معادل انگلیسی مدت انتظار مدت انتظار

روانشناسی
مدت انتظار مدت انتظار
wating time
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی مدت انتظار مدت انتظار
زمان دستیابی
access time
زمان انطباق
adaptation time
پیشتر ، قبلی
aforetime
روزگار واپسین ، اینده ، دوران پیری ، آینده
aftertime
زمان تداعی
association time
مدت متوسط جستجو
average seek time
وقت خواب ، وقت استراحت ، موقع خوابیدن
bedtime
پیشتر ، سابق بر این
beforetime
عالیترین نوع
big time
هنگام انقیاد
binding time
سانتیم (یک صدم فرانک فرانسه)
centime
چهارگام ، چهارضربی ، (مو ) چهارگام
common time
هنگام همگردانی ، حین همگردانی
compile time
وقت کامپیوتر
computer time
با پیوستگی زمانی
continuous time
مدت چرخه
cycle time
روز ، هنگام روز ، مدت روز
daytime
زمان محو شدن
decay time
با گسستگی زمانی
discrete time
پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
double time
مدت از کار افتادگی
down time
مدتی که کارخانه کار نمیکند ، مدت استراحت ماشین وکارخانه درشبانه روز
downtime
زمان موثر ، مدت موثر
effective time
مدت سپری شده
elapsed time
زمان اجرا ، مدت اجرا ، مدت اجرا حین اجرا ، هنگام اجرا
execution time
روزگار پیشین ، گذشته
foretime
پیوسته کار ، پیوسته کاری ، تمام وقت ، تمام روز ، زمان اشتغال بکار
full time
تمام وقت
full-time
ساعت یا زمان گرینویچ
greenwich time
نصف وقت ، نیم وقت ، نیمه بازی ، ( فوتبال ) نیمه بازی
half time
دوره عطالت ، دوره فطرت
idle time
زمان نصب ، مدت نصب
installation time
سیستم‌ها به روش آنی و به موقع
just-in-time
مدت رکود
latency time
زمان انتظار- زمان مورد انتظار برای تحویل – زمان در راه – مدت تهیه
lead time
اوقات فراغت
leisure time
طول عمر
life time
عمر ، مدت زندگی ، دوره زندگی ، مادام العمر ، ابد ، ابد عمر
lifetime
زمان پیوند
linkage time
زمان بارکردن
load time
وقت ماشین
machine time
زمان جبران
makeup time
مدت نگهداشت
mantenance time
بحری ، دریایی ، وابسته به بازرگانی دریایی ، وابسته بدریانوردی ، استان بحری یاساحلی ، ساحلی بحری ، دریائی ، وابسته به بازرگانی دریائی ، استان بحری یا
maritime
مدت زمان انتظار بازار
market lead time
ماه مه ، (maytide)ماه مه
maytime
موقع صرف غذا
mealtime
زمان میانگین تعمیر
mean repair time
ضمنا ، در این ضمن ، درضمن ، در اثناء ، در خلا ل
meantime
مدت دستیابی به حافظه
memory access time
مدت ماموریت
mission time
غلط وقت گذاشتن ، بیموقع گفتن
mistime
شب ، شبانگاه (یعنی ازمغرب تاسپیده دم) ، شبانگاه ( یعنی ازمغرب تاسپیده‌دم)
nighttime
موقع ظهر ، نیمروز
noontime
وقت ازاد ، مرخصی ، وقت آزاد
off time
قدیمی
old time
یک زمانی ، یکوقتی ، سابقا
onetime
اضافه کار
over time
بیش از وقت معین ، بطور اضافه ، اضافه کار
overtime
پاره وقت ، برخه کار ، برخه کاری ، نیمه وقت ، پاره وقت پاره وقت
part time
مشغولیات ، سرگرمی ، تفریح ، کاروقت گذران ، ورزش
pastime
زمان فیزیولوژیکی
physiological time
هنگام بازی ، موقع شروع نمایش
playtime
موسیقی ضربی ، ضرب و رنگ در موسیقی ، ضربو رنگ(reng)در موسیقی
ragtime
زمان واکنش
reaction time
بلا درنگ ، هوشیار و بهنگام
real time
زمان بهبود
recovery time
زمان مرجع
reference time
زمان بازتاب
reflex time
زمان برگشت (در خواندن)
regression time
مدت تعمیر
repair time
زمان واگنش
response time
زمان خیز
rise time
حین رانش
run time
زمان رانش
running time
ساعات درس مدرسه ، دوره تحصیلی
schooltime
موقع تخم کاری ، فصل بذر
seedtime
مدت برپایی ، مدت برپائی
set up time
ناچیز ، بی اهمیت
small time
یکوقتی ، یک زمانی ، گاهگاهی ، سابقا
sometime
دستگاه چهار بعدی (که سه بعد مربوط بفضا ویک بعد مربوط به زمان است) ، بعد چهارم(زمان) ، جاگاه ، ( زمان ) ، جاگاه (space time continuum)دستگاه چهار بعدی ( که سه بعد مربوط بفضا ویک بعد مربوط به زمان است ) ، بعد چهارم
space time
فصل بهار ، جوانی ، شباب ، بهار زندگانی
springtime
دوره تصدی ، دوره اجلا سیه دادگاه ، دوره تحصیلی
termtime
وقت ، زمان ، گاه ، فرصت ، مجال ، زمانه ، ایام ، روزگار ، مد روز ، عهد ، مدت ، وقت معین کردن ، متقارن ساختن ، مرور زمان را ثبت کردن ، زمانی ، موقعی ، ساعتی ، ساعتی عهد ، (درجمع) زمانه ، هنگام
time
زمان خواب کلی
total dream time
زمان انتقال ، مدت انتقال
transfer time
مدت گذر ، مدت عبور
transit time
هنگام ترجمه ، حین ترجمه
translate time
زمان برگشت
turn around time
زمان بلا استفاده ، زمان بلا استفاده زمان بلا استفاده
unused time

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی روانشناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی روانشناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی روانشناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن