معنی rate

ریاضی و آمار

rate

نسبت ، آهنگ ، میزان ، مقدار ، اندازه ، نرخ ، رتبه ، رتبه / کلمات مرتبط standardized rate refusal rate rate of interest reproduction rate error rate experimentwise error rate optimum error rate occurrence rate

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی rate

rate of change

آهنگ تغییر ، میزان تغییر

rated speed

تندی متزاید

rated

متزاید

rate of

میزان ، آهنگ ، نرخ

rate of growth

میزان رشد ، نسبت رشد ، آهنگ رشد ، نرخ رشد

rate-distortion

نرخ اعوجاج

rate of return

نرخ برگشت ، نرخ بازدهی ، نرخ بازده

rate of interest

نرخ بهره

rate of exchange

نرخ تبدیل ، نرخ ارز ، نرخ مبادله

rate of charge

نرخ تغییرات ، نسبت تغییرات ؛ نرخ تغییر ، نسبت تغییر ، میزان تغییر ، آهنگ تغییر ، نرخ متغیر ، میزان متغیر ، نسبت تغییرات

rate of convergence

نرخ همگرائی ، سرعت همگرایی

rate of increase

نمو

accelerate

تسریع کردن ، تند شدن ، شتاباندن ، شتاب دادن ، شتاب گرفتن

accident frequency rate

نرخ فراوانی تصادف

accurate

دقیق ، درست(آمار) ، صحیح ، تحقیقی ، درست

amortization rate

ضریب استهلاک

anumerate

شمردن

arrival rate

آهنگ ورود

average rate

نرخ متوسّط ، نسبت متوسّط ، نسبت میانگین ، نرخ متوسط ، نسبت متوسط

bank rate

نرخ بانکی

biquadrate

دو مجذوری

birth rate

میزان تولد

calibrate

قطر داخلی چیزی را اندازه گرفتن

change of rate

تغییر میزان ، تغییر نسبت

commensurate

متناسب

concentrate

تمرکز دادن ، متمرکز ساختن ، میان گرائیدن ، متمرکز کردن ، میان گراییدن

constant failure rate

میزان شکست ثابت

cooling rate

سرعت انجماد ، نرخ سردن شدن

critical cooling rate

سرعت سرد شدن بحرانی ، سرعت بحرانی آب دادن

cross over discount rate

نرخ تنزیل برابر کننده

daily rate

روزمزدی ، نرخ روزانه

death rate

میزان مرگ (و میر)

decelerate

کاستن ، کند کردن

decreasing failure rate

میزان شکست کاهنده

degenerate

تبهگون ، تباهیده ، سوده ، تبه شده ، منحط ، ثابت(متغیّر تصادفی) ؛ نابود کردن ، منحط شدن ، رو به زوال گذاشتن

delivery rate

میزان تحویل

demonstrate

ثابت کردن ، نشان دادن ، به دست آوردن ، به نمایش در‌ آوردن ، ثبوت ، اثبات کردن ، برپایی

denumerate

شمردن

departure rate

آهنگ خروج

deposit rate

نرخ سپرده

deposition rate

نرخ رسوب

diminishing rate

نرخ نزولی

discount rate

نرخ تنزیل

disintegrate

مورد تلاشی قرار گرفتن

emigrate

مهاجرت کردن

employment rate

درجه ی اشتغال ، ‌ میزان اشتغال

enumerate

شمردن ، یک یک نام بردن ، شماره گذاری کردن ، برشمردن

equinumerate

هم تعداد ، همعداد

error rate

نرخ خطا ، میزان خطا

experimentwise error rate

نرخ خطا در سطح آزمایش

failure rate

نرخ خرابی ، میزان شکست ، نرخ شکست

feed rate

نسبت بار ، میزان تغذیه

flow rate

میزان جریان ، آهنگ جریان ، نرخ جریان ، آهنگ شارش

frequency rate

ضریب حادثه

generate

تولید کردن

growth rate

میزان رشد

gyrate

دوران کردن ، دوران ، دایره ای

hazard rate

میزان خطر

illustrate

توضیح دادن ، شرح دادن ، با مثال توضیح دادن ، مصور کردن

ilustrate

نشان دادن

immoderate

بیش از حد ، افراطی

inaccurate

غیر دقیق ، نادرست

incorporate

تلفیق کردن ، یکی کردن

increasing failure rate

میزان شکست فزاینده

instantaneous failure rate

میزان شکست آنی

instantaneous rate

نسبت لحظه ای ، سرعت لحظه ای

integrate

بدست آوردن تابع ، انتگرال گرفتن

interest rate

نرخ بهره ، نرخ ربح

iterate

تکرار کردن ، بارستن

joining rate

نرخ اتصال

labor rate

نرخ دستمزد

lapse rate

نرخ افت ، سرعت افت

liberate

آزاد کردن

majorate

محدود کردن

market exchange rate

نرخ ارز بازار

market rate

نرخ بازاری ، نرخ غیر بانکی

melting rate

میزان ذوب ، نرخ ذوب ، سرعت ذوب

misoperate

اشتباهی مرتکب شدن

non degenerate

زوال ناپذیر

nondegenerate

ناتباهیده ، ناتبهگون ، ناتباهنده

nth iterate

تکرار n ام

numberate

شمردن ، حساب کردن ، به شمار آوردن

occurrence rate

نرخ رخداد

operate

عمل کردن

optimum error rate

نرخ خطای بهینه

pay rate

پایه ی حقوق

quadrate

به توان 2 رساندن ، مجذور کردن ؛ مربع کردن ؛ مربعی ، مربع‌شکل ، مربعی ، مربعی شکل ، مربع کردن ، به توان دو رساندن ، مجذور کردن

refusal rate

نرخ امتناع

rejection rate

نرخ رد شدن ، میزان رد شدن

related rate

نسبت وابسته ، میزان مربوطه ، نرخ منسوب ، میزان مربوطه نرخ منسوب

reproduction rate

نرخ تکثیر

resource rate

نرخ بهره وری منبع

resource utilization rate

نرخ بهره وری منبع

risk free rate

نرخ بهره ی بدون ریسک

sense of variation change of rate

جهت تغییرات تابع

separate

مجزّا کردن ، جدا کردن ، تفکیک کردن ، مفروز کردن ، مفروز شدن ؛ جدا ، منفک ، ‌جدا ، ‌مفروز کردن ، مفروز شدن ، مجزا کردن ، ‌تجزیه کردن ، تقسیم کردن

serrate

دندانه دار ، ارّه ای ، ‌ اره ای

service rate

میزان سرویس

simple generate

تولید شده ساده

standardized rate

نرخ استاندارد شده

tax rate

نرخ مالیاتی

tolerate

شکیبیدن

transit rate

نرخ عبور

uniform resource rate

نرخ بهره وری یکنواخت منبع

uniformly most accurate

به طور یکنواخت درست ترین

usage rate

ضریب مصرف

vibrate

ارتعاش کردن ، لرزش کردن ، ارتعاش داشتن

Weighted sum rate

نرخ مجموع وزنی

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی ریاضی و آمار بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی ریاضی و آمار بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی ریاضی و آمار از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معنی rate

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی rate

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی ریاضی و آمار بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی ریاضی و آمار بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما