معادل انگلیسی حد ، مرز ، محدود ، سرحد ، خیز ، جست وخیز ، محدودکردن ، تعیین کردن ، هم مرز بودن ، مجاوربودن ، مشرف

روانشناسی
حد ، مرز ، محدود ، سرحد ، خیز ، جست وخیز ، محدودکردن ، تعیین کردن ، هم مرز بودن ، مجاوربودن ، مشرف بودن ، جهیدن ، : اماده رفتن ، عازم رفتن ، مهیا ، موجود ، مقید ، موظف ، رفتن ، موظف هم‌مرز بودن ، مشرف بودنon)یا (with ، : (adj )آماده رفتن ، عازم vt & vi ) ، :(nحد ، کران
bound
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی حد ، مرز ، محدود ، سرحد ، خیز ، جست وخیز ، محدودکردن ، تعیین کردن ، هم مرز بودن ، مجاوربودن ، مشرف
ازرش کرانی
boundary value
جزء لا یتجزی ، مقید ، مجبور
bound up
شرط کرانی
boundary condition
عقلانیت محدود
bounded rationality
کران دار
bounded
مرز ، خط سرحدی ، خط سرحدی کرانه ، کرانی
boundary
مقید ، دراسارت ، باقید وبند بسته شده
bounden
فراوان بودن ، زیاد بودن ، وفور داشتن ، تعیین حدود کردن ، محدود کردن
abound
با تنگنای محاسباتی
compute bound
درخاک ریشه دوانده ، متوجه بسوی زمین
earthbound
بسوی شرق ، رو به مشرق
eastbound
مه الود ، مه گرفته ، گرفتار مه ، مهآلود ، مه‌گرفته
fogbound
پوست بتن چسبیده ، خشکیده ، کوتاه فکر ، خودرای ، کوته نظر ، خسیس ، ( مج ) کوتاه فکر
hidebound
با تنگنای ورودی و خروجی
i\o bound
احاطه شده از یخ ، یخ بند ، یخ بسته ، احاطه‌شده‌از یخ ، یخ‌بسته
icebound
به درون ، وارد شونده ، داخل مرز ، محصور در حدود معینی
inbound
با اهن بسته ، نجیر شده ، خشن ، با آهن بسته
ironbound
کران پایین ، کران پائین
lower bound
دارای عضلا ت سفت وسخت ، غیر قابل ارتجاع ، سفت
muscle bound
عازم شمال
northbound
رهسپار دریا ، عازم ناحیه دور دست
outbound
دوباره بجای اول برگشتن ، حرکت ارتجاعی داشتن ، منعکس شدن ، پس زدن ، برگشتن ، جهش کردن ، دارای قوه ارتجاعی ، واکنش ، اعاده ، اعاده دوباره بجای اول برگشتن
rebound
خاربست ، سنگ بست ، احاطه شده با صخره
rockbound
محصور در برف
snowbound
عازم جنوب
southbound
افسون شده ، مسحور ، مفتون ، مجذوب
spellbound
محرک ‎ - وابسته
stimulus-bound
قطع رابطه شده در اثر توفان ، توفان زده ، گرفتار توفان
stormbound
کران زیرنویس
subscript bound
وافر بودن ، بوفور یافت شدن ، بیش از حد بودن
super abound
با تنگنای نواری
tape bound
غیر محدود ، بی پایان ، مقید نشده ، رها شده
unbound
کران بالا ، کران بالا کران بالا
upper bound
مسافر مغرب ، عازم
westbound
باد مخالف ، متوقف در اثر باد ، گرفتار باد ، (د ن ) باد مخالف
windbound

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی روانشناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای مقاله ISI روانشناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن