معنی pie winding

مهندسی برق
pie winding
سیم پیچی ( پای ) سیم پیچی پیچکی که به قسمتهاییی به نام پای تقسیم می شود تا ظرفیت خازنی پراکنده پیچک کاهش یابد
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی pie winding
adjusting winding
سیم پیچ تنظیم
Armature winding
سیم پیچی آرمیچر
arrangement of winding
ترتیب پیچش دادن
auxiliary winding
پیچش کمکی
ayton-perry winding
سیم پیچ آیوتون - پری پیچیدن دو سیم در جهت موازی اما خلاف هم به منظور حذف میدانهای مغناطیسی القا شده در مقاومت های سیم پیچی مورد استفاده در مدارهای بسامد - بالا ، سیم مقاومتی به این روش پیچیده می شود تا اثر اند کتانس القایی را خنثی کند
banked winding
سیم پیچی گروهی روشی برای سیم پیچی پیچکهای آر-اف ، هر یک از دورها در یک مارپیچ تخت روی یکدیگر پیچیده مس شوند کل مارپیچها شامل تعداد زیادی از این مارپیچها است که کنار هم قرار می گیرند و پیچک چند لایه بدون برگشت به نقطه ی شروع را تولید می کنند این ساختار ظرفیت خازنی پیچک را کاهش می دهد
basket winding
سیم پیچ سبدی الگوی ضربدری سیم پیچی پیچک که در آن دورهای مجاور بجز در نقطه ی تقاطع از یکدیگر دور هستند این روش موجب ظرفیت توزیعی کم می شود
bias winding
سیم پیچ بایاس سیم پیچ کنترلی که با عبور جریان مستقیم و ثابت شرایط کار مطلوب در تقویت کننده ی مغناطیسی یا سایر وسایل مغناطیسی را بر قرار می کند
bifilar winding
سیم پیچ دورشته ای نوعی سیم پیچ یا پیچک که در آن ابتدا سیم مورد نظر با رساندن دو انتهایش به یکدیگر به صورت دو رشته ای در می آید و بعد روی هسته ی مورد نظر پیچیده می شود به این ترتیب اثر القایی عبور جریان در دو رشته ی نزدیک به هم حذف می شود و القاکنایی کل پیچک کاهش می یابد از این روش در مقاومتهای سیم پیچی شده برای کار در فرکانسهای بالا استفاده می شود تا راکتانس القایی کاهش داده شده یا حذف شود
chain winding
سیم پیچ زنجیری
compensating winding
سیم پیچ جبران گر
compound field winding
سیم پیچ آهنربایی مرکب
compund winding
سیم پیچ مختلط
Concentrated winding
سیم پیچی متمرکز
control winding
سیم پیچ کنترل سیم پیچی در تقویت کننده مغناطیسی یا ولکنشگری سیر شدگی که با اعمال نیروهای محرکه مغناطیسی ، هسته را کنترل می کند
cosine winding
سیم پیچ کسینوسی سیم پیچی در یوغ انحراف لامپ پرتوکاتدی که از تغییرات تمرکز باریکه در هنکام پویش صفحه ی نمایش جلو گیری می کند
cumulative compound winding
سیم پیچ مرکب جمع پذیر
damper winding
سیم پیچی میرا کننده
delta winding
سیم پیچی مثلث
differential compound winding
سیمپیچ مرکب تفاضلی
differential field winding
سیمپیچ آهنربایی متقابل
differential winding
سیم پیچی تفاضلی سیم پیچی که میدان مغناطیسی آن با سیم پیچ مجاور مخالفت می کند ، سیم پیچ تفاضلی
double-winding
دو سیم پیچه
doublyre-entrant winding
سیمپیچ دو بازگرد
duplex winding
سیم پیچ دو راهه
Endwinding
سر سیم پیچ
end-winding
سیم پیچی انتهایی
excitation winding
سیم پیچ تحریک سیم پیچ تقویت کنده مغناطیسی که نیروی محرکه ی مغناطیسی یکسویه ای به هسته ی آن اعمال می کند ، سیم پیچی تحریک
feedback winding
سیم پیچ پسخوردی سیم پیچی که اتصالات پسخورد را در یک تقویت کننده ی مغناطیسی برقرار می کند
field winding
سیم پیچی میدان
filament winding
سیم پیچ فیلامان سیم پیچ ثانویه ی یک ترانسفورمر توان که تغذیه ولتاژ فیلامان یا گرم کننده ی « ای سی» در یک یا چند لامپ الکترونی را بر عهده دارد ، سیم پیچ افروزه
Full Pitch Winding
سیم پیچ گام کامل
holding winding
سیم پیچ نگه دارنده
inductive winding
سیمپیچ القایی
lap winding
سیم پیچی روی هم ، سیم پیچ رویهم
layer winding
سیم پیچی لایه ای نوعی روش سیم پیچی در پیچکها که دورهای مجاور را به طور مساوی و پهلو به پهلوی هم در راستای شکل پیچک قرار می دهد هر تعداد از لایه های اضافی ، معمولاً به کمک ورقه هایی از ماده ی عایق روی لایه ی اول پیچیده می شود
low voltage winding
سیم پیچ فشار ضعیف
low-tension winding
سیم پیچ فشار ضعیف
magnet winding
سیم پیچی مغناطیس ، سیم پیچ مغناطیس
multiple drum winding
سیم پیچ استوانه ای چندگانه
multiplex wave winding
سیم پیچ موجدار چند راهه
noninductive winding
سیم پیچ غیر القایی سیم پیچ ساخته شده به گونه ای که میدان مغناطیسی یک دور یا بخشی از آن میدان مغناطیسی دو یا بخش مجاور بعدی را خنثی کند این سیم پیچ به شکل سنجاق مو یا نعل اسب است
non-inductive winding
سیم پیچ ناخودالقا
non-overlapping winding
سیم پیچ غیر هم پوشان
opposing winding
سیم پیچی مخالف
outer winding
سیم پیچی خارجی
output winding
سیم پیچی خروجی سیم پیچی بجز سیم پیچ پسخورد یک واکنشگر اشباع شدنی که توان از طریق آن به بار منتقل می شود
parallel winding
سیم پیچی موازی
phase voltage of winding
ولتاژ سیم پیچ
phasor winding
سیم پیچ فازوری
piecewise
تکه ای
piecewise continuous
پیوسته تکه ای
piecewise linear
قطعه قطعه خطی
piecewise linear approximation
تقریب خطی تکه ای
pierce oscillator
نوسان ساز پیرس نوسان سازی که دارای بلور پیزو الکتیک متصل شده بین کلکتور و بیس یک ترانزیستور است اساس این نوسان ساز مانند نوسان ساز کلپیتس است که تقسیم ولتاژ آن در خازنهای بیس به امتر و کلکتور به امیتر مدار انجام می شود
piexoelectric
پیزوالکتریک
piezodielectric
پیزودی الکتریک ویژگی ماده در تغییر ثابت دی الکتریک آن به هنگام اعمال نیرو مکانیکی
piezoelectirc axis
محور پیزو الکتریک یکی از محور های بلور که کشش یا فشار در راستای آن ، تولید ولتاژ می کند
piezoelectric
پیزو الکتریک ویژگی تولید ولتاژ در ماده به هنگام اعمال نیروی مکانیکی ایجاد نیرو مکانیکی به هنگام اعمال ولتاژ به آن مانند بلورهای پیزو الکتریک ، پیزو الکتریکی
piezoelectric beam
تیر پیزوالکتریک
piezoelectric ceramic
سرامیک پیزو الکتریک ماده سرامیکی که دارای ویژگیهای پیزو الکتریکی شبیه به بلورهای طبیعی پیزو الکتریک است
piezoelectric coefficient
ضریب پیزو الکتریکی
piezoelectric crystal
بلوز پیزو الکتریکی
piezoelectric effect
اثر پیزو الکتریکی ، اثر پیزو الکتریک تولید ولتاز بین وجه های مخالف بلور پیزو الکتریک در نتیجه کرنش ناشی از فشار یا پیچش و اثر معکوس آن که اعمال ولتاز به وجه های مخالف سبب تغییر شکلی همزمان با بسامد ولتاژ اعمال شده می شود این تغییر شکل می تواند امواج مافوق صوتی ایجاد کند که در عمق یابهای مافوق صوت به کار می رود
piezo-electric effect
اثر پیزو ‎ - الکتریسیته
piezoelectric gage
اندازه گیر پیزوالکتریک ابزار اندازه گیری فشار که از ماده پیزو الکتریک برای تولید ولتاژ به هنگام قرا رگرفتن در معرض فشار استفاده می کند این دستگاه می تواند فشارهای ناشی از انفجار های زیر آبی را اندازه گیری کند
piezoelectric pickup
پیکاپ بلورین
piezoelectric rotary actuator
محرک گردان پیزوالکتریکی
piezoelectric vibrator
ارتعاش گحر پیزو الکتریک تکه بریده شده ای از ماده پیزو الکتریک معمولاً بهشکل صفحه میله یا حلقه ای که الکترودهایی به آن متصل است تا آن را در یکی از بسامدهای تشدیدش تحریک کند
Piezoelectric Wind Energy Harvesters
برداشت کننده های انرژی بادی پیزوالکتریک
piezoelectric windmill
آسیاب بادی پیزوالکتریک
piezoelectyric transducer
تراگردان پیزو الکتریک تراگردانی که ولتاژ خروجی آن با تغییر شکل ماده بلوری یا سرامیکی دارای ویژگیهای پیزو الکتریک ایجاد می شود
piezooptical effect
اثر پیزو اپتیکی تغییر ایجاد شده در ضریب شکست ماده عبور دهنده نور با اعمال تنش خارجی
pitch of armature winding
گام پیچک
polyphase winding
سیم پیچی چند فاز
power winding
سیم پیچی قدرت سیم پیچی واکنشگر اشباع شدنی که توان را از منبع محلی دریافت می کند
primary winding
سیم پیچی اولیه ، سیم پیچ ورودی
re-entrant armature winding
سیم پیچ آرمیچر باز گشته
regulating winding
سیم پیچ تثبیت کننده
ring winding
سیم پیچی حلقوی
rotor winding
سیم پیچی روتور
secondary winding
سیم پیچ ثانویه ، سیم پیچ خروجی
series drum winding
سیم پیچ اصلی آرمیچر استوانه ای
series winding
سیم پیچی سری ، سیم پیچ اصلی
short pitch winding
سیم پیچ گام کوتاه
shunt winding
سیم پیچ فرعی
signal winding
سیم پیچی سیگنال سیم پیچی کنترل که سیگنالهای کنترل در واکنشگر اشباع شدنی به آن اعمال می شوند
simplex winding
سیم پیچ ساده
singly re-entrant winding
سیم پیچ تک بازگرد
squirrel-cage winding
سیم پیچ قفس سنجابی سیم پیچی اتصال کوتاه شده دائمی ، معمولاً عایق نشده ، که رساناهای آن به طور یکنواخت در اطراف رتور توزیع شده و با حلقه هایی که سرهای آنها به یکدیگر متصل اند بسته شده اند
three phase winding
سیم پیچی سه فاز
trigger winding
سیم پیچ تریگر سیم پیچی اضافه شده به ترانسفورماتور پالسی بای تغذیه پالس کم ولتاژ به بار خارجی ، که معمولاً برای هم زمان ساز به کار می رود
two winding
سیم پیچی دو کلافی
wave winding
سیم پیچ موجدار
winding
سیم پیچی ، سیم پیچ 1 یک یا چند دور سیم که پیچک پیوسته ای را برای ترانسفورماتور ، رله ، ماشین دورا یا قطعه الکتریکی دیگر تشکیل می دهد 2 مسیر رسانایی معمولاً از سیم ، که به طور القایی به هسته یا سلول ذخیره کننده مغناطیسی تزویج می شود ، سیم پیچیدن

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن