معنی fail use

مهندسی كامپيوتر و IT
fail use
استفاده منصفانه
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی fail use
acceptable use
[استفاده قابل قبول] شامل یک سری از چهارچوبهای استفاده صحیح از اینترنت است که شرکت تامین کننده و سرویس دهنده اینترنت به کاربران خود اعلام کند و کاربران باید در آن محدوده از قوانین با اینترنت کار کنند می
bus mouse
ماوس خطی ؛ ماوس گذری ، ماوس گذرگاهی - دستگاه ماوسی که به کارت آداپتور خود متصل است و این کارت نیز به گذرگاه کامپیوتر وصل شده است نگاه کنید به mouse ، ماوس گذری ، ماوس خطی ماوسی که توسط یک وفق دهنده وارد شده در شکاف (اسلات) گسترشی موجود به کامپیوتر متصل شده است ، ماوسی که به جای درگاه سریال ، به وسیله کارت ویژه ای به گذرگاه کامپیوتر متصل میشود مقایسه کنید با ‎serial ‎ ; mouse نیز نگاه کنید به ‎ mouse
cause
دلیل
clause
جزء
computer viruse
ویروس کامپیوتری
Data warehouse
انبار داده
diffuse
بخش کردن ؛ پراکنده کردن - یک فیلتر عکس رنگی که رنگها را به طور اتفاقی بخش می کند اگر درجه یپراکنده سازی را- به طور نسبی - بالا تنظیم کنید ، یا فرایند فیلتر را تکرار کنید ، تأثیر پذیری تصویر بیشتر می شود
fail
خراب ، خراب شدن
fail – soft system
سیستم با خرابی ملایم
fail queuing
صف بندی منصفانه
fail safe
تخریب امن
fail safe system
سیستمی که برای جلوگیری از خرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم ، سیستمی که برای جلوگیری از خرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
fail sate system
سیستم با خرابی ملایم ؛ سیستمی که برای جلوگیری از خرابی طراحی شده است
fail soft
تخریب تدریجی ؛ تخریب ، تخریب ، با خرابی ملایم ، با خرابی تدریجی ، تخریب تخریب تدریجی
fail soft system
سیستم با خرابی تدریجی
failed dns lookup
نام Domain Name Server نمی تواند نام domain درخواستی شما را به آدرس IP معتبر ترجمه کند البته این ایراد می تواند به جهت مشغول بودن سرور ، اشتباه بودنURL وارد شده باشد
failover
غلبه بر خرابی
failsafe
خرابی ایمن
fail-safe system
[سیستم ایمن از خرابی] یک سیستم کامپیوتری که طوری طراحی شده تا در صورت خراب شدن یک بخش آن ، بدون از بین رفتن داده ها یا صدمه دیدن آنها ، به کار خود ادامه میدهد مقایسه کنید با ‎ fail-soft system
fail-soft system
[سیستم با خرابی تدریجی] یک سیستم کامپیوتری که در صورت خراب شدن یک بخش سخت افزاری یا نرم افزاری آن ، به تدریج و پس از گذشت یک مدت زمان خاص از کار میافتد در چنین حالتی این سیستم ، امور غیراساسی را متوقف ساخته و با ظرفیت کاهش یافته ای انجام وظیفه میکند تا مسئله ایجاد شده اصلاح گردد مقایسه کنید با ‎ fail-safe system
failure
خرابی ، [خرابی] شرایطی که در آن سیستم کامپیوتر یا دستگاههای مربوطه به درستی کار نکرده و یا اصلا کار نمیکنند متداولترین علت از کار افتادن سیستم ، قطع جریان برق است که با استفاده از منبع تغذیه باتری دار به حداقل میرسد خراب شدن الکتریکی سیستم ، عموما در اوایل عمر سیستم و اغلب در صورت روشن بودن مداوم چند ساعته یا چند روزه آن ، روی میدهد پیش بینی خرابی مشکل است اما در بیشتر موارد ، طبیعتابخشهایی چون دیسک گردانها که قسمتهای مکانیکی دارند با این مسئله مواجه میشوند بسته به پیچیدگی کامپیوترها و بخشهای آنها ، در دستگاههایی که کاملا تست شده اند ، خرابی بندرت پیش میآید با وجود این ، اگر در سیستمهایی که از برنامه ها و داده های آن کپی پشتیبان تهیه نشده است ، چنین اتفاقی روی دهد ، میتواند تاسف بار و ملال آور باشد
failure detection
تشخیص نقص
failure of IT projects
شکست پروژه های نرم افزاری
failure prediction
پیش بینی خرابی
failure rate
نرخ خرابی ، [میزان بروز خرابی] تعداد خرابی هایی که در یک مدت زمان مشخص ، روی ابزار خاصی تاثیر میگذارند میزان بروز خرابی ، وسیله ای برای سنجش قابلیت اطمینان ابزارهایی چون دیسک سخت میباشد نیز نگاه کنید به ‎ MTBF
failure rate allocation method
روش تخصیص نرخ شکست
fair use
پرسشهای همیشگی علامت اختصاری frquently asked questions و به معنای ( پرسشهای همیشگی ) FAQ فایلی از پرسشهای همیشگی است که داوطلبان ارتباط با یک گروه خبری usenet از آن نگهداری می کنند این فایلها توسط برنامه ی FTP از rtfm mit edu قابل دسترس است ، [استفاده خوب] نگه کنید به ‎ acceptable use
fuse
امیختن فیوز ، آمیختن ؛ گداختن ؛ فیوز ، [فیوز] یک عنصر در مدار که در صورت عبور جریان بیش از حد از آن ، میسوزد فیوز از آسیب دیدن مدار در اثر افزایش جریان برق محافظت میکند کار فیوز شبیه کار قطع کننده مدار (‎circuit breaker) است با این تفاوت که دیگر به حالت اول بازنگشته و در صورت سوختن باید تعویض گرد فیوز از یک قطعه سیم کوتاه که جنس و ضخامت خاصی دارد ، تشکیل میشود ، هر چه ضخامت این سیم بیشتر باشد ، جچریان بیشتری میتواند بدون اشکال از فیوز عبور کند
information warehouse
انبار اطلاعات
mechanical mouse
[ماوس مکانیکی] نوعی ماوس که در آن ، حرکت یک گوی در زیر ماوس به سیگنالهای جهت داری ترجمه میگردد وقتی کاربر ماوس را حرکت میدهد ، این گوی چند غلطک کوچک را در داخل ماوس به چرخش درمیآورد این غلطکها نیز بنوبه خود ممکن است از طریق محورها یا چرخ دنده هایی ، چرخهای دیگری را به گردش درآورند حداقل یک جفت از چرخها ، بخشهای هادی کوچکی را روی سطح خود دارند که باعث عبور جریان الکتریسیته میشوند قطع و وصل شدنهای جریانی که در اثر گردش چرخها پیش میآید ، توسط بخشهای الکترونیکی ماوس به اطلاعات حرکتی قابل استفاده برای کامپیوتر ترجمه میشوند مقایسه کنید با ‎ optical mouse ، ‎ optomechanical mouse ، نگاه کنید به ‎ mouse ، ‎ trackball
mouse
ماوس ، موش - دستگاه ورودی کامپیوتر که با حرکت آن در اطراف میز کامپیوتر و فشار یک یا دو دکمه به کار می رود با حرکت دادن ماوش ، یک اشاره گر بر روی صفحه نمایش حرکت می کند ( نگاه کنید به mouse pointer ) رابطهای گرافیکی کاربر ( مانند میکروسافت ویندوز و سیستم عامل مک اسنتاش ) همواره از ماوس استفاده می کنند برنامه های ترسیم و نقاشی نیز بسیار وابسته به این دستگاه ورودی اند نگاه کنید به program ; Macitosh ; Windows trackball ; draw program; paint دو روش برای اتصال دستگاه ماوس به کامپیوتر سازگار با PC وجود دارد : اتصال ماوس به کامپیوتر به وسیله افزودن یک کارت آداپتور به کامپیوتر ، یا اتصال ماوس سری به ورودی سری کامپیوتر ، ماوس - موشواره ماوس شمایلی شبیه به موش را دارد ماوسها معمولاً دو یا سه دکمه یا بیشتر دارند در ماوسهای صنعتی از 3 تا 62 دکمه روی ماوس قرار دارد رنگ فیش خروجی ماوس که به مادربرد متصل می شود سبز است ماوس در سیستم عاملهایی مانند ویندوز ما را با یک پیکان آگاه می کند این پیکان با حرکت گلوله درون ماوس حرکت می کند امروزه موش دارای جایگاه خاصی می باشد موش قادر به تشخیص حرکت و کلیک بوده و پس از تشخیص لازم ، اطلاعات مورد نیاز را به رایانه ارسال می کند تا عملیات مورد نیاز انجام شود در سیستم های اولیه موشی وجود نداشته زیرا رایانه ها در آن زمان دارای اینترفیسی مشابه ماشین های تایپ یا کارت پانچ بودند بعداز چندین سال کلید های پیکانی در اغلب ترمینال ها مورد استفاده قرار گرفتند ، (حدوداً اواخر سال ???? و اوایل ????) سپس مدادهای نوری و Joy Stickها به بازار عرضه شدند ، تا اینکه موش به همراه رایانه های مکینتاش ارائه گردید و این یک موفقیت بزرگ بود عملکرد موش طبیعی و قیمت آن بسیار ارزان بود تا اینکه سیستم های عامل نیز از موش حمایت کردند مهم ترین عملی که موش انجام می دهد تبدیل حرکت دست به سیگنال هایی است که رایانه قادر به استفاده از آن می باشد اجزای اصلی موش: - گوی کوچکی درون موش قرار دارد و سطح مورد نظر را لمس نموده ، حرکت کرده و می چرخد - دو غلتکی که گوی را لمس می کنند (که یکی حرکت x را تشخیص می دهد و دیگری حرکت y را ) - هر غلتک به یک میله متصل می باشد و میله باعث چرخش دیسک می گردد در دو طرف دیسک دو قطعه اصلی وجود دارد که یکی LED مادون قرمز و دیگری سنسور مادون قرمز می باشد دیسک دارای سوراخ هایی می باشد که باعث شکست نور می شود ، این نور توسط LED ایجاد می شود بدین ترتیب سنسور مادون قرمز پالس های نور را مشاهده می کند تعداد پالس ها با سرعت موش و مسافتی که موش حرکت می کند ارتباط مستقیم دارد پردازنده ای که بر روی برد قرار دارد ، پالس ها را خوانده و تبدیل به باینری می کند و به رایانه ارسال می نماید نکته: قطر گوی موش تقریباً ?? میلیمتر ، قطر غلتک ? میلیمتر و تعداد سوراخ های دیسک ?? عدد می باشد موش های نوری: این موش ها در اواخر سال ???? به بازار ارائه گردیدند و در هر ثانیه توسط دوربین کوچک خود ???? تصویر می گیرند این موش ها در محل مسطحی قابل استفاده می باشند ش های نوری دارای یک LED قرمزرنگ می باشند که باعث تشعشع نور درون یک سنسور CMOS می باشد این سنسور هر تصویر را برای تجزیه و تحلیل در اختیار پردازنده سیگنال های دیجیتال (DSP) قرار می دهد DSP با سرعت ?? میلیون دستور العمل در ثانیه عملیات خود را انجام می دهد و قادر به تشخیص الگوهای موجود در تصاویر و نحوه تغییر آنها با تصویر قبلی می باشد DSP قادر به تشخیص میزان حرکت موش بوده و پس از آن مختصات مربوطه را برای رایانه ارسال می کند رایانه نیز مکان نما را در مختصات تعیین شده بر روی مانیتور قرار خواهد داد نکتورهای موش: اغلب موش ها امروزه از یک کانکتوراستاندارد PS /2 استفاده می نمایند این کانکتورها دارای? پین می باشند هر یک از این پین ها عملکرد مخصوصی دارند زمانی که موش حرکت می کند و یا کاربری دکمه آن را کلیک می نماید ، موش ? بایت اطلاعات را برای رایانه ارسال می نماید یت اول شامل وضعیت دکمه سمت چپ ، وضعیت دکمه سمت راست ، صفر ، یک ، جهت x ، جهت y و موارد دیگر می باشد دو بایت بعدی شامل مقادیر x و y و تعداد پالس های تشخیص داده شده در جهت x و y نسبت به آخرین اطلاعات ارسال شده می باشند ید ها: بیشتر موش ها دارای دو کلید می باشند ، بعضی از موش ها سه یا چهار کلید دارند کلید سمت چپ برای ضربه زدن روی نمادها یا گزینه های پنجره های برنامه استفاده می شود ید سمت راست نیز برای فراخوانی از فرمان یا میانبرها به کار می رود کلیدی که بین کلید های چپ و راست ، پایین آن و یا در کناره قاب موش قراردارد برای پیمایش صفحه (Scroll) استفاده می شود موش های بی سیم: این موش ها اطلاعات خود را از طریق موج های رادیویی و یا نور مادون قرمز به رایانه ارسال می کنند در نتیجه سیمی به کار نمی رود موش های بی سیم دارای فرستنده ، باتری و گیرنده متصل به کارت اصلی می باشند ، استفاده از موس در کامپیوتراز سال 1984 و همزمان با معرفی مکینتاش آغاز گردید با عرضه موس ، کاربران قادر به استفاده از سیستم و نرم افزارهای مورد نظر خود با سهولت بیشتری شدند امروزه موس دارای جایگاه خاص خود است موس قادر به تشخیص حرکت و کلیک بوده و پس از تشخیص لازم ، اطلاعات مورد نیاز برای کامپیوتر ارسال تا عملیات لازم انجام گیرد B>روند شکل گیری موس رسیستم های اولیه نیازی به استفاده از موس احساس نمی گردید ، چون کامپیوترهای آن زمان دارای اینترفیسی مشابه ماشین های تله تایپ و یا کارت پانچ برای ورود اطلاعات بودند ترمینال های متنی اولیه ، چیزی بیشتر از یک تله تایپ شبیه سازی شده نبودند ( استفاده از صفحه نمایشگر در عوض کاغذ ) چندین سال طول کشید تا کلیدهای پیکانی در اغلب ترمینال ها مورد استفاده قرار گرفتند( اواخر 1960 و اوایل 1970 ) ادیتورهای تمام صفحه اولین چیزی بودند که از قابلیت های واقعی کلیدهای پیکانی استفاده کردند مداد های نوری برای سالیان زیادی بر روی ماشین های متفاوت ، بعنوان یک دستگاه اشاره ای استفاده می گردیدند Joysticks و دستگاه هائی دیگر در این خصوص در سال 1970 رایج شده بودند زمانیکه موس بهمراه کامپیوترهای مکینتاش ارائه گردید یک موفقیت بزرگ بدست آمده بود عملکرد موس کاملا" طبیعی بود قیمت موس ارزان و فضای زیادی را اشغال نمی کرد همزمان با حمایت سیستم های عامل از موس ، استفاده از موس رشد بیشتری پیدا کرد زمانیکه ویندوز 1/3 از یک رابط گرافیکی بعنوان استاندارد استفاده کرد ، موس بعنوان یک وسیله و اینترفیس بین انسان - کامپیوتر ، جایگاه خاص خود را کسب نمود B>ماوس ، ابزاری ورودی است که به کاربر اجازه میدهد به اقلام موجود بر روی صفحه تصویر اشاره و آنها را انتخاب کند ساختار اصلی ماوس متشکل از یک وسیله کوچک که در دست جای میگیرد و چند دکمه مسطح روی آن است زیر ماوس یک بخش جهت یاب ( معمولاً گوی ) قرار دارد کل این مجموعه نیز به وسیله سیمی به کامپیوتر متصل میشود با حرکت ماوس توسط کاربر اشاره گر ماوس بر روی صفحه تصویر ، به طور همزمان به همان سمت حرکت میکند اولین ماوس توسط دکتر داوگ انگلبرت در سال 1964 اختراع شد R>منبع: مرکز تحقیقات فناوری و آموزش ، [ماوس] یک ابزار اشاره ای متداول که به عنوان یکی از تجهیزات استاندارد اپل مکینتاش میباشد با افزایش تداول رابطهای گرافیکی کاربر در ‎ MS-DOS ، یونیکس و ‎ OS/2 ، استفاده از ماوس در کامپیوترهای شخصی بسیار متداول شده است ساختار اصلی ماوس متشکل است از یک وسیله کوچک که در یک دست جای میگیرد و یک یا چند دکمه مسطح روی آن قرار دارد زیر ماوس یک بخش جهت یابی (معمولا یک گوی) قرار دارد و کل این مجموعه نیز به وسیله سیمی به کامپیوتر متصل میشود کاربر با حرکت دادن ماوس روی یک سطح (مانند میز) ، مکان نمای روی صفحه نمایش را کنترل میکند ماوس یک ابزار اشاره ای نسبی است زیرا برای حرکت آن ، محدوده از پیش تعیین شده ای وجود ندارد و استقرار آن روی سطح مستقیما به مکان خاصی از صفحه نمایش ارتباط ندارد کاربر برای انتخاب موارد یا فرمانهایی در صفحه نمایش ، یکی از دکمه های ماوس را فشار میدهد که به خاطر صدایی که ایجاد میکند این عمل را معمولا ((کلیک کردن)) میگویند مقایسه کنید با ‎ ; trackball نیز نگاه کنید به ‎ bus mouse ، ‎ mechanical mouse ، ‎ optical mouse ، ‎ optomechanical mouse ، ‎ relative pointing device ، ‎ serial mouse
muse
محیط شبیه سازی چندکاربره را نامند
optical mouse
موس نوری ، [ماوس نوری] نوعی ماوس که با استفاده از یک جفت دیود نورانی (‎LED) و سطح منعکس ساز مخصوص ، حرکت خود را شناسایی میکند این دو دیود نورانی از دو رنگ مختلف هستند و سطح زیر ماوس نیز خطوط شطرنجی با همان رنگها را دارد ، یک رنگ برای خطوط عمودی و رنگ دیگر برای خطوط افقی وقتی نوری به یک رنگ از خط با رنگ مشابه عبور کند ، گیرنده های نوری جهت حرکت ماوس را تشخیص میدهند مقایسه کنید با ‎ mechanical mouse ، ‎optomechanical ‎ ; mouse نیز نگاه کنید به ‎ mouse
optimal use
استفاده بهینه
optomechanical mouse
[ماوس نوری الکتریکی] نوعی ماوس که حرکت آن به وسیله ترکیبی از مکانیسمهای نوری و مکانیکی به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میشود بخش نوری از دیودهای نورانی (‎LED) و گیرنده های آنها و بخش مکانیکی از چرخهای روزنه داری تشکیل میگردد وقتی ماوس حرکت داده میشود ، این چرخها به چرخش درآمده و جریان نور بین ‎ LED و گیرنده نوری واقع در طرفین آنها قطع و وصل میشود سپس این تغییرات به سیگنالهایی تبدیل میگردند که حرکت ماوس را مشخص میسازند از آنجایی که گیرنده های نوری در نقاط مختلفی قرار گرفته اند ، جهت حرکت ماوس به وسیله گیرنده ای که اول از همه نور را احساس میکند ، تعیین میگردد این ماوسها به زیر دستیهای مخصوص ماوسهای نوری نیاز ندارند مقایسه کنید با ‎ mechanical mouse ، ‎ ; optical mouse نیز نگاه کنید به ‎ mouse
password reuse
استفاده مجدد از رمز عبور
pause
فرمان PAUSE ، توقف ، مکث ، (کلید) مکث
ps/2 mouse
ماوس OS/2 - نوعی ماوس با یک کانکتور گرد که مشابه آن در IBM PS/2 به کار رفته است ، اما هم اکنون به طور گسترده در کامپیوترهای سازگار با PC استفاده می شود
reuse
استفاده‌ی مجدد
serial mouse
ماوس ترتیبی ، ماوس سری - دستگاه ماوس که به مدخل سری کامپیوتر متصل است نگاه کنید به mouse ، ماوس ترتیبی موسی که به وسیله یک پرت سریال به کامپیوتر وصل است منبع: A Glossary of Internet & PC Terminology ، [ماوس سریال ، ماوس سری] ماوسی که از طریق درگاه سریال استاندارد که برای موارد دیگر نیز قابل استفاده است ، به کامپیوتر وصل میشود اگر درگاه سریال موجود نباشد و یا درگاه سریال دیگری قابل افزایش به سیستم نباشد ، میتوان از ماوسی استفاده کرد که کارت کامپیوتر ویژه خود را دارد مقایسه کنید با ‎bus ‎ ; mouse نیز نگاه کنید به ‎ mouse
software house
مرکز نرم افزاری ، خانه نرم افزاری ، [خانه نرم افزار] سازمانی که نرم افزارهایی را برای مشتریهایش تهیه کرده و برای آنها پشتیبانی ارائه میدهد ، خانه نرم‌افزار
systems house
خانه سیستم ها ، خانه سیستم‌ها
unauthorized secondary use
استفاده ی ثانویه ی غیرمجاز
unethical IT use
استفاده غیر اخلاقی از IT
unrestricted use
استفاده نامحدود
use
استفاده
warehouse
انبار ، مخزن

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی كامپيوتر و IT از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی كامپيوتر و IT رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن