معنی sync pulse

مهندسی كامپيوتر و IT
sync pulse
پالس همزمانی بخشی از یک سیگنال ویدیویی که زمان اسکن کردن هر خط توسط پرتوی الکترونی را مشخص می کند نگاه کنید به synchronization
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی sync pulse
clock pulse
پالس ساعت ، پالس هماهنگی ، [پالس ساعت ، پالس مبنا ، پالس کلاک] پالس الکترونیکی که یک کریستال برای همگام ساختن اعمال یک ابزار دیجیتالی در فواصل زمانی شخصی تولید میکند
data pulse
ضربان داده
impulse
ضربه
pulse
ضربان ، تپش ، پالس ، شماره گیری به شکل پالس (ضربانی) ، [پالس] یک سیگنال ناپایدار که معمولا مختصر بوده و ابتدا و انتهای مشخصی دارد
sync
Synchronous ، کارکتر همگام ، کاراکتر همگام
sync character
کاراکتر همگام
sync signal
[سیگنال همزمانی] شکل مختصر ‎ synchronization signal (سیگنال همگام سازی) ، بخشی از سیگنال ویدئویی نمایشگرهای پویش الکترونی است که انتهای هر خط پویش و انتهای آخرین خط پویش را مشخص میسازد
syncheronous communications
مخابره همزمان
synchronization
همزمانی ، همگام سازی ، همزمان سازی 1 عمل وارد کردن یک صفحه ی ویدیویی برای اسکن نمودن هر خط ، دقیقاً در زمان درست آن ، به طوری که تصویر درست نشان داده شود ورودی مانیتور شامل پالسهای همزمانی به علاوه سیگنالهای قرمز ، سبز ، آبی است 2 فرایند به روز نگهداشتن دو یا چندین دیسک گردان نسبت به یکدیگر از طریق کپی کردن آخرین نسخه ی هر فایل به هر دستگاه اگر با بیش از یک کامپیوتر کار کنید چنین کاری عملی است ویژگی briefcase از ویندوز 95 و 98 به کاربران کمک می کند تا فایلها را هنگام سازند ، [همگام سازی ، هم زمان سازی] ایجاد هماهنگی زمانی بین کامپیوترهای جداگانه یا بین اجزای یک سیستم همگام سازی در عملکرد داخلی کامپیوتر ، ارتباطات کامپیوتری ، و موارد دیگری چون تکنولوژی دیسک فشرده (‎compact disc) نقش دارد به عنوان مثال ، عملیات داخلی کامپیوتر به وسیله سیگنالهای یک ساعت داخلی هماهنگ میشوند در ارتباطات همگام (وابسته به زمان) ، تک تک بیتهای تشکیل دهنده مخابرات بین کامپیوترها ، بطور زمان بندی شده ارسال و تفسیر میشوند در محصولات چند رسانه ای (‎multimedia) نیز متن ، صدا ، تصویر و عناصر جداگانه بطور هماهنگ ارائه میگردند ، همگامی
synchronization check
کنترل همزمانی
synchronization code
کد همگام سازی
synchronization signal
[سیگنال همزمانی] نگاه کنید به ‎ sync signal
synchronize
مطابق ، همگام ساختن
synchronized
همگام‌شده
synchronizer
همگام کننده ، همزمان گر
synchronous
همزمان ف همگام ، همگام ، همزمان رویداد همگام با سیگنالهای مجزا ، در انتقال همزمان داده ، دو سیگنال وجود دارد data( داده ) و clock ( ساعت ) سیگنال ساعت مشخص می کند که خط داده باید در چه زمانی خوانده شود تا بیت بعدی به دست آید بر خلاف asynchronous ، [همگام] اتفاق افتادن در یک زمان را گویند
synchronous circuit
مدار همگام
synchronous communication
ارتباط همزمان چ
synchronous computer
کامپیوتر همزمان ، کامپیوتر همگام ، کامپیوتر همگام کامپیوتر همزمان ، کامپیوتر همگام کامپیوتر همزمان
synchronous data link control
کنترل پیوند داده ای همگام ، SDLC پروتکلی جهت اداره همزمان انتقال اطلاعات بر روی شبکه ساخت کمپانی IBM در سال 1970 ، نگاه کنید به ‎ SDLC
synchronous device
دستگاه همزمان ، دستگاه همگام ، دستگاه همگام دستگاه همزمان
synchronous learning
یادگیری همزمان
Synchronous modeling
مدل کردن همگام
synchronous network
شبکه همزمان
synchronous operation
عملیات همزمان
synchronous protocol
[پروتکل همگام ، قرارداد همزمان] مجموعه قواعدی که برای استاندارد سازی ارتباطات همگام بین کامپیوترها ، ارائه میشوند پروتکلهای همگام متعددی وجود دارد که برخی از آنها براساس مخابره رشته هایی از بیتها ، و برخی دیگر نیز براساس کدهای کاراکترهای هستند به عنوان مثال میتوان پروتکل همگام دودویی کاراکتری (‎BISYNC) و پروتکل کنترل پیوند داده ای سطح بالا (‎HDLC) و پروتکلهای کنترل پیوند داده ای همگام (‎SDLC) را نام برد
synchronous time division multiplexer
تسهیم زمانی همگام
synchronous time division multiplexing
تسهیم زمانی همگام یا همزمان
synchronous transmission
مخابره همزمان ، انتقال همزمان ، مخابره همگام ، [مخابره همگام] ارسال داده ها در بلوکهایی از بیتها که با فواصل زمانی مساوی از هم جدا میشوند در مخابره همگام ، کنترل زمانی به وسیله ساعتهای موجود در دستگاههای فرستنده و گیرنده انجام میشود در روند مخابره ، کاراکترهای همگام سازی خاصی (ترکیبهای بیتی منحصر به فرد) برای انجام عمل همگام سازی استفاده میشوند که امکان کنترل و تصحیح انحرافات زمانی را برای دستگاهها فراهم میسازند

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی كامپيوتر و IT بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی كامپيوتر و IT از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی كامپيوتر و IT رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن