معنی induction compass

مهندسی برق

induction compass

قطب نمای القایی قطب نمایی که نمایش عقربه ی آن به جریان تولید شده در پیچکی بستگی دارد که در میدان مغناطیسی زمین می چرخد

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی induction compass

aircraft compass

قطب نمای هواپیما

astrocompass

اختر - قطب نم قطب نمایی که جهتها را نسبت به ستاره های خاص تعیین می کند

auxiliary compass

قطب نمای کمکی

compass

قطبنما

flux-gate compass

قطب نمای شاریاب قطب نمایی الکترونیکی که میدان مغناطیسی زمین را به کمک پیچکهایی از سیم نازک اندازه می گیرد با استفاده از روشهای الکترونیکی می توان هر گونه انحراف از قرائت صحیح را اصلاح کردو با میانگین گیری از سیگنالها اطلاعات دقیق و پایداری را در مورد مسیر حرکت کشتی یا هواپیما فراهم کرد

gyro fux-gate compass; flux-gate compass

قطب نمای شاریاب ژیروسکوپی ؛ قطب نمای شاریاب قطب نمایی که در جهت افقی به وسیله ژیروسکوپ پایدار شده است و دارای شار-یابی است که مؤلفه افقی میدان مغناطیسی زمین را حس می کند از آنجایی که قطب نما نسبت به هواپیما ثابت است در مقابل هر گونه تغییر مسیر باتغییر جریان واکنش نسبت نشان می دهد این جریان تقویت شده عقربه نشانگر اصلی را تحریک می کند

gyrocompass

قطب نمای ژیروسکوپی قطب نمایی که دارای ژیروسکوپی برای تعریف یک جهت مرجع است

inclination compass

قطبنمای میلی

induction

القایی ، القا رایند تولید ولتاژ ، بار الکتروستاتیکی ، یا میدان مغناطیسی در یک جسم به وسیله ی بر هم کنش خطوط نیرو ، القا کردن

induction alternator

تناوبگر القایی

induction balance

تراز القا

induction brazing

جوش برننج القایی فرایند جوش برنج الکتریکی که در آن گرما با عبور جریان القایی از مقاومت مفصل تحت جوش برنج تولید می شود

induction circuit

مدار القایی

induction coil

سیم پیچ القایی ، پیچک القا وسیله ای برای تغییر جریان مستقیم به جریان متناوب ولتاژ - بالا پیچک اولیه ِ آن از چند دور سیسم ضخیم و پیچک ثانویه ی آن ، که روی اولیه پیچیده شده است قطع جریان مستقیم در اولیه به وسیله یک اتصال مرتعش ، ولتاژ بالایی را در ثانویه تولید می کند

induction -conduction heater

گرمکن رسانشی -القایی نوعی وسیله ی گرم کننده که جریان الکتریکی آن ضمن جریان یاقتن توسط القا به مسیر مشخصی محدود می شود

induction coupling

تزویج القایی نوعی تزویج که در آن میدان مغناطیسی تولید شده توسط قطبهای مغناطیسی یک عضو گردنده و جریان القا شده در قسمت گردنده ی دوم بر هم کنش می کند و گشتاور را منتقل می کند

induction current

جریان القایی

induction field

میدان القایی ، میدان القایی 1 بخشی از میدان الکترومغناطیسی یک آنتن فرستنده که گویی همواره همراه با آنتن است ؛ در حالی که میدان تابشی آنتن فرستنده را ترک می کند و به صورت امواج رادیویی در فضا منتشر می شود 2 میدان مغناطیسی یک پیچک حامل جریان متناوب که ولتاژی را در خود پیچک یا پیچک نزدیک به آن القا می کند

induction furnace

کروه ی القایی کوره ای که انرژی الکتریکی آن از طریق القای الکترومغناطیسی به گرما تبدیل می شود ، کوره القایی

induction generator

ژنراتور القایی

induction hardening

سخت گردانی القایی فریاند سخت کردن یک آلیاژ آهنی به وسیله ی گرمایش القایی

induction heater

گرمکن القایی مجموعه ی مولد و تجهیزات مرتبط با آن برای گرمایش القایی در بسامدهای کم تا حدود 50 هرتز ، تجهیزات گردنده توان را تولید می کنند در بسامدهای بالاتر ، که برای گرمایش سطحی مناسبتر است ، از مولدهای الکترونیکی برای تولید توان استفاده می شود

induction heating; eddy-current heating

گرمایش القایی ؛ گرمایش جریان ادی گرم کردن یک ماده ی نیمه رسانا با قرار دادن آن در میدان مغناطیسی متغیر جریانهای ادی القا شده در ماده ، درست مانند عبور جریان از یک مقاومت گرما تولید می کنند گستره ی بسامدهای مورد استفاده ی تابعی از ابعاد و شکل جسم مورد نظر است و بین 50 تا 500000 هرتز تغییر می کند

induction machine

ماشین القایی

induction meter

سنجه القا

induction motor

موتور القایی ، موتور القایی نوعی موترو AC که سیم پیچ اولیه آن ( معمولاً استاتور ) به منیع انرژی وصل می شود و یک سیم پیچ ثانویه ی چند فازه یا سیم پیچ ثانویه ی روتور قفسی ( معمولا روتور ) جریان القایی را حمل می کند

induction of emotion

القای احساس

induction potentiometer

پتانسیومتر القایی یک سنکرو از نوع تفکیک کننده که ولتاژ قطبیده ای تولید می کند که اندازه ی آن تناسب مستقیم با جابجایی زوایه ای نسبت به موقعیت مرجع دارد و فاز آن جهت گردش محور نسبت به موقعیت مرجع را نشان می دهد گستره ی خطی می تواند تا 85 درجهی برسد

induction relay

رله القایی

induction rotor

روتور القایی

induction voltage regulator

ناظم ولتاژ با القا

magnetic compass

قطبنمای مغناطیسی

mariner's compass

قطبنمای ژیروسکپی کشتی

radio compass

قطبنمای رادیویی

rotatable - loop radio compass

قطب نمای رادیویی حلقوی - قابل گردش جهت یاب خودکار با آنتن حلقوی که به طور دستی برای تعیین جهت نسبی بین هواپیما یا کشتی و فرستنده گردانده می شود

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

ارزان و با کیفیت

می خوای متن تخصصی مهندسی برق رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن

همراه با ضمانت و گارانتی

ارزان، با کیفیت، با مجوز رسمی و گارانتی، با بیش از 7 سال تجربه

معنی induction compass

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی induction compass

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما