مقایسه شود با کلروکولن مترادف: کوکوکلرایت ، کالوکالارین یک لیتوتیپ انتقالی زغال سنگ که توسط حضور کالینیت ولی در مقادیر کمتر نسبت به سایر ماسرال ها تشخیص داده می شود مقایسه شود با کلروکولن مترادف: کوکوکلرایت

compressive strain

کرنش فشاری

counterfort drain

پشتبند زهکش

deformation|strain|strain

دگرشکلی ، واتنش اصطلاح کلی در فرآیند های مسبب چین خوردگی ، گسلش ، برشی شدن ، فشارش یا کشش سنگ ها به عنوان نتیجه ای از نیرو های گوناگون زمین

drain

زهکشی

durovitrain

دوروویترن یک لیتوتیپ زغال سنگی حد واسط بین ویترن و دورن که بطور عمده ویترن است مقایسه شود با: ویترودورن

eocambrain

ائوکامبرین

field drain

زهکش صحرایی

fine grain

دانه بندی ریز ، دانه بندی نرم

finite strain theory|finite strain|finite strain

نظریه کرنش مرحله ای نظریه ای برای تغییر شکل مواد که جابجایی و کرنش ها را آنقدر بزرگ در نظر می گیرد که نمی توان آنها را توسط نظریه کرنش بسیار کوچک برآورد کرد

floor drain

کفشوی

french drain

زهکش سنگریزه ای

fusoclarain

(گونه ای زغالسنگ): لیتوتیپ حدواسط زغال سنگی که توسط حضور فوزینیت و ویترینیت به همراه سایر ماسرالها تشخیص داده می شود فوزینیت نسبت به کلاروفوزن کم یاب تر است
مترادف: fusoclarite

fusoclarite|fusoclarain|fusoclarain

رجوع شود به fusoclarain

fusodurain

ماسرال زغال سنگی حدواسط بین دورن و فوزن ، اما به اغلب دورن گفته می شود مقایسه شود با: durofusain

fusovitrite|fusovitrain|fusovitrain

رجوع شود به fusovitrain

grain

دانه ، هسته ، دانه
در سنگ شناسی ، فاکتور بافت یک سنگ از ذرات بلوری مجزایی تشکیل شده که به اندازه مطلق آنها بستگی دارد ، دانه در سنگ شناسی

homogeneous strain

کرنش همگن
حالتی از کرنش در یک بدنه یا جسم انبساط یافته که در آن تمامی خطوط که در ابتدا به صورت مستقیم الخط بوده اند در همان فرم باقی می مانند عنوان مناسب تر برای چنین حالتی میدان کرنش هم شکل است ، کرنش همگن حالتی از کرنش در یک بدنه یا جسم انبساط یافته که در آن تمامی خطوط که در ابتدا به صورت مستقیم الخط بوده اند در همان فرم باقی می مانند عنوان مناسب تر برای چنین حالتی میدان کرنش هم شکل است

intercepting drain

زهکش ، حائل

inverted drain

چاه زهکشی

key terrain

زمین حساس
زمین مهم هر نقطه جغرافیایی یا ناحیه مشخصی که تصرف نگه داری تخریب یا کنترل آن برتری برجسته ای برای نیروی نظامی فراهم می آورد ، زمین حساسزمین مهم هر نقطه جغرافیایی یا ناحیه مشخصی که تصرف نگه داری تخریب یا کنترل آن برتری برجسته ای برای نیروی نظامی فراهم می آورد

land drain

زهکش اراضی

lateral drain

زهکشی جانبی

lateral strain

تغییر شکل نسبی جانبی

longitudinal drain

زهکش طولی

longitudinal strain

تغییر شکل طولی

main drain

زهکش اصلی

normal strain

کرنش عمودی

open drain

زهکس روباز

optical train

قطار نوری ، سلسله نوری
رجوع شود به optical system ، سلسله نوری رجوع شود به optical system

outwash train

قطارشدگی برون شُستی
رجوع شود به valley train

outwash train|valley train|valley train

قطارشدگی برون شُستی رجوع شود به valley train

plan strain

تغییر شکل صفحه ای
تغییر شکلی که گسترش در دو بعد و فشار در یک بعد می باشد ، تغییر شکل صفحه ای - تغییر شکلی که گسترش در دو بعد و فشار در یک بعد می باشد

plane strain

کرنش صفحه ای ، واتنش صفحه ای ، نغییر فرم نسبی دو بعدی
حالتی از تغییر شکل که در آن تمامی تغییر مکان‌های حاصل از تغییر شکل با یک سطح ، موازی است و تغییر شکل طولی در یک جهت اصلی صفر است
، نغییر فرم نسبی دو بعدی - حالتی از تغییر شکل که در آن تمامی تغییر مکان‌های حاصل از تغییر شکل با یک سطح ، موازی است و تغییر شکل طولی در یک جهت اصلی صفر است -

plastic strain

کرنش خمیری

previtrain

عدسی چوبی لیگنیت
عدسی‌های چوبی در لیگنیت که معادل ویترین در زغال‌سنگ با رتبه بالاتر می باشد (اسکوف ، 1960) ، عدسی چوبی لیگنیت - عدسی‌های چوبی در لیگنیت که معادل ویترین در زغال‌سنگ با رتبه بالاتر می باشد (اسکوف

principal axis of strain

محور اصلی کرنش
یکی از سه محور عمودی دو سویه منطبق با سه محور جسمی که قبل از تغییر ، به صورت دو سویه بوده اند ؛ همچنین به عنوان محور های بیضوی کرنش تعریف می‌شود بلندترین یا بزرگ‌ترین محور کشیدگی و کوتاه‌ترین یا حداقل محور کوتاه‌شدگی

riverain

کنار رودخانه ای
تعلق داشتن به رود کنار یا ساحل رودخانه قرار گرفته بر رو یا نزدیک یک رود این اصطلاح معنای گسترده تری نسبت به ساحلی یا کرانه ای دارد ، کنار رودخانه ای - تعلق داشتن به رود کنار یا ساحل رودخانه قرار گرفته بر رو یا نزدیک یک رود این اصطلاح معنای گسترده تری نسبت به ساحلی یا کرانه ای دارد

rock train

رشته سنگی
اصطلاحی که توسط کندال و وروت (1924) برای مواد سنگی در “فرآیند حمل و نقل در اطراف و میان یک یخچال” که “در معرض نیروهای پویای یخچال قرار دارند ” ، پیشنهاد شد ، رشته سنگی - اصطلاحی که توسط کندال و وروت (1924) برای مواد سنگی در “فرآیند حمل و نقل در اطراف و میان یک یخچال” که “در معرض نیروهای پویای یخچال قرار دارند ”

rolling terrain

زمین ناهموار

rotational strain

کرنش چرخشی
کرنش که در آن ، جهت یافتگی محورهای اصلی کرنش قبل و بعد از تغییر شکل متفاوت هستند نباید با تغییر شکل پیش رونده غیرهم محور اشتباه شود
مقایسه شود با: کرنش غیرچرخشی
مترادف: دوران محض ، کرنش چرخشی - کرنش که در آن ، جهت یافتگی محورهای اصلی کرنش قبل و بعد از تغییر شکل متفاوت هستند نباید با تغییر شکل پیش رونده غیرهم محور اشتباه شود - مقایسه شود با: کرنش غیرچرخشی - مترادف: دوران محض

rubble drain

زهکش سنگ چین

sand drain

زهکش ماسه ای

shear strain

کرنش برشی

stone filled drain

زهکش سنگی ، زهکش فرانسوی ، زهکش خشکه چینی

storm drain

فاضلاب بارندگی ، زهکش بارش

strain

تنجه ، تغییر شکل ، کرنش
تغییرات حاصل از وارد شدن فشار یا تنش در یک جسم ، کرنش - تغییرات حاصل از وارد شدن فشار یا تنش در یک جسم

stress-strain diagram|stress-strain|stress-strain

نمودار تنش- واتنش - رجوع شود به stress-strain curve (منحنی تنش- کرنش)

subsoil drain

زهکش زیر سطحی

table drain

زهکش جانبی

tail drain

راه آب آبهای مازاد

tile drain

تنبوشه

toe drain

زهکش پنجه

train

رشته
(لرزه شناسی) : یک سری نوسانات بر روی یک نگاشت لرزه نگاری ، رشته - (لرزه شناسی) : یک سری نوسانات بر روی یک نگاشت لرزه نگاری

transverse strain

کرنش عرضی

underdrain

زهکش زیرین

uniform strain

کرنش یکنواخت ، کرنش همگن

unit train

بنه یکان ، ردیف طویل دارای 60 تا 150 یا بیشتر ماشین در حال رفت و آمد ، که تنها زغال را بین یک معدن منفرد و مقصد حمل می کنند

valley terrain

دره آبرفت یخچالی

valley train

زنجیره رسوب دره‌ای ، رشته دره ای
* توده نسبتاً باریکی ازرسوبات سایشی دارای لایه‌بندی که توسط رودهای حاصل از ذوب یخ که از انتهای یخچال آلپی خارج می‌شوند ، نهشته شده است

* یک توده یا پیکره باریک و طویل برون شست ، که توسط رودهای آب ذوب شده فراتر یا بسیار دورتر از مورن انتهایی یا حاشیه یک یخچال فعال و محدود شده درون دیواره های یک دره در زیر یخچال نهشته یافته است این رشته ممکن است از دهانه دره برای پیوستن به یک دشت برون شستی بوجود آید
نیز ببینید: رشته گراولی یخرفت دره ای
مترادف: رشته برون شست
، رشته دره ای - * توده نسبتاً باریکی ازرسوبات سایشی دارای لایه‌بندی که توسط رودهای حاصل از ذوب یخ که از انتهای یخچال آلپی خارج می‌شوند ، نهشته شده است - - * یک توده یا پیکره باریک و طویل برون شست ، که توسط رودهای آب ذوب شده فراتر یا بسیار دورتر از مورن انتهایی یا حاشیه یک یخچال فعال و محدود شده درون دیواره های یک دره در زیر یخچال نهشته یافته است این رشته ممکن است از دهانه دره برای پیوستن به یک دشت برون شستی بوجود آید - نیز ببینید: رشته گراولی یخرفت دره ای - مترادف: رشته برون شست -

vertical sand drain

پنجره بالارو

vibrating wire strain gage|vibrating wire strain|vibrating wire strain

کرنش سنجهای نوع تار مرتعش - کرنش سنج ها برای اندازه گیری مقدار کرنش دربتن یا یک سازه فولادی درمناطقی که باید سطح کرنش برای طراحی واطمینان از پایداری سازه رفتارنگاری شود مورد استفاده قرار می گیرد - کاربردها : 1) رفتار نگاری کرنش درسدهای بتنی درضمن ساخت وپس از آن 2) مطالعه توزیع تنش درحفره ها وتونل های زیر زمینی3) توزیع تنش درسدهای بتنی وسدهای که با مصالح بنایی ساخته شدهاند4) رفتارنگاری تنش ها درمحورهای تحت فشار

vitrain

یک لیتوتیپ زغال سنگی که بطور درشت بینی بوسیله جلای شفاف شیشه ای ، رنگ سیاه و رخ مکعب به همراه شکست صدفی ، تشخیص داده می شود نوارهای ویترن یا عدسکهای ویترن بی شکل هستند و معمولاً ضخامت 5-3 میلی متر دارند و میکرولیتوتیپ ویژه آنها ویتریت است
مقایسه شود با: کلارن ـ دورن ـ فوزن نیز ببینید: یوویترن ، پروویترن
مترادف: زغال خالص ، تشخیص داده می شود نوارهای ویترن یا عدسکهای ویترن بی شکل هستند و معمولاً ضخامت 5-3 میلی متر دارند و میکرولیتوتیپ ویژه آنها ویتریت است - مقایسه شود با: کلارن ـ دورن ـ فوزن نیز ببینید: یوویترن ، پروویترن - مترادف: زغال خالص

vitroclarain

یک لیتوتیپ حد واسط زغال سنگ که توسط حضور ویترینیت ، ولی در مقادیر کمتری نسبت به سایر ماسرالها تشخیص داده می شود مقایسه شود با: کلاروویترن مترادف: ویتروکلاریت

vitrodurain

یک لیتوتیپ زغال سنگ ، حد واسط بین دورن و ویترن که بطور غالب دورن است
مقایسه شود با: دوروویترن ، حد واسط بین دورن و ویترن که بطور غالب دورن است - مقایسه شود با: دوروویترن

volcanic flow drain

زهکشی جریان آتشفشانی
تونل گدازه ای ، زهکشی جریان آتشفشانی - تونل گدازه ای

volume strain

کرنش حجمی

weeping drain

زهکش تعریقی ، زهکش قطره ای

well drain

چاه آبکش ، چاه جذبی

wick drain

زهکش فتیله ای

xylovitrain

زیلوویترین ، زیلوویترین - یوویترن

yard drain

زهکش سطحی

yield strain

تغییر شکل نسبی تسلیم ، کرنش تسلیم

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معنی rain

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی rain

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما