معادل انگلیسی سیستم گام به گام

روانشناسی
سیستم گام به گام
step by step system
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی سیستم گام به گام
سیستم حسابداری
accounting system
نظام عمل
action system
دستگاه فعال ساز صعودی ساخت شبکه ای
ascending reticular activating system
دستگاه عصبی خودمختار: دستگاهی که محیط درونی بدن ، از جمله قلب ، معده ، غدد فوق کلیوی و روده ها را تنظیم می نماید این دستگاه و دستگاههای عصبی سمپاتیک و پاراسمپاتیک تقسیم می شود
automatic nervous system
دستگاه اعصاب خودکار
autonomic nervous system
دستگاه عصبی نباتی (سیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک) ، دستگاه عصبی خود مختار ، (تش ) دستگاه عصبی نباتی (سیستم سمپاتیک و پاراسمپاتیک )
autonomic nervous system
سیستم پشتیبان
backup system
سیستم متعادل
balanced system
سیستم دوتایی ، نظام دو نمادی ، سیستم دوتائی
binary system
سیستم کارتی
card system
سیستم حامل
carrier system
نظام طبقه ای منفصل ، نظام کاستی
caste system
نظام متمرکز
centralized system
سیستم زمانی
Chronosystem
نظام بسته
closed system
سیستم کد گذاری
coding system
نظام شناختی
cognitive system
نظام ارتباطی
communication system
سیستم کامپیوتری
computer system
دستگاه عصبی فرضی
conceptual nervous system
سیستم شطرنجی
cross bar system
سیستم مدیریت پایگاه داده
database management system
نظام هذیانی
delusional system
سیستم عامل گرده ای ، سیستم عامل گرده‌ای
disk operating system
سیستم‌های تصویر سازی اسناد
document imaging system
نظام پویا
dynamic system
سیستم های بوم شناختی
ecological system
سیستم اقتصادی
economic system
بخشی از جامعه و بوم که تشکیل یک واحد فاعله در طبیعت بدهد
ecosystem
سیستم اجرایی ، سیستم اجرائی
executive system
برون سیستم
exosystem
دستگاه حرکتی برون هرمی
extrapyramidal motor system
دستگاه برون هرمی
extrapyramidal system
سیستم باز خوردی
feedback system
سیستم پرونده ها
file system
نظام بایگانی
filing system
دستگاه علامتی اول
first signal system
سیستم صوری
formmal system
دستگاه مخطط زانویی
geniculostriate system
سیستم راهنما
guidance system
سیستم درون کارخانه‌ای
in plant system
سیستم اطلاعاتی
information system
ارتباط بوسیله میکروفون و بلندگو ، سیستم ارتباط بین اطاقهای یک اداره بوسیله بلندگو ، سیستم‌ارتباط بین اطاقهای یک اداره بوسیله بلندگو
intercommunication system
سیستم لیمبیک
limbic system
دستگاه لنفاوی
lymphatic system
کلان سیستم ، کلان سیستم: در نظریه سیستم های بوم شناختی ، ارزشها ، قوانین ، سنتها و منابع یک فرهنگ که بر تجربیات و تعامل ها در سطوح درونی محیط تاثیر می گذارند
macrosystem
کلان سیستم
macro-system
نظام شایستگی نگر
merit system
میان سیستم
mesosystem
میان سیستم
meso-system
سیستم مقادیر واوزان ومقیاسات متریک
metric system
ریزسیستم
micosystem
ریزسیستم
microsystem
ریز سیستم
micro-system
خرده نظام
miniature system
سیستم نورون های آینه ای
mirror neuron system
نظام یادیار
mnemonic system
سیستم پیمانه ای ، سیستم پیمانه‌ای
modular system
سیستم مبصر
monitor system
سیستم عصبی – حسی
nerve sensory system
دستگاه عصبی
nervous system
سلسله عصب ، دستگاه پی ، دستگاه عصبی ، (تش ) سلسله عصب
nervous system
دستگاه اعصاب نباتی
neurovegetative system
سیستم عدد نویسی
number system
سیستم شمارشی
numeration system
سیستم حاضر و آماده
off-the -shelf system
نظام باز
open-system
سیستم عامل ، (os)سیستم عامل
operating system
دستگاه عصبی پاراسمپاتیک
parasympathetic nervous system
سیستم پرداخت حقوق
payroll system
نظام ترجیحی
preferred system
سیستم پیشنهادی
proposed system
دستگاه بلندگو مخصوص اجتماعات بزرگ
public address system
سیستم‌های فشاری
push system
سیستم بلا درنگ
real time system
سیستم مدیریت پایگاه داده رابطه ای
relational data base management system
نظام تجسمی
representational system
دستگاه تنفسی
respiratory system
دستگاه فعال سازی شبکه ای
reticular activating system
سیستم حقوق
salary system
سیستم فروش
sales system
دستگاه علامتی دوم
second signal system
سیستم پوسته‌ای
shell system
نظام اجتماعی
social system
منظومه شمسی
solar system
سیستم تقسیم مناسب دولتی بین اعضاء حزب حاکم
spoils system
سیستم قطع و وصلی
start stop system
گام ، قدم ، صدای پا ، پله ، رکاب ، پلکان ، رتبه ، درجه ، قدم برداشتن ، قدم زدن ، مرحله ، قدم زدن گام
step
گام به گام ، قدم بقدم ، تدریجی ، گام بگام گام به گام
step by step
گزینه گام به گام
step by step switch
شیب بیقاعده یامنقطع
step cline
گام شمار
step counter
کم شونده ، کم کردن ولتاژ جریان بوسیله ترانسفورماتور ، کم‌شونده
step down
تابع پله ای ، تابع پله‌ای
step function
بازدید مختصر وکوتاهی کردن ، مداخله بیجا در کاری کردن
step in
از محلی خارج شدن ، قدم تند کردن
step out
موشک چند طبقه
step rocket
چارپایه پله دار تاشو
step stool
چرخش بطرف پایین تپه ، ( اسکی ) چرخش بطرف پائین تپه
step turn
برخاستن ، اضافه کردن ، عمل کردن
step up
قدم بقدم ، تدریجی
step wise
نابرادری
stepbrother
فرزند خوانده ، نافرزندی
stepchild
نادختری ، دختر خوانده
stepdaughter
خانواده متشکل از نامادری-ناپدری
stepfamily
شوهر مادر ، پدراندر ، ناپدری
stepfather
نردبان متحرک
stepladder
پله وار
steplike
زن پدر ، نامادری ، مادر
stepmother
والدین غیر صلبی
stepparent
جلگه وسیع بی درخت
steppe
پله دار
stepped
تشدیدشده ، تسریع شده
stepped up
پله ساز ، چیزی که برای پله بکار می رود
stepper
نقطه یامحل عزیمت
stepping off place
جاپا ، سنگ زیر پا
stepping stone
گزینه پله ای ، گزینه پله‌ای
stepping switch
ناخواهری ، خواهراندر
stepsister
ناپسری ، پسر زن ، پسر شوهر ، فرزند خوانده
stepson
پالا یش گام به گام
stepwise refinement
زیرسیستم ، سیستم جزء سیستم فرعی - زیر مجموعه
subsystem
سیستم ناظر
supervisory system
دستگاه عصبی خود کار ، دستگاه عصبی سمپاتیک ، ( م م - تش ) دستگاه عصبی خود کار
sympathetic nervous system
سیستم همگام
synchronous system
سیستم ، دستگاه ، منظومه ، نظام ، رویه ، نظم ، نظام همست ، همستاد ، روش ، طریقه ، سلسله ، رشته ، جهاز ، طرز ، اسلوب ، قاعدهسیستم
system
سیستم دو پشته
tandem system
دستگاه بامی ‎ - پروانه ای (در مغز)
tectopulvinar system
نظام ارزشها
value system
دستگاه عصبی نباتی
vegetative nervous system
دستگاه دهلیزی
vestibular system
دستگاه عصبی احشایی
visceral nervous system
سیستم اسناد
voucher system
رودخانه و شعبات آن ، ذخیره اب ، منبع اب ، سیستم ابیاری ، ذخیره آب ، منبع آب ، سیستم آبیاری
water system

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی روانشناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی روانشناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن