معنی stadial moraine|recessional moraine|recessional moraine|peripheral moraine|retreatal moraine

زمين شناسی
stadial moraine|recessional moraine|recessional moraine|peripheral moraine|retreatal moraine
یخرفت عقب نشینی - مورن انتهایی یا جانبی که در حین یک وقفه موقت اما بزرگ در پسروی نهایی یخچال ساخته شده است همچنین مورنی که در حین یک پیشروی مجدد کوتاه یا جزئی جبهه یخ در زمان یک دوره پسروی کلی تشکیل شده است - مترادف: peripheral moraine؛ retreatal moraine؛ recessional moraine
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی stadial moraine|recessional moraine|recessional moraine|peripheral moraine|retreatal moraine
degeer moraine
یخرفت - یخ آور- دگیر
یکی از سری یخ آوردهای پس نهشتی که بطور منفرد در حین یک سال تعیین شده توسط زمان سنجی سال چینه ای در سوئد تشکیل می‌شود ، یخرفت - یخ آور- دگیر یکی از سری یخ آوردهای پس نهشتی که بطور منفرد در حین یک سال تعیین شده توسط زمان سنجی سال چینه ای در سوئد تشکیل می‌شود
depressed moraine
یخرفت فرورفته یخرفت نامنظم بوجود آمده در امتداد جبهه یخ در یک خط با پشته عادی مورنی که در دشت بیرون شستی مجاور گسترش نیفته است و بیشتر به انباشته نشدن مواد حاشیه ای گرایش دارد تا به افزایش در دشت آبرفتی برون شستی ( فولر 1914)
مثلاً مورن های بر روی لانگ آیلند در نیوویورک ، یخرفت فرورفته یخرفت نامنظم بوجود آمده در امتداد جبهه یخ در یک خط با پشته عادی مورنی که در دشت بیرون شستی مجاور گسترش نیفته است و بیشتر به انباشته نشدن مواد حاشیه ای گرایش دارد تا به افزایش در دشت آبرفتی برون شستی ( فولر 1914) مثلاً مورن های بر روی لانگ آیلند در نیوویورک
dump moraine
یخرفت انتهایی
یک یخرفت ( مورن ) پایانی که از مواد درون یخچالی و روی یخچالی ساخته شده که توسط یخچال در جلو یا جبهه آن مستقر شده اند ، یخرفت انتهایی یک یخرفت ( مورن ) پایانی که از مواد درون یخچالی و روی یخچالی ساخته شده که توسط یخچال در جلو یا جبهه آن مستقر شده اند
end moraine
پایانه یخچالی ، مورن های انتهایی
برجستگی ساخته شده از تیل که نشانگر جبهه یخزار در زمانهای گذشته است
flanking moraine
یخرفت کناری
یخرفت که توسط یک لب یا آویز یخچالی یا بیرون‌زدگی زبانه مانند یک ورقه یخی بر جای گذاشته شده است (فیر چایلد 1932
مقایسه شود با: یخرفت جانبی (زمین شناسی یخچالها) ، یخرفت کناری یخرفت که توسط یک لب یا آویز یخچالی یا بیرون‌زدگی زبانه مانند یک ورقه یخی بر جای گذاشته شده است (فیر چایلد 1932 مقایسه شود با: یخرفت جانبی (زمین شناسی یخچالها)
frontal moraine
یخرفت جلویی
الف) یخرفت پایانه ای یا انتهایی
ب) خاکریزی یخرفتی که جلوی توده یخی ذوب شده ای تشکیل شده است ، یخرفت جلویی الف) یخرفت پایانه ای یا انتهایی ب) خاکریزی یخرفتی که جلوی توده یخی ذوب شده ای تشکیل شده است
ground moraine
کف یخرفت ، زمین یخچالی ، مورن تحتانی
لایه ی موجداری از تیل (رسوبات یخچالی) که در هنگام پسروی یخچال ته نشین می شود
hillock moraine
یخرفت کوهه ای
یخرفتی شامل چندین تپه کوچک ، یخرفت کوهه ای یخرفتی شامل چندین تپه کوچک
horseshoe moraine
یخرفت نعل اسبی
یخرفتی که به صورت محدب بر روی دامنه دره شکل گرفته است چنین ساختاری معمولا در انتهای یک یخساره دره ای شکل گرفته و هیچ گاه از کوهپایه فراتر نمی رود ، یخرفت نعل اسبی یخرفتی که به صورت محدب بر روی دامنه دره شکل گرفته است چنین ساختاری معمولا در انتهای یک یخساره دره ای شکل گرفته و هیچ گاه از کوهپایه فراتر نمی رود
kame moraine
یخرفت پشته یخساری
(الف) یخرفت حاشیه ای که حاوی چندین تپه کوچک یخرفتی است
(ب) گروهی از تپه های کوچک یخرفتی در طول دماغه توده یخی ثابت که از بقایای باتلاقی دشت سیلابی واقع در زیر توده یخی در حال ذوب ، تشکیل شده اند ، یخرفت پشته یخساری (الف) یخرفت حاشیه ای که حاوی چندین تپه کوچک یخرفتی است (ب) گروهی از تپه های کوچک یخرفتی در طول دماغه توده یخی ثابت که از بقایای باتلاقی دشت سیلابی واقع در زیر توده یخی در حال ذوب
kettle moraine
یخرفت کاسه ای
یخرفت پایانی که سطح آن حاوی دیگچه های بسیاری است ، یخرفت کاسه ای یخرفت پایانی که سطح آن حاوی دیگچه های بسیاری است
lateral moraine
یخرفت جانبی ، مورن جانبی
پشته ای از رسوبات یخزاری در امتداد کناره های یخزار آلپی که عمدتاَ از ذراتی فروریخته از دیواره های دره ترکیب یافته است
marginal moraine
یخرفت حاشیه ای
عنوانی که پیش از این به صورت مترادف با terminal moraine یا یخرفت انتهایی بکار می رفت ، یخرفت حاشیه ای عنوانی که پیش از این به صورت مترادف با terminal moraine یا یخرفت انتهایی بکار می رفت
medial moraine
مورن میانی ، مورون وسطی
median moraine
یخرفت میانی ، یخرفت میانی(Medial moraine)
median moraine|medial moraine|medial moraine
یخرفت میانی ، یخرفت میانی(Medial moraine)
moraine
یخ رفت موران ، سنگ وخاکی که از توده یخ غلطان بجای مانده باشد ، یخرفت
تپه یا پشته ای از خرده سنگها که در اثر ذوب یخچالها بر جای می ماند و از مخلوط خرده سنگها ، گراول ، ماسه و رس تشکیل شده است ، یخرفت تپه یا پشته ای از خرده سنگها که در اثر ذوب یخچالها بر جای می ماند و از مخلوط خرده سنگها
moraine loop|loop moraine|loop moraine
زبانه یخرفتی یخرفت حلقه ای (Loop moraine)
obstruction moraine
یخرفت انسدادی ، یخرفت بندآمدگی
یخرفتی که در محل قطع شدن روند حرکتی یخ توسط ساختارهایی چون لبه یا برآمدگی سنگ بستر ، ایجاد می شود ، یخرفت بندآمدگی یخرفتی که در محل قطع شدن روند حرکتی یخ توسط ساختارهایی چون لبه یا برآمدگی سنگ بستر
peripheral moraine
یخرفت حاشیه ای ، پیرایخرفت
عنوان منسوخ ارائه شده توسط کامبرلین برای جایگزینی واژه recessional moraine (یخرفت پسرفتی) ، پیرایخرفت عنوان منسوخ ارائه شده توسط کامبرلین برای جایگزینی واژه recessional moraine (یخرفت پسرفتی)
push moraine
یخرفت رانشی
پشته یخرفتی عریض ، صاف و قوسی‌شکل مرکب از موادی که در طول یک یخسار پیشرونده به صورت مکانیکی فشرده شده یا رانده شده اند نمونه‌های آن در هلند و شمال غربی آلمان رایج است ، یخرفت رانشی - پشته یخرفتی عریض
recessional moraine
مورن پس‌رونده ، یخرفت پسرفتی
مورن انتهایی که بر اثر سکون جبهه یخ در هنگام عقب نشینی یخچال بر جای می ماند
recessional moraine|moraine|moraine
یخرفت پسرفتی - مورن انتهایی که بر اثر سکون جبهه یخ در هنگام عقب نشینی یخچال بر جای می ماند
retreatal moraine
یخرفت پسروی
رجوع شود به recessional moraine (یخرفت پس نهشتی)
retreatal moraine|recessional moraine|recessional moraine
یخرفت پسروی - رجوع شود به recessional moraine (یخرفت پس نهشتی)
ribbed moraine
یخرفت نواری ، یخ آورد نواری
یکی از گروه پشته های نامنظم نیمه موازی ، بطور محلی منشعب و معمولاً گرد شده هموار و کمانی که در جهت پایین دست جریان یک یخچال ، محدب بوده اما در مجاورت اسکرها به سمت بالا دست جریان خمیده می‌شوند (جی آ فیربدرینج 1968) این ها در ورقه های یخ قاره ای رایج ترین بوده و در قطب شمال به وفور دیده می شوند ، یخ آورد نواری - یکی از گروه پشته های نامنظم نیمه موازی
stadial moraine
یخرفت عقب نشینی
مورن انتهایی یا جانبی که در حین یک وقفه موقت اما بزرگ در پسروی نهایی یخچال ساخته شده است همچنین مورنی که در حین یک پیشروی مجدد کوتاه یا جزئی جبهه یخ در زمان یک دوره پسروی کلی تشکیل شده است
مترادف: peripheral moraine؛ retreatal moraine؛ recessional moraine
terminal moraine
مورن پیشانی ، پایانه یخچالی ، مورن انتهایی
نشانگر دورترین حد پیشرفت یخزار
upsetted moraine
یخرفت واژگونی ، یخرفت رانشی
valley-loop moraine
یخرفت حلقه دره ای ، یخرفت حلقه ای
valley-side moraine
یخرفت جانب دره ای ، یخرفت جانبی
washboard moraine
یخرفت سالانه
الف) یکی از چندین پشته کوچک موازی با فاصله منظم از یکدیگر که بطور عرضی نسبت به حرکت یخ در معنای کلی جهت یافته است و یا آنکه بطور کلی مشابه یک Washboard است این پشته ها در شمال آمریکای مرکزی و دشتهای غربی کانادا فراوان دیده می شود
ب) نمود تخریب زیریخچالی یا نیمه یخساری که در قاعده یک سطح راندگی در یخ یخچال توسط پسروی دوره ای و پیشروی مجدد یک یخچال حاصل می شود که مورن زمینی که قبلاً نهشته شده را تبدیل به یک پشته می کند (گراونور و کوپش 1959 ، ص54) مثال هایی از این دست بر روی توپوگرافی فرورفتگی و بالا آمدگی آلبرتا و ساسکاچوان دیده می شود ، یخرفت سالانه - الف) یکی از چندین پشته کوچک موازی با فاصله منظم از یکدیگر که بطور عرضی نسبت به حرکت یخ در معنای کلی جهت یافته است و یا آنکه بطور کلی مشابه یک Washboard است این پشته ها در شمال آمریکای مرکزی و دشتهای غربی کانادا فراوان دیده می شود - ب) نمود تخریب زیریخچالی یا نیمه یخساری که در قاعده یک سطح راندگی در یخ یخچال توسط پسروی دوره ای و پیشروی مجدد یک یخچال حاصل می شود که مورن زمینی که قبلاً نهشته شده را تبدیل به یک پشته می کند (گراونور و کوپش 1959
winter moraine
یخرفت زمستانی
یک یخرفت انتهایی کوچک یا فرعی که در زمان پیشروی مجدد یخچال در یک زمستان ، بر روی زمین یا زیر آب تشکیل شده است (گریونور و کوپش ، 1959 ، ص54) ، یخرفت زمستانی - یک یخرفت انتهایی کوچک یا فرعی که در زمان پیشروی مجدد یخچال در یک زمستان

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن