معنی pulse bandwidth

مهندسی برق

pulse bandwidth

پهنای پالس حدود پهنای باند دامنه پالس خارج از این حدود دامنه پالس کمتر از کسر از پیش تعیین شده ای از دامنه قله است

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی pulse bandwidth

amplifier bandwidth

پهنای باند تقویت کننده

bandwidth

پهناي باند

bandwidth

پهنای باند

chrominance- channel bandwidth , chrominance bandwidth

پهنای باند کانال رنگ نمایی ، پهنای باند رنگ نمایی پهنای باند مسیر مورد نظر برای حمل سیگنال رنگ نمایی در سیستم تلویزیون رنگی

emission bandwidth

پهنای باند گسیل باندی که بسامدهای با 99 درصد کل انرژی تابشی تا بسامدهای با توان 25 درصد کل انرژی تابشی را در بر می گیرد

frequency bandwidth

پهنای باند فرکانسی

full power bandwidth

پهنای توان کامل

impulse bandwidth

پهنای باند ضربه

inherent bandwidth

پهنای باند ذاتی

modulation bandwidth

پهنای باند مدوله کردن

monochrome bandwidth

پهنای باند تک رنگ پهنای باند تصویر کانال تک رنگ با سیگنال تک رنگ در تلویزیون رنگی

power bandwidth

پهنای باند توان محدوده بسامدی که در آن نصف توان مجاز تقویت کننده رادیویی با اعوجاج مجاز در دسترس است این تعریف اندازه ای در توان قابل دستیابی در بسامدهای بحرانی بالا و پایین است

pulse

پالس تغییر تیز لحظه ای در جریان ، ولتاژ یا کمیت دیگری که به طور عادی ، ثابت است پالس با مدت زمانهای صعود ، افت و طول آن مشخص می شود ، پالس ، ضربان ، ضربه

pulse - amplitude modulation

مدوله سازی دامنه پالس فرایند مدوله کردن دامنه شکل موج حامل پالس

pulse - comparession radar

رادار فشرده سازی پالس سیستم راداری که سیگنال ارسالی آن مدوله شده بسامدی خطی است یا در غیر این صورت ، در زمان تقسیم ی شود تاتوان قله ای که فرستنده باید ایجاد کند ، کاهش یابد گیرنده شامل فیلتر خطی است که سیگنال را فشرده و در نتیجه پالس کوتاهی را برای صفحه نمایش رادار باز سازی می کند

pulse - delay binary modulation

مدوله سازی دودویی پالس - تاخیری شکلی از مدوله سازی پالس که در آن پالس دارای تاخیر نشان دهنده 1 دودویی و پالس بدون تاخیر نشان دهنده 0 دودویی است از این روش در مخابرات نوری داده ها استفاده می شود

pulse - duration modulation , pulse width modulation

مدله سازی طول مدت پالس ، مدوله سازی پهنای پالس شکلی از مدوله سازی زمان پالس که طول مدت هر پالس در آن تغییر می کند

pulse - forming line

خط شکل دهی پالس خط پیوسته ای با شبکه نردبانی دارای پارامتر هایی که شکل معینی به پالس مدوله کننده در مدوله کننده رادار می دهد

pulse - frequncy modulation

مدوله سازی بسامد پالس شکلی از مدوله سازی زمان پالس که سرعت تکرار پالس رد آن به طور مشخص تغییر میکند واژه دقیق تر برایی مدوله سازی بسامد پالس ، مدوله سازی سرعت تکرار پالس است

pulse - height analyzer

تحلیلگر ارتفاع پالس ابزاری که قادر به نشان دادن تعداد پالسهای ایجاد شده با هر یک از محدوده های دامنه معین است

pulse - mode multiplex

مالتی پلکس حالت - پالسی فرایند یا قطعه ای برای انتخاب کانالهای مخابراتی با حالتهای پالسی ، این فرایند امکان استفاده دو یا چند کانال مخابراتی را از بسامد حامل مشابه ، فراهم می کند

pulse - modulated radar

رادار مدوله شده پالسی راداری که مجموعه ای از پالسهای مجزا را ارسال می کند

pulse - modulated waves

امواج مدوله شده پالسی قطارهای موج تکرار شونده که مدت قطارهای آن در مقایسه با فاصله زمانی بین آنها کوتاه است گ

pulse amplifier

تقویت کننده پالس تقویت کننده ای که مخصوص تقویت پالسهای الکتریکی ، بدون ایجاد تغییر قابل توجه در شکل موج انها طراحی شده است

pulse amplitude

دامنه پالس مقدار قله ، متوسط ، موثر لحظه ای با مقدار دیگری از پالس ، معمولاً نسبت به مقداری ثابت در حال عادی ، معنای دقیق آن را با ارائه مقدار عددی می توان تعریف کرد

pulse amplitude modulation ( pam )

مدولاسیون دامنه پالس

pulse carrier

حامل پالسی قطار پالسی که به عنوان حامل عمل می کند

pulse code

رمز پالسی رمزی که از ترکیبهای مختلفی از پالسها تشکیل می شود مانند رمز مورس ، رمز بادات و رمز دودویی کامپیوتری

pulse code modulation

مدوله سازی رمز پالسی فرایند مدوله سازی که در ان سیگنال به طور متناوب با فرایند مدوله سازی دامنه پالس ( pam ) نمونه برداری می شود این فرایند با استفاده از مدار الکترونیکی انجام می شود که مانند یک سوییچ پله ای عمل می کند به این ترتیب هر نمونه PAM کوانتیده یا رمزی می شود رمز گذار ارتفاع یا دامنه هر نمونه را اندازه گیری و آن را به عدد دو دویی مانند 011000 یا 1110010 تبدیل می کند در نتیجه پالسهای ارسال شده ( یکها ) همه مقدار مساوی دارند در طرف گیرنده ، رمز دودویی دوباره به نمونه های PAM تبدیل می شود

pulse code modulation ( pcm )

مدوله سازی کد پالس

pulse compression

فشرده سازی پالس

pulse counter

شمارنده پالس دستگاهی که تعداد کل پالسهای دریافتی در فاصله زمانی معین را ثبت کرده یا نشان می دهد

pulse decoder

رمزگشای پالسی رمز گشایی که اطلاعات مفید را از سیگنال رمز شده ی پالسی به دست می آورد

pulse demoder , constant- delay discriminator

ممیز تاخیر ثابت مداری که تنها به سیگنالهایی پالسی پاسخ می دهد که فاصه معینی بین پالسهای آنها باشد گ

pulse dialer

شماره گیر پالسی دستگاه سیستم تلفنی که قطارهای پالسی متناظر با هر رقم یا نویسه برای شاره گیری پالسی یا حلقه قطعی تولید می کند

pulse discriminator

ممیز پالس مدار ممیز که فقط به پالسهای دارای مدت زمان یا دامنه معین پاسخ می دهد

pulse dot soldering iron

هویه نقطه پالسی هویه ای که حرارت لازم را برای لحیم کاری خوب ، در فاصله های زمانی کنترل شده دقیق و بدون ایجاد حرارت اضافی در قطعات مجاور ، در نوک خود ایجاد می کند

pulse droop

سقوط پالس اعوجاج پالس مستطیلی تختی که با کاهش سطح بالای پالس مشخص می شود

pulse duration , pulse lengh, ;ulse width

مدت پالس ، طول پالس ، پهنای پالس فاصله زمانی بین اولین و آخرین لحظه ای که دامنه لحظه ای آن به کسر معینی ا دامنه قله پالس می رسد

pulse- duration error

خطای طول مدت پالس خطای ناشی از مدت پالس که هدفهای مشخص را درازتر یا کلفت تر از اندازه حقیقی آنها ، در جهت باریکه رادار نشان می دهد

pulse duration modulation ( pdm )

مدولاسیون پهنای پالس

pulse duty factor

ضریب کار پالس نسبت طول مدت متوسط پالس به فاصله متوسط پالس ، این مقدار معادل با حاصلضرب مدت متوسط پالس و سرعت تکرار پالس است

pulse equalizier

متعادل ساز پالس مداری که پالسهای خروجی با اندازه و شکل یکنواخت ، در پاسخ به پالسهای ورودی که می تواند اندازه و شکل متغیر داشته باشند ، تولید میکند

pulse excitation , impuse excitation

تحریکخ پالسی ، تحریک ضربه ای روش ایجاد جریان نوسان سازط که در ان مدت ولتاژ اعمال شده به مدار در مقایسه با مدت جریان تولید شده کوتاه است

pulse forming network

شبکه تشکیل شده از پالس

pulse -forming network

شبکه شکل دهی پالس شبکه ای که لبه بالارونده و یا پایین رونده پالس را شکل می دهد

pulse function

تابع پالسی

pulse generation

تولید پالس

Pulse Generator

ژنراتور پالس ، مولد پالس مولدی که پالسها ی تکرار شدنی یا پالسهای تک آغاز شده یا سیگنال تولید می کند

pulse interleaving

یک در میان سازی پالس فرایند ترکیب پالسهای دو یا چند منبع در تسهیم تقسیم زمانی برا ی ارسال روی مسیر مشترک

pulse interrogation '

درخواست پالسی فرمان دادن به باز فرستنده با استفاده از پالس یا در حالت پالسی

pulse jitter

لرزش پالس تغییر ات نسبتاً کوچک فاصله های پالس در یک قطار پالس این لرزش می تواند بسته به مبداً آن تصادفی یا منظم باشد به طور معمول با هیچ مدوله سازی پالس انجام شده ای ف همدوس نیست

pulse mode

حلت پالسی توالی متناهی از پالسها با الگوی از پیش آرایش یافته برای انتخاب و جدا سازی کانال مخابراتی

pulse moder

حالت دهنده پالس قطعه ای برای ایجاد حالت پالسی

pulse modulation

مدوله سازی پالس مدوله سازی که در آن دامنه یا زمان بعضی از مشخصه های حامل پالسی با موج مدوله کننده تغییر می کند مانند دوله سازی دامنه پالس و مدوله سازی زمان پالس

pulse modulator

مدوله کننده پالس قطعه ای که پالسها را به عنصر مداری اعمال می کند که مدوله سازی در آن انجام می شود

pulse navigation system

سیستم ناوبری پالسی سیستم ناوبری که بر اساس زمان لازم برای حکت پالس انرژی RF در فاصله ای معین عمل می کند لورن و رادار نمونه هایی از این سیستم هستند

pulse packet

بسته پالس حجم فضای اشغال شده با پالس رادار سیگنال که با پهنای زاویه ای پرتو ، مدت زمان پالس و فاصله پالس از آنتن تعریف می شود

pulse per second

پالس در ثانیه تعداد پالس در ثانیه در کمیت DC متغیر واحد کمیت AC هرتز است

pulse position modulation ( ppm )

مدولاسیون وضعیت پالس

pulse radar

رادار پالسی راداری که پالسهای توان بالایی ارسال می کند که در مقایسه با مدت زمان هر پالس ، فاصله زیادی از یکدیگر دارند گیرنده برای دریافت پژواکها در فاصله زمانی به دنبال هر پالس فعال می شود

pulse regeneration

بازسازی پالس فرایند بازسازی به زمان بندی ، شکل و مقادیر حالت اولیه آن

pulse regenerator

بازسازی کننده پالس دستگاه یامدار قادر ه بازسازی و بازیابی قطار پالس به مشخصه های اولیه آن

pulse repeater

تکرار کننده پالس قطعه ای که پالسهای سیگنال رااز یک مدار دریافت می کندو پالسهای متناظری را به مدار دیگری ارسال می کند همچنین می تواند بسامد و شکل موج پالسها را تغییر دهدو وظایف دیگری را نیز انجام دهد

pulse reply

پاسخ پالسی ارسال پالسی یا حالت پالسی با باز فرستنده در نتیجه درخواست

pulse resolution

دقت پالس حداقل فاصله زمانی بین پالسهای ورودی که امکان پاسخ مناسب را برای مدار یا قطعه فراهم می کند

pulse rise time

زمان صعود پالس فاصله زمانی لازم برای صعود لبه بالا رونده پالس از 10 تا 90% دامنه قله پالس

pulse scaler

مقیاس بند پالسی مقیاس بندی که به هنگام دریافت تعداد پالس ورودی از پیش تعریف شده ، سیگنالی در خروجی ایجاد می کند

pulse selector

انتخاب کننده پالسی مدار یا قطعه ای برای انتخاب پالس مناسب از میان پالسهای دورسنجی متوالی

pulse seperation

جدایی پالس فاصله زمانی بین لبه پایین رونده یک پالس و لبه بالا رونده پالس بعدی

pulse shaper

شکل دهنده پالس تراگردانی که یک یا چند ویژگی پالس را تغییر میدهد ، مانند بازسازی کننده پالس یا طولانی کننده پالس

pulse shaping

شکل دهی پالس تغییر خود خواسته در شکل پالس

pulse spacing ; pulse interval

فاصله گذاری پالس ؛ فاصله زمانی پالس فاصله بین زمانهای پالس متناظر دو پالس متوالی

pulse spectrum; pulse-frequency spectrum

طیف پالس ؛ طیف بسامد پالس توزیع بسامدی اجزای سینوسی پالس با دامنه نسبی و فاز نسبی

pulse spike

جهش پالس پالس ناخواسته با مدت زمان نسبتاً کوتاه که روی پالس اصلی سوار می شود

pulse spike amplitude

دامنه جهش پالس بیشترین مقدار دامنه پالس ، پالس جهش

pulse standardized

استاندارد کننده پالس

pulse stretcher

طولانی کننده پالس شکل دهنده پالسی که مدت پالس خروجی آن بیشتر از پالس ورودی است و دامنه آن متناسب با دامنه قله پالس ورودی است ، گسترش دهنده پالس

Pulse stretching

انبساط پالس

pulse synthesizer

ترکیب کننده پالس مدار تأمین کننده پالسهایی که در اثر تداخل یا به دلایل دیگر از یک رشته پالس حذف شده اند

pulse test; impulse test

آزمون پالس؛ آزمون ضربه آزمایش عایق که در آن ولتاژ اعمال شده پالسی با شکل موج معین است

pulse tilt

کجی پالس اعوجاجی در پالس مستطیلی بالا تخت ، که با افت یا افزایش مشخص می شود

pulse train

قطار پالس ، قطار پالس توالی پالسهای دارای مشخصه های یکسان

pulse transfer function

تابع تبدیل پالسی

pulse transformer

ترانسفورماتور پالس ترانسفورماتوری که قادر به کار کردن در محدوده ی بسامدی گسترده ای است این ترانسفورماتور می تواند پالسهای غیر سینوسی را بدون ایجاد تغییر در ماهیت شکل موج آنها ، منتقل کند ، مبدل ضربه

pulse transmitter

فرستنده پالس فرستنده مدوله شده پالس که معمولاً قابلیت قله توان خروجی آن نسبت به نرخ توان خروجی متوسط زیاد است

pulse valley

دره پالس بخشی از پالس که بین دو مقدار بیشینه قرار گرفته است

pulse wave modulation

مدولاسیون موج پالسی

pulse width

پهنای پالس

pulse width modulation

مدولاسیون پهنای پالس

Pulse Width Modulation

مدلاسیون پهنای پالس

pulseanalyzer

تحلیلگر پالس دستگاهی که پهنای پالس و نرخ تکرار آن را اندازه می گیرد و شکل موج پالس روی صفحه نمایش لامپ پرتو - کاتدی نمایش می دهد

pulse-averaging discriminator

ممیز متوسط گیری پالسی ممیز زیر حامل دور سنجی که از عناصر تنظیم مقاومتی و خازنی برای دادن خروجی متناسب با پهنای پالس متوسط استفاده می کند

Pulse-Compression

فشردگی پالس

pulsed altimeter

ارتفاع سنج پالسی ارتفاع سنج راداری که پالسهایی از انرژِی RF گسیل می کند

Pulsed Bias

بایاس پالسی

pulsed doppler radar

رادار دوپلر پالسی روشی برای به دست ارودن اطلاعات فاصله از رادار دوپلر موج پیوسته ( CW) پالسهای درافتی بخشهای کوچکی از برگشتهای CW هستند هدف ثابت پالسهای یکنواختی ایجاد می کند ولی پالسهای دریافتی از هدف متحرک دامنه متغیر متناوبی دارند این به دلیل همدوسی فاز است هر بارکه پژواکی از هدف ثابت باز می گردد با ولتاژِ مخلوط می شود که اختلاف فاز تحمیلی مشابهی با لحظه ارسال خود دارد

Pulsed FFs

فلیپ‌فلاپ‌های پالسی

pulsed laser

لیزر پالسی لیزری که پالسی از نور همدوس در فاصله های زمانی ثابت ایجاد می کند مانند آنچه که در کاربردهای فاصله یابی و ردیابی لازم است همچنین می تواند توانهای خروجی بالاتری نسبت به عملکرد لیزر پیوسته ارایه دهد

pulsed oscillator

نوسان ساز پالسی نوسان سازی که پالس بسامد حامل قطاری از پالسهای بسامد حامل را در نتیجه تولید خود به خود یا با اعمال پالسهای خارجی ایجاد می کنند

pulsed power

توان پالسی

pulsed ruby laser

لیزر یافئت پالسی لیزری که ماده فعال آن یاقوت است توان پمپاژ بسیار زیاد لازم از تخلیه بانک خازنی در داخل لامپ فلاش مخصوصی با شدت زیاد به دست می آید که باریکه همدوسی را با مدت زمان 10/5 متر بر ثانیه ایجاد میکند

pulse-duration discriminator

ممیز طول مدت پالس مداری که حس کردن و مقدار خروجی د رآن تابعی از انحراف طول مدت پالس از یک مقدار مرجع است

Pulse-forming line

خط شکل دهی پالس

pulse-height discriminator . amplitude discriminator

ممیز ارتفاع پالی ، ممیز دامنه مداری که پالس خروجی معینی را تنها به هنگام دریافت پالس ورودی که دامه آن بیش از مقدار تعیین شده باشد ایجام می کند

pulse-heightselector , amplitude selector , differntial pulse - heigh discriminator

انخاب کنندهارتفاع پالس ، انتخاب کننده دامنه ، ممیز ارتفاع پالس تفاضلی مداری که پالس خروجی معینی را تنهابه هنگام دریافت پالس ورودی با دامنه ای بین دو مقدار تعیین شده ، ایجاد ، می کند

pulse-numbers modulalation

مدوله سازی تعداد پالس مدوله سازی که چگالی پالس بر واحد زمان حامل پالسی در آن ، مطابق با موج مدوله کننده ، با حذف منظم و بدون تغییر فاز یا دامنه پالسهای ارسال شده ، تغییر می کند مثلاً حذف یک در میان پالسها می تواند متناظر با مدوله سازی صفر باشد ؛ وارد کردن دوباره بعضی از پالسها یا همه آنها متناظر با مدوله سازی مثبت و حذف بیش از یک در میان پالسهای متناظر بامدوله سازی منفی باشد

pulse-polarization binary modulation

مدوله سازی دودویی قطبی شدگی پالس شکلی از مدوله سازی پالس که پالس قطبی شده دایروی مستقیم نشان دهنده 1 دودویی و پالس قطبی شده معکوس نشان دهنده 0 دودویی است کاربرد آن در مخابرات نوری داده ها است

pulse-position modulation ; pulse-phase modulation

مدوله سازی وضعیت پالس ؛ مدوله سازی فاز پالس شکلی از مدوله سازی زمان پالس که در آن وضعیت پالس در زمان تغییر می کند

pulser

پالس دهنده مولدی که پالسهاس ولتاژ بالا با مدت کوتاه تولید می کند که در نوسان سازهای ریزموج پالسی و فرستنده رادار لازم است در پالس دهنده لامپ خلاء این پالس با تخلیه خازن روی بار به وجود می آید در پالس دهنده نوع خط ، خط انتقال نامعینی از طریق یک امپدانس بالا پر و از طریق بار تخلیه می شود

pulse-rate telemetering

دورسنجی نرخ پالس دورسنجی که تعداد پالسها در واحد زمان آن متناسب با مقدار کمیت اندازه گیری شده است ، فاصله زمانی بازگشت پالس زمان بین پالسها در رادار و لورن ، که معمولاً بر حسب میکروثانیه بیان می شود

pulse-repetition rate; pulse-recurrence rate; pulse-repetition frequency

نرخ تکرار پالس؛ بسامد تکرار پالس تعداد دفعات ارسال یک پالس در ثانیه نرخ تکرار پاس در رادار معمولاً بین 400 تا 3000 پالس در ثانیه است

pulse-spacing analyzer

تحلیلگر فاصله گذاری پالس تحلیلگری که فاصله بین دو پالس مجاور را به ولتاژ متناسب با آن تبدیل می کند کاربرد آن در اندازه گیری تناوبی فعالیتهای عصبی است

pulse-spacing modulation; pulse-interval mosulation

مدوله سازی فاصله گذاری پالس ؛ مدوله سازی فاصله زمانی پالس شکل از مدوله سازی زمان پالس که زمان فاصله گذاری پالس در آن تغییر می کند

pulse-time modulation

مدوله سازی زمان پالس شکلی از مدوله سازی که در آن زمان اتفاق افتادن بعضی مشخصه های پالس حامل نسبت به مقدار مدوله نشده ، تغییر داده می شود ، مانند مدوله سازی مدت پاس ، بسامد پالس ، وضعیت پالس و فاصله گذاری پالس

pulse-train spectrum

طیف قطار پالس توزیع بسامدی اجزای سینوسی قطار پالس بر جسب دامنه و زاویه فاز

pulse-type scanning sonar

سونار پویشی نوع پالسی سونار پویشی که پالسی از توان صوتی را به طور همزمان در تمام جهات می فرستند سپس حجم آب در اطراف به سرعت برای مشاهده همه پژواکها روی صفحه نمایش PPI پویش می شود

pulse-type telemeter

دورسنج نوع پالسی دورسنجی که مشخص هایی از سیگنالهای الکتریکی متناوب را بجز بسامد آنها ، به عنوان ابزاری برای به دست آوردن اطلاعات به کار می گیرد

Pulsewidth Distortion

اعوجاج پهنای پالس

pulsewidth modulation

مدولاسیون پهنای باند

pulse-width modulation

مدولاسیون پهنای پالس

pulse-width-modulation

مدولاسیون پهنای پالس

receiver bandwidth

پهنای باند گیرنده حوزه بسامدی بین نقاط نیم - توان در منحنیهای پاسخ بسامدی گیرنده

unit gain bandwidth

پهنای باند بهره واحد

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی مهندسی برق از انگلیسی به فارسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معنی pulse bandwidth

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی انگلیسی pulse bandwidth

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی مهندسی برق بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما