معنی mean time to failure

مهندسی كامپيوتر و IT

mean time to failure

متوسط مدت زمانی که در ان سیستم یا مولفه سیستم بدون خطا کار کند

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی mean time to failure

boot failure

عدم توانایی در راه اندازی سیستم

failure

خرابی ، [خرابی] شرایطی که در آن سیستم کامپیوتر یا دستگاههای مربوطه به درستی کار نکرده و یا اصلا کار نمیکنند متداولترین علت از کار افتادن سیستم ، قطع جریان برق است که با استفاده از منبع تغذیه باتری دار به حداقل میرسد خراب شدن الکتریکی سیستم ، عموما در اوایل عمر سیستم و اغلب در صورت روشن بودن مداوم چند ساعته یا چند روزه آن ، روی میدهد پیش بینی خرابی مشکل است اما در بیشتر موارد ، طبیعتابخشهایی چون دیسک گردانها که قسمتهای مکانیکی دارند با این مسئله مواجه میشوند بسته به پیچیدگی کامپیوترها و بخشهای آنها ، در دستگاههایی که کاملا تست شده اند ، خرابی بندرت پیش میآید با وجود این ، اگر در سیستمهایی که از برنامه ها و داده های آن کپی پشتیبان تهیه نشده است ، چنین اتفاقی روی دهد ، میتواند تاسف بار و ملال آور باشد

hard failure

خرابی سخت افزاری ، نارسایی سخت افزاری ، [خرابی سخت افزاری] وجود اشکال در یک بخش سخت افزاری که برای رفع آن باید به تعمیر کار سخت افزاری رجوع نمود ، خرابی سخت‌افزاری

hardware failure

خرابی سخت افزاری

mean

میانه ، متوسط ، میانگین

Mean Opinion Score

میانگین امتیاز نظر

mean time between failures

میانگین عمر زمان میانگین بین دو خرابی ، زمان میانگین بین دو خرابی؛ میانگین عمر ، نگاه کنید به ‎ MTBF

mean time to repair

زمان میانگین تعمیر مدت زمان متوسطی است که با سپری شدن آن ، یک قطعه سخت افزاری احتیاج به تعمیر پیدا می کند; این مدت زمان معمولابه هزاران ساعت بیان می شود ، نگاه کنید به ‎ MTTR

mean-ends planning strategy

استراتژی برنامه ریزی وسیله-هدف

means ends analysis

نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتها از نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد

point of failure

نقطه خرابی

power failure

[قطع برق] کاهش جریان الکتریسیته که در صورت عدم استفاده از منبع تغذیه اضطراری ، باعث از دست رفتن داده های ذخیره نشده موجود در حافظه کامپیوتر میگردد مقایسه کنید با ‎ surge

service failure

خرابی سرویس

single point of failure

نقطه ی آسیب پذیر مرکزی

System Failure

شکست سیستم

tracking failure

شکست ردگیری

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی كامپيوتر و IT از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معنی mean time to failure

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی mean time to failure

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما