معادل انگلیسی کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن

روانشناسی

کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن

under value

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن

قدر مطلق

absolute value

ارزش افزوده

added value

مقدار جبری

algebraic value

ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ، ارزش سهام طبق دفاتر ، ارزش هر شیی برحسب آنچه دردفترحساب نشان داده شود

book value

ازرش کرانی

boundary value

فراخوانی با ارزش

call by value

ارزش رمز

code value

ارزش بحرانی

critical value

ارزش قرار دادی

default value

تنزل قیمت دادن ، از ارزش و شخصیت کسی کاستن

devalue

ارزش تشخیصی

diagnostic value

بی ارزش کردن ، ازارزش کاستن ، بی‌ارزش کردن

disvalue

ارزش انتهایی ، ارزش انتهائی

end value

ارزش منتظره ، مقدار نظری

expected value

ارزش اسمی

face value

ارزش نهایی ، ارزش نهائی

final value

ارزش آغازی

initial value

ارزش بی خرده

integral value

ارزش منطقی

logical value

قیمت مناسب برای خریدار وفروشنده

market value

اشتباها تقویم کردن ، بناحق بر اورد کردن ، اشتباها تقویم‌کردن ، بناحق بر آورد کردن

misvalue

بدون ارزش واقعی ، بی ارزش ، (no par)بدون ارزش واقعی

no par value

ارزش اسمی ، قیمت اسمی ، سهمی ، قیمت واقعی سهم که روی آن نوشته شده ارزش اسمی

nominal value

ارزش عددی

numerical value

ارزش مکانی

place value

ارزش خرید

purchase value

ارزش پی

p-value

ارزش بازیافتنی

salvage value

ارزش مقیاسی

scale value

ارزش خویشتن

self-value

ارزش افزوده

surplus value

ارزش بقا

survival value

ارزش وظیفه

Task Value

نمره آزمون

test value

مقدار نظری

theoretical value

ارزش استانه ای ، ارزش آستانه‌ای

threshold value

ارزش کل

total value

سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی ، نوسنجیدن ، (transvaluate)سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی

transvalue

مقدار حقیقی

true value

ارزش درستی

truth value

مقدار تی

t-value

زیر ، درزیر ، تحت ، پایین تراز ، کمتر از ، تحت تسلط ، مخفی در زیر ، کسری دار ، کسر ، زیرین ، زیرین زیر ، پائین تراز

under

برآورد کم

under estimate

کسر پرداخت ، بی‌موازنه- عدم موازن

under paid

قاچاقی ، داروی بدون نسخه و غیر مجاز

under the counter

درحرکت ، دردست اقدام ، در شرف وقوع

under way

صادر کننده بیمه نامه خریدار سهام باقیمانده- پشت نویسی چک ، سفته و

under writer

کم آموزی

underachievement

کم آموز

underachiever

درست انجام ندادن ، از کار کم گذاشتن

underact

فروسال ، نابالغ ، صغیر ، کمتر از سن قانونی

underage

از همه کمتر قیمت دادن ، (درمناقصه) از همه کمتر قیمت دادن

underbid

زیر تنه ، پایین تنه جانوران ، قسمت زیر ، پایین تنه لباس ، پائین تنه جانوران ، (درهواپیماوکشتی و غیره) قسمت زیر ، پائین تنه لباس

underbody

از نژاد غیراصیل ، نااصل زاده ، بی تربیت

underbred

بوته ، درخت کوچک روینده در زیر درخت

underbrush

شاگرد سالهای اول و دوم دانشگاه

underclassman

زیر پیراهنی ، زیرپوش ، لباس زیر ، (underclothing )زیر پیراهنی

underclothes

زیر پیراهنی ، زیرپوش ، لباس زیر ، (underclothes )زیر پیراهنی

underclothing

پشم زیرین ، زیر لا یه

undercoat

خیلی کمتر از میزان لا زم سرد کردن ، فوق العاده سرد کردن ، خیلی کمتر از میزان لازم سرد کردن ، فوق العاده‌سرد کردن

undercool

مخفی ، سری ، رمزی ، جاسوس ، نهانی ، زیر جلی

undercover

اتاق زیر زمینی ، اتاقک زیر کلیسا ، اتاق کلیسا

undercroft

جریان تحتانی ، عمل پنهانی ، زیر موج

undercurrent

زیرقیمت فروختن ، ببهای کمتری (از دیگران) فروختن ، ببرش زیرین ، از زیر بریدن

undercut

کم پیشرفت ، رشد کافی نیافته ، عقب افتاده ، کم رشد

underdeveloped

از کار کم گذاردن ، قصور کردن ، نیم پخته کردن (غذا) ، نیم پز کردن

underdo

سگ شکست خورده ، توسری خور

underdog

زیر شلواری

underdrawers

ناچیز پنداشتن ، دست کم گرفتن ، تخمین کم

underestimate

سبک شماری سهل گیری ، ناچیز شماری ، برآورد نقصانی

underestimation

کمتر از حد لزوم در معرض (نور و غیره) قرار دادن

underexpose

غذای غیر کافی خوردن یا دادن

underfeed

پاریز ، پاریز پاریز

underflow

در زیرپا ، قسمت کف پا ، بطور پنهانی ، جلو راه

underfoot

زیر پوش ، لباس بزیر ، زیر جامه

undergarment

تقویت کردن ، بست زدن به

undergird

متحمل شدن ، تحمل کردن ، دستخوش (چیزی) شدن ، متحمل چیزی شدن

undergo

دانشجوی دوره لیسانس

undergraduate

دانشجویان کارشناسی

undergraduate students

راه اهن زیر زمینی ، تشکیلا ت محرمانه و زیرزمینی ، واقع در زیرزمین ، زیر زمین ، زیر زمین (انگلیس ) راهآهن زیر زمینی ، (مج ) تشکیلات محرمانه و زیرزمینی

underground

زیر رست ، بوته ها و درختان کوچکی که زیر گیاه بزرگتری میروید ، زیر گیاه ، پشم یا رویش زیرین ، پشم یا رویش زیرین زیر رست

undergrowth

نهانی ، زیر جلی ، حقه بازی ، تقلب و تزویر

underhand

پیش امده ، اویخته ، پیش آمده ، آویخته

underhung

در زیر چیزی لا یه قرار دادن ، لا یه زیرین

underlay

کمتر از ارزش واقعی اجاره دادن

underlet

در زیر چیزی لا یه قرار دادن ، زمینه جیزی بودن

underlie

زیر چیزی خط کشیدن ، تاکید کردن ، خط زیرین

underline

ادم زیر دست ، آدم پست و حقیر ، دون پایه ، آدم زیر دست

underling

لب زیرین

underlip

در زیر قرار گرفته ، اصولی یا اساسی ، متضمن

underlying

تحلیل بردن ، از زیر خراب کردن ، نقب زدن

undermine

پایین ترین ، زیر ترین ، ادنی ، پائین ترین

undermost

در زیر ، از زیر ، زیرین ، پایینی ، پایین ، پائینی ، پائین

underneath

سوء تغذیه ، گرفتارسوء تغذیه ، (undernourishment )سوء تغذیه

undernourished

سوء تغذیه ، گرفتارسوء تغذیه ، (undernourished )سوء تغذیه

undernourishment

رنجوری (در اثر نرسیدن خوراک کافی ببدن)

undernutrition

تنکه ، زیر پوش ، زیر شلواری ، تنکه(tonokeh)

underpants

زیرین بخش ، تقسیمات جز ، بخش فرعی ، بخش تحتانی

underpart

مسیر جاده در زیر پل هوایی ، جاده زیرجاده دیگری ، زیرین راه ، مسیر جاده در زیر پل هوائی

underpass

پی بندی کردن ، پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن ، پشتیبانی یا تایید کردن

underpin

نقش خود رابخوبی انجام ندادن ، دست خود را ادا نکردن ، ( بازی ورق) دست خود را ادا نکردن

underplay

داستان فرعی ، یک سلسله حوادث تبعی و عرفی نمایش ، توطله ، دسیسه محرمانه ، دوز و کلک ، دوز و کلک داستان فرعی ، توطئه

underplot

محروم از مزایای اجتماعی و اقتصادی ، درمضیقه ، تنگدست ، کم امیتاز

underprivileged

چیزی را کمتر از قیمت واقعی نرخ گذاشتن ، ناچیز شمردن ، دست کم گرفتن

underrate

خط یا علا متی زیرچیزی کشیدن ، تاکید ، زیرین خط

underscore

زیرابی ، متحرک در زیراب ، زیر دریا ، زیرآبی ، متحرک در زیرآب

undersea

معاون وزارتخانه

undersecretary

ارزان تر فروختن ، روی دست کسی رفتن

undersell

دارای تمایل جنسی کمتر از طبیعی ، دارای ناتوانی جنسی

undersexed

زیرپیراهنی ، عرقگیر

undershirt

طرف یا سوی زیرین ، سطح پایینی ، زیرین ، دورنی ، سطح پائینی

underside

امضاء کردن ، (درزیر ورقه ) امضاء کردن

undersign

امضاء کننده زیر ، دارای امضاء (در زیر صفحه)

undersigned

کوچکتر از معمول ، کوچکتر از اندازه معمولی

undersized

زیردامنی

underskirt

نارس اجتماعی

undersocialized

فهمیدن ، ملتفت شدن ، دریافتن ، درک کردن ، رساندن

understand

فهم ، ادراک ، هوش ، توافق ، تظر ، موافقت ، باهوش ، مطلع ، ماهر ، فهمیده ، درک

understanding

درک می کند

understands

ساده سازی

understand-simplify

حقیقت را اظهار نکردن ، دست کم گرفتن

understate

کتمان حقیقت ، دست کم گرفتن

understatement

دون پایه ، شخص حقیقر ، شخص کوچک ، عامل پایین درجه ، عامل پائین درجه

understrapper

هنرپیشه علی البدل شدن ، عضو علی البدل

understudy

وابسته بزیر سطح ، فرورویه ، موجود درزیرسطح ، متحرک در زیرسطح ، ( underside )وابسته بزیر سطح

undersurface

تقبل کردن- تعهد دادن- متعهد شدن- به عهده گرفتن ، تعهد کردن ، متعهد شدن ، عهده دار شدن ، بعهده گرفتن ، قول دادن ، متقبل شدن ، تقبل کردن ، تقبل کردن تعهد کردن ، عهده‌دار شدن ، بعهده‌گرفتن

undertake

کسیکه کفن و دفن مرده را بعهده میگیرد ، مقاطعه کارکفن ودفن ، متعهد ، کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد ، جواب گو ، مسلول ، کارگیر ، مسئول ، کارگیر (undertaking)کسیکه کفن و دفن مرده را بعهده میگیرد

undertaker

کسیکه کفن و دفن مرده را بعهده میگیرد ، مقاطعه کارکفن ودفن ، متعهد ، کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد ، جواب گو ، مسلول ، کارگیر ، مسئول ، کارگیر (undertaker)کسیکه کفن و دفن مرده را بعهدهمیگیرد

undertaking

مستاجر دست دوم

undertenant

ته رنگ ، رنگ کمرنگ ، ته صدا ، موجود در زمینه ، ته‌صدا

undertone

جریان اب زیردریا

undertow

تقویم یاارزیابی کمتر از میزان واقعی ، کم ارزش گذاری

undervaluation

کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن

undervalue

بعناوین گوناگون

undervarious

زیرپیراهنی ، جلیقه

underwaist

زیر اب ، چیر ابی ، زیر ابزی ، زیر آب ، چیر آبی ، زیر آبزی

underwater

زیر پوش ، زیرجامه ، لباس زیر

underwear

لاغر

underweight

گیاهی که در زیردرختی روییده ، زیر بوته ، گیاهی که در زیردرختی روئیده

underwood

عالم اموات ، دنیای تبه کاران و اراذل ، زیرین جهان ، عالم‌اموات

underworld

در زیر سندی نوشتن ، امضاکردن ، تعهد کردن

underwrite

متعهد ، بیمه گر ، تقبل کننده

underwriter

استفاده با ارزش ، استفاده با ارزش استفاده با ارزش

use by value

ارزش کل ، ارزش ، قدر ، مقدار (در ریاضیات) ، بها ، قیمت ، ارج ، مقدار ، قیمت کردن ، قدردانی کردن ، گرامی داشتن ارزش ، قدر ارزش

value

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی روانشناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

معادل انگلیسی کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی کمتر از ارزش واقعی تخمین زدن

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما