معادل انگلیسی موجود افسانه ای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده ، گراز ماهی ، ( افسانه روم) موجود افسانه ای که

روانشناسی

موجود افسانه ای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده ، گراز ماهی ، ( افسانه روم) موجود افسانه ای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده

sea horse

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی موجود افسانه ای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده ، گراز ماهی ، ( افسانه روم) موجود افسانه ای که

سختی وگرفتگی دردناک ماهیچه (دست وپا)

charley horse

اسبی که قدرتش معلوم نیست و شانس بردن مسابقه را کمتر دارد ، برنده غیرمترقبه ، برنده غیرمترقبه [دراسب دوانی] اسبی که قدرتش معلوم نیست و شانس بردن مسابقه را کمتر دارد

dark horse

اسب بارکش ، یابو

draft horse

اسب سواری یا بارکش

harness horse

مغرور ، پر افاده

high horse

اسب چوبی ، کار تفریحی ، سرگرمی ، لوده ، مسخره

hobbyhorse

اسب ، سواره نظام ، اسبی ، وابسته به اسب ، قوه اسب ، اسب دار کردن ، سوار اسب کردن ، اسب دادن به ، بالا بردن ، برپشت سوار کردن ، شلا ق زدن ، بدوش کشیدن ، غیرمنصفانه ، بردن ، شلاق زدن ، غیرمنصفانه (درماشین بخار وغیره) (vt &vi)اسب دار کردن ، بالا(adj&n )اسب ، ( درشطرنج ) اسب ، قوه‌اسب

horse

لوکوموتیو

iron horse

یک اسبه ، مخصوص یک اسب ، بی مایه ، بدتبار

one horse

اسب کنار مال بند ، یابوی عصار خانه

pole horse

اسب چاپاری

post horse

اسب کوتاه وپر طاقت ، اسب پر تحمل

quarter horse

اسب مسابقه

race horse

اسب سواری

saddle horse

نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی ، خرک ، نیمکت زیر الوار آماده برای اره کشی

sawhorse

دریا

sea

لنگر کشتی

sea anchor

شقایق دریایی ، (گ ش ) شقایق دریائی

sea anemone

ماهی خاردار ، گرگ دریایی ، (ج ش ) ماهی خاردار ، گرگ دریائی

sea bass

صندوقچه ملوان

sea chest

گاو دریایی ، نهنگ ، اسب ابی ، (ج ش ) گاو دریائی ، اسب آبی

sea cow

خرچنگ خاردار ، ) (sea crayfish)ج ش ) خرچنگ خاردار

sea crawfish

خرچنگ خاردار ، ) (sea crawfish)ج ش ) خرچنگ خاردار

sea crayfish

ملوان کهنه کار ، خوک دریایی ، گاو دریایی ، ( ج ش ) خوک دریائی ، گاو دریائی

sea dog

شب تابی دریا دراثر جانوران شب تاب وغیره

sea fire

رنگ سبز مایل بابی

sea green

جاده دریایی ، مسیر دریایی ، جاده دریائی ، مسیر دریائی

sea lane

قدرت بحری ، نیروی دریایی ، کشور حاکم بر دریاها ، نیروی دریائی

sea power

گرداب دریا ، (seapuss )گرداب دریا

sea purse

زلزله زیر دریایی ، زلزله زیر دریائی

sea quake

دریا گرفتگی

sea sickness

کیف پارچه یی محتوی لباس ملوانان ، کیف پارچه‌ئی محتوی لباس ملوانان

seabag

کف دریا ، بستر اقیانوس

seabed

کرانه دریا

seaboard

دریا برد ، حمل شده از راه دریا ، بوسیله کشتی حمل شده

seaborne

ساحل دریا ، دریا کنار

seacoast

دریا نوردی ، وارد به رموز دریا نوردی ، وارد به‌رموز دریا نوردی

seacraft

فرودگاه دریایی ، فرودگاه دریائی

seadrome

دریا نورد ، بحر پیما

seafarer

دریانوردی

seafaring

ملوانان ، دریا نوردان

seafolk

غذاهای مرکب از جانوران دریایی (مثل خرچنگ وغیره) ، غذاهای مرکب از جانوران دریائی ( مثل خرچنگ وغیره )

seafood

اسکله کنار دریا ، مشرف بدریا

seafront

محصور بوسیله دریا ، محاط دریا

seagirt

ملوان ، دریا نورد

seagoer

دریا پیما ، دریا نورد

seagoing

خوک ابی ، گوساله ماهی ، مهر ، نشان ، تضمین ، مهر کردن ، صحه گذاشتن ، مهر و موم کردن ، بستن ، درزگیری کردن ، درزگیری کردن (ج ش ) خوک آبی ، مهر (mhor) ، مهر زدن ، محکم چسباندن

seal

محاصره کردن ، ممنوع الورود کردن ، مهر وموم کردن ، ( توسط پلیس ) محاصره کردن

seal off

عامل درزگیر ، وسیله بتونه کاری ، وسیله مهر وموم

sealant

مهر شده ، محکم چسبیده ، مهر و موم شده

sealed

شکارچی گوساله ماهی ، مهردار ، مهر زن ، بتونه یا استری رنگ ، بتونه یا آستری رنگ

sealer

پوست خوک ابی ، جامه ای که از پوست خوک ابی بدوزند ، پوست خوک آبی ، جامه‌ای که از پوست خوک آبی بدوزند

sealskin

درز ، بخیه ، متصل کردن ، بهم پیوستن ، رگه نازک معدن درز ، شکاف ، درز لباس ، خط اتصال ، درز گرفتن ، درز دادن ، بوسیله درزگیری بهمدرز

seam

ملوان ، جاشو ، جاشو ( کلمه مخالف (landman

seaman

سرباز ساده نیروی دریایی ، ناوی وظیفه ، ( ن د ) سرباز ساده نیروی دریائی

seaman recruit

مثل دریا نورد

seamanlike

مهارت در دریا نوردی ، کار ازمودگی دریایی ، ( ن د ) مهارت در دریا نوردی ، کار آزمودگی دریائی

seamanship

درزگیر

seamer

درز مانند

seamilike

بی درز ، بدون درز ، یکپارچه بی درز

seamless

درزگیر ، خیاط ، درزگیری کردن

seamster

زن دوزنده ، خیاط زنانه

seamstress

درزدار

seamy

نشست ، جلسه ، جلسه احضار ارواح وغیره ، جلسه احضار روح

seance

سپر بلا: شکلی از پرخاشگری جابه جا شده که در آن شخص پرخاشگر یک قربانی بی پناه و بی گناه را به عنوان مسبب ناکامی خود مورد سرزنش یا تنبیه قرار می دهد ->پرخاشگری جابه جا شده

seapegoat

هواپیمای دریایی ، هواپیمای دریائی

seaplane

بندرساحلی دریا ، بندر ، شهر ساحلی ، دریابندر

seaport

گرداب دریا ، (sea purse )گرداب دریا

seapuss

علا مت داغ ، پژمرده ، خشکیده ، از کار افتاده ، خسته ، خشکاندن ، سوزاندن ، داغ کردن پژمرده کردن یا شدن ، پژمرده کردن یا شدن علامت داغ ، داغ کردن

sear

جستجو ، جستجو کردن ، تجسس ، تکاپو ، بازرسی ، کاوش ، گشتن ، بازرسی کردن جستجو

چرخه جستجو

search cycle

کلید جستجو

search key

حکم تفتیش منزل ، حکم بازرسی و ورود ، (حق ) حکم تفتیش منزل

search warrant

قابل جستجو

searchable

جستجو کننده

searcher

بدون جستجو

searchless

نور افکن ، اشعه نور افکن

searchlight

منظره دریایی ، منظره هوایی دریا ، دورنمای دریا ، منظره دریائی ، منظره هوائی دریا

seascape

صدف حلزونی یا خرچنگ ، (ج ش ) صدف حلزونی یا خرچنگ

seashell

ساحل دریا

seashore

آزمونهای استعداد موسیقی سیشور

seashore musical ability tests

دریازده ، مبتلا به استفراغ وبهم خوردگی حال در سفر دریا

seasick

دریا زدگی ، تهوع وبهم خوردگی حال در سفر دریا

seasickness

دریا کنار

seaside

ساحلی ، ساکن دریاکنار

seasider

فصل ، فرصت ، هنگام ، دوران ، چاشنی زدن ، ادویه زدن ، معتدل کردن ، خودادن

season

بلیط فصلی

season ticket

مناسب فصل ، بموقع ، بهنگام

seasonable

فصلی

seasonal

اختلال عاطفی فصلی: اختلال افسردگی که هر سال در پائیز شروع و در بهار خاتمه می یابد و اینکه بروز افسردگی عمدتا در 6 ماه دوم سال بوده و فرد در 6 ماه اول سرحال می باشد

seasonal affective disorder sad

تغییرات فصلی

seasonal variations

فرمول ‌های فصلی

seasonality formulas

چاشنی زننده ، ادویه زننده

seasoner

چاشنی ، ادویه زنی ، دارو زنی بچوب ، مطبوع کننده

seasoning

دریا کنار

seastrand

جا ، صندلی ، نیمکت ، نشیمنگاه ، مسند ، سرین ، کفل ، مرکز ، مقر ، محل اقامت ، جایگاه ، نشاندن ، جایگزین ساختن ، جایگزین ساختن جا

seat

کمربند صندلی هواپیما

seat belt

جالس ، کرسی نشین

seater

جا ، تهیه جا ، محل استقرار ، نشیمن

seating

دیوار یا سد دریایی ، دیوار یا سد دریائی

seawall

بسوی دریا ، اطراف دریا ، روبدریا

seaward

دریا راه ، دریای متلا طم ، مسیر کشتی ، راه دریایی ، ( د ن ) دریای متلاطم ، راه دریائی

seaway

جلبک دریایی ، خزه دریایی ، (گ ش ) جلبک دریائی ، خزه دریائی

seaweed

فرسوده در اثر دریا ، ساییده بواسطه دریا ، سائیده بواسطه دریا

seaworn

قابل سفر دریا ، محکم برای دریا

seaworthiness

اماده دریا ، کشتی محکم ، دریارو ، آماده دریا

seaworthy

اسب یا چیزی شبیه به آن که شکارچی در پشت آن پنهان است ، کاندیدای نامزدشده برای ایجاد تفرقه در رای دهندگان ، وسیله استتار ، برای ایجاد تفرقه در رای دهندگان ، وسیله استتار اسب یا چیزی شبیه به آن که شکارچی در پشت آن پنهان است ، ( مج )کاندیدای نامزدشده

stalking horse

اسب مخصوص تخم کشی واصلا ح نژاد

studhorse

از اسب افتادن یا پیاده شدن ، اسب را از گاری یا درشگه باز کردن ، از جای خود تکان دادن ، جابجا کردن ، جابجا کردن از اسب افتادن یا پیاده شدن ، اسب را از گارییا درشگه باز کردن

unhorse

اسب جنگی ، افسر یاسرباز دامپزشک

war horse

یابو ، اسب بارکش ، آدم زحمتکش

workhorse

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی روانشناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

معادل انگلیسی موجود افسانه ای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده ، گراز ماهی ، ( افسانه روم) موجود افسانه ای که

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی موجود افسانه ای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده ، گراز ماهی ، ( افسانه روم) موجود افسانه ای که

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما