معادل انگلیسی آر ای ام (حرکات سریع چشم)

روانشناسی

آر ای ام (حرکات سریع چشم)

rem (rapid eye movement)

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی آر ای ام (حرکات سریع چشم)

آر ای ام (حرکات سریع چشم)(‎rapid eye movement)

rem

ماندن ، باقیماندن ، اقامت کردن ، مانده ، اثر باقیمانده ، (درجمع) بقایا ماندن

remain

مانده ، باقیمانده ، پس مانده ، غیر قابل مصرف ، باتخفیف فروختن مانده

remainder

دارای نفرات تازه کردن ، مردانگی کردن

reman

به بازداشتگاه برگرداندن ، احضار کردن ، اعاده دادن

remand

مانده ، تتمه ، تتمه مغناطیس پس ماند

remanence

بازمانده ، پس مانده

remanent

ملا حظه ، تذکر ، تبصره ، ملاحظه کردن ، اظهار داشتن ، اظهار نظریه دادن ، اظهار ، بیان ، توجه ملاحظ‍‌ه

remark

قابل توجه ، عالی ، جالب توجه

remarkable

جزئیات- توضیحات

remarks

ازدواج مجدد ، تجدید فراش

remarriage

مسابقه برگشت

rematch

درمان پذیر ، چاره پذیر ، قابل علا ج ، گزیر پذیر

remediable

گزیری ، علا جی ، چاره ساز ، شفابخش ، مفید ، درمانی

remedial

آموزش ترمیمی

remedial instruction

گزیر ، علا ج ، دارو ، درمان ، میزان ، چاره ، اصلا ح کردن ، جبران کردن ، درمان کردن ، درمان کردن گزیر ، علاج ، اصلاح کردن

remedy

به خاطر داشتن

remember

یاداوردنی ، یادآوردنی

rememberable

یادآوری

remembering

یاداوری ، تذکر ، خاطر ، ذهن ، یادگاری ، یادآوری

remembrance

شاه پر ، شهپر ، ساقه پر ، خامه پر

remex

یاداوری کردن ، یاداور شدن ، بیاد اوردن ، یادآوری کردن ، یادآور شدن ، بیاد آوردن

remind

تذکر ، یاداوری ، یادآور ، یادآوری کننده ، یادآوری تذکر ، یادآوری

reminder

پرخاطره

remindful

یاداوری کردن ، بخاطراوردن ، یاد کردن ، یادآوری کردن ، بخاطرآوردن

reminisce

خاطره ، یادداشت ، یاد بود ، یاداوری ، نشانه ، خاطره پردازی ، یادافزایی ، یادآوری

reminiscence

یاد بود ، خاطره ، یاداور ، یادآور

reminiscent

یادبودی

reminiscential

واگذار کردن ، انتقال دادن ، گذشت کردن

remise

بی مبالا ت ، بی قید ، غفلت کار ، سست

remiss

بخشش ، امرزش ، عفو ، گذشت ، تخفیف ، بهبودی بیماری ، آمرزش

remission

بخشیدن ، امرزیدن ، معاف کردن ، فرو نشاندن ، پول رسانیدن ، وجه فرستادن ، آمرزیدن ، وجه فرستادن ارسال وجه

remit

پرداخت

remitment

قابل پرداخت

remittable

بخشش ، عفو ، امرزش ، گذشت ، پرداخت ، آمرزش

remittal

فرستادن پول ، پول ، پرداخت ، تادیه ، تادیه وجه ارسالی

remittance

سبک شونده ، تخفیف یابنده ، موقتا تسکین دهنده

remittent

بهبود یابنده

remitter

باقی مانده ، بقیه ، اثر ، بقایا(درجمع) ، اثار ، بقایا( درجمع) ، آثار

remnant

تغییر وضع دادن ، عوض کردن ، تعمیر کردن

remodel

دوباره رایج کردن

remonetize

سرزنش ، نکوهش ، تعرض ، اعتراض ، مخالفت

remonstrance

معترض

remonstrant

تعرض کردن ، با تعرض و نکوهش گفتن

remonstrate

نکوهش

remonstration

نکوهشی

remonstrative

نکوهشگر

remonstrator

ماهی چسبنده ، (ج ش ) ماهی چسبنده

remora

پشیمانی ، افسوس ، ندامت ، پریشانی ، غم

remorse

اندوهناک ، نادم

remorseful

سرسخت ، ظالم

remorseless

دور ، دوردست ، بعید ، پرت ، دور دست ، جزئی ، کم ، متحرک دور

remote

دستیلبی از دور

remote access

آزمون تداعی های دور

Remote Associates Test

آزمون تداعیهای دور

remote associations test

ارتباط راه دور

remote connection

پیشانه دور دست

remote consol

کنترل از دور ، فرمان از راه دور

remote control

ادخال کار از دور

remote job entry

حافظه دور

remote memory

ایستگاه دور دست

remote station

پایانه دور دست

remote terminal

حرکت دوری ، حرکت مجدد

remotion

دوباره بالا رفتن ، برگشتن ، دوباره سوار کردن

remount

برداشتنی ، رفع شدنی ، قابل رفع ، برچیدنی ، زدودنی برداشتنی

removable

رفع ، ازاله ، ازاله برداشت ، عزل

removal

برداشت کردن ، رفع کردن ، عزل کردن ، حذف کردن ، برچیدن ، زدودن برداشتن ، از جا برداشتن ، بلند کردن ، دور کردن ، برطرف کردن ، بردن

remove

یاداش دادن به ، ترقی کردن ، تاوان دادن

remunerate

اجر ، پاداش

remuneration

پاداشی

remunerative

اجر دهنده

remunerator

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی روانشناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی آر ای ام (حرکات سریع چشم)

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی آر ای ام (حرکات سریع چشم)

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما