معنی ferrodynamic instrument

مهندسی برق
ferrodynamic instrument
ابزار فرُودینامیکی وسیله ای الکترودینامیکی که به دلیل استفاده از مواد فرومغناطیسی نیروی آن افزایش می یابد
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی ferrodynamic instrument
a.c. instrument
وسائل جریان متناوب
alternating current instrument
سنجه جریان متناوب
angle measuring instrument
دستگاه اندازه گیر زاویه ، زاویه سنج
aperiodic instrument
دستگاه غیر دوره ای
bioinstrument
زیست ابزار وسیله ای که برای حس و ارسال یک یا چند نوع داده ی فیزیولوژیک به بدن انسان متصل می شود
damping of instrument
خفیدگی سنجه
dashboard instrument
سنجه های داشبورد
direct current instrument
سنجه جریان مستقیم
dynamometer instrument
توان سنج برقی
electrodynamic instrument
وسیله ی الکترودینامیکی وسیله ای که بر اساس واکنش بین جریانهای یک یا چند پیچک متحرک و ثابت کار می کند
electronic musical instrument
آلت موسیقی الکترونیکی نوعی آلت موسیقی که در آن سیگنال شنیداری به وسیله برگیر ( پیکاپ ) یا نوسان ساز شنیداری تولید و پس از تقویت الکترونیکی به بلندگو داده می شود مانندگیتار الکترونیکی ، ارگ الکترونیکی ، پیانوی الکترونیکی و کاریلون الکترونیکی
electrostatic instrument
ابزار الکتروستایتکی سنجه ای که بر اساس نیروهای دافعه و جاذبه بین اجسام باردار کار می کند
electrothermal instrument
ابزار الکتروگرمایی وسیله ای که بر اساس آثار گرمایی عبور جریان کار می کند
hot- wire instrument
ابزار سیم داغ وسیله ای که بر اساس انبساط گرمایی یک سیم حامل جریان کارمی کند
instrument
ابزار ، دستگاه 1 وسیله ای برای اندازه گیری و گاهی ثبت و کنترل مقدار کمیت مورد مشاهده عبارت ابزار معمولاً به ترکیبی از یک سنجه و مدارهای حالت جامد یا لامپی همراه آن اشاره دارد 2 miter ، وسیله
integrating instrument
سنجه کل
iron - vane instrument
دستگاه پره - آهنی دستگاه اندازه گیر یجریان متناوب با استفاده از اجزای متحرک پره آهنی
measurement instrument
دستگاه اندازه گیری
moving - iron instrument
ابزار دارای آهن متحرک ابزاری که بر اساس عبور جریان از یک یا چند پیچک ثابت عمل کننده بر روی یک یا چند قطعه آهن نرم عمل می کند که حداقل یکی از آنها قابل حرکت است
moving - magnet instrument
ابطزار دارای آهنربای متحرک ابزاری که بر اساس عملکرد آهنربای دائمی متحرکی عمل می کند که خود را با میدانهای ناشی از آهنربای دائمی یا پیچک مجاور با پیچک های حامل جریان یا بادو یا چند پیچک حامل جریانی که محورهای آنها زاویه تابشی از یکدیگر دارد تنظیم می کند
period of instrument
دوره سنجه
permanent - magnet moving - iran instrument
ابزار آهنربا - دائمخی ، آهن - متخرک سنجه ای که عملکرد آن بر اساس پژه آهنی متحرکی است که خود را با میدان ناشی از آهنربای دائمی و پیچک حامل جریان در مجاورت آن تنظیم می کند
permanent magnet moving-coil instrument
سنجه آرسنوال
portable instrument
سنجه دستی
precision instrument
سنجه دقیق
range of instrument
حد کار سنجه
recording instrument
دستگاه ضبط ، سنجه ثبت کننده
suppressed - zero instrument
ابزار صفر - حذف شده ابزار نمایش یا ثبتی که وضعیت صفر ان کمتر از انتهای پایین تر مقیاس درجه بندی شده ابزار است
switchboard instrument
سنجه تابلویی
thermal instrument
ابزار حرارتی ابزاری که بر اساس اثرات گرمایی جریان الکتریکی عمل می کند ، مانند ترموکوپل یا ابزار سیم -داغ
transfer instrument
ابزار انتقال
vane-type instrument
ابزار پره ای ابزار اندازه گیری که بر اساس نیروی دفع بین پره های آهنی مغناطیس شده ثابت و متحرک یا نیروی موجود بین پیچک و قطعه پره شکل دارای محوری از آهن نرم ، برای حرکت دادن عقربه متحرک استفاده می کند
virtual instrument
ابزار مجازی ابزار ساخته شده از ترکیب سخت افزار کامپیوتر شخصی ( ریزپردازنده ، حافظه و صفحه نمایش ) و نرم افزار ( سیستم عامل ) با سخت افزار ابزار دقیق ، میان افزار و نرم افزار کاربردی این ترکیب می تواند همانند مولتیمتر ، اسیلوسکوپ ، شمارنده و تحلیلگر طیف عمل کند سخت افزار ابزار دقیق معمولاً به صورت کارت مداری جازدنی است و می تواند شامل مبدل آنالوگ به دیجیتال ، دیجیتال به آنالوگ ، زمانبندی ورودی/ خروجی دیجیتال و مدارهای شکل دهی سیگنال باشد ممکن است که به رساناها و پروبهای خارجی نیز نیاز باشد نرم افزار کاربردی تحلیل داده ها ، ارتباطهای پردازشی و واسط گرافیکی ( GUI) را برای کاربر فراهم می کند

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن