معادل انگلیسی تفوق سفید پوستان بر نژادهای دیگر

روانشناسی

تفوق سفید پوستان بر نژادهای دیگر

white supremacy

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی تفوق سفید پوستان بر نژادهای دیگر

برتری ، تفوق ، بلندی ، افراشتگی ، رفت

supremacy

سفید ، سفیدی ، سپیده ، سفید شدن ، سفید کردن

white

ریش سفید

white beard

کتاب سفید

white book

یقه سفید ، کارمند دفتری

white collar

whiteblood cell

white corpuscle

ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکا ، (ج ش ) ماهی خوراکی نقره فام شمال آمریکا

white crappie

جانور پیشانی سفید ، جانور سفید صورت

white face

پرچم سفید (علا مت صلح یا تسلیم)

white flag

الیاژی از طلا شبیه به پلا تین ، که از ترکیب نیکل یا سایر فلزات و طلا بدست می اید ، آلیاژی از طلا شبیه به پلاتین ، که از ترکیب نیکل یا سایر فلزات و طلا بدست میآید

white gold

پارچه سفید نخی ، حوله سفید ، ملا فه

white goods

هیلت حاکمه انگلیس ، هیئت حاکمه انگلیس

white hall

دارای موی سفید ، سفیدبخت

white headed

درجه حرارت زیادی که از سرخی گذشته و برنگ سفید در اید ، نور سفید التهاب ، درجه حرارت زیادی که‌از سرخی گذشته‌و برنگ سفید در آید

white heat

دارای احساسات برانگیخته

white hot

کاخ سفید

white house

خط سفیدی که برای تمایز و تشخیص بکار رود ، (مثل خطوط سفید وسط خیابانها)

white line

ماده سفید

white matter

ضایعه در ماده سفید مغز

white matterlesion

نوفه سفید

white noise

بلوط سفید ، (گ ش ) بلوط سفید

white oak

گزارش هیلت دولت ، نامه سفید ، کتاب سفید ، گزارش هیئت دولت ، نامه‌سفید

white paper

سل ریه ، سل ریوی ، (طب) سل ریه

white plague

اخذ اراء مقدماتی حزبی ، (در استان‌های جنوب آمریکا) اخذ آراء مقدماتی حزبی

white primary

فروش ملا فه و اجناس ذرعی ، فروش ملافه‌و اجناس ذرعی

white sale

استفاده از زن برای فحشاء ، تجارت ناموس

white slave

طرفدار تفوق نژادی سفید پوستان

white supremacist

گویچه سفیدخون ، گلبول سفید ، (تش ) گویچه سفیدخون

whiteblood cell

کارمند

white-collar employee

ادم بد باطن و خوش ظاهر ، چیز گرانبها ، آدم‌بد باطن و خوش ظاهر

whited

سفیدکردن ، سفیدشدن

whiten

سفیدگر ، شییی یا کسیکه چیزی راسفید میکند ، شیئی یا کسیکه‌چیزی راسفید میکند

whitener

ابکار فلزات ، سفیدگر ، رویگر ، سفیدگری یا رویگری کردن ، آبکار فلزات

whitesmith

پاسخ به بخش سفید (در رورشاخ)

white-space response

لا ستیک دوره سفید اتومبیل

whitewall

دوغاب ، سفید کاری کردن ، ماست مالی کردن

whitewash

درختان چوب سفید ، درختان‌چوب سفید

whitewood

مایل به سفید ، نسبتا سفید ، سفید پوست ، (whity)مایل به‌سفید

whitey

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی روانشناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی تفوق سفید پوستان بر نژادهای دیگر

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی تفوق سفید پوستان بر نژادهای دیگر

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما