معادل انگلیسی خط یاحد اشباع

زمين شناسی

خط یاحد اشباع

line of saturation

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی خط یاحد اشباع

رواشباعی

anthric saturation

اشباع بازی

base saturation

عدم اشباع ، اشباع زدایی

desaturation

اشباع پیوسته

endosaturation

اشباع ناپیوسته

episaturation

سطح اشباع

level of saturation

خط ، عارضه هندسی ارایه شده به کمک یک سری نقاط
خط آنالوگ رایانهای موجودیت های مستقل جغرافیایی نظیر جاده ها ، رودها ، خطوط ساحلی

line

خط مبناء ، خط ماخذ

line base

پوششی حاوی اطلاعات و خصوصیتهای وابسته برای موجودیتهای مستقل ارایه شده توسط خطوط

line coverage

چالزنی خطی

line drilling

عنصر خطی

line element

خط آپ ساید
خطی مستقیم است که نقطه حضیض (نقطه ای روی مدار که ماهواره نزدیکترین فاصله خود با زمین را دارد) را به نقطه اوج (نقطه ای روی مدار که ماهواره دورترین فاصله خود با زمین را دارد) وصل می کند ، خط آپ ساید خطی مستقیم است که نقطه حضیض (نقطه ای روی مدار که ماهواره نزدیکترین فاصله خود با زمین را دارد) را به نقطه اوج (نقطه ای روی مدار که ماهواره دورترین فاصله خود با زمین را دارد) وصل می کند

line of apsides

جهت امتداد طبقه

line of bearing

جهت شیب ماگزیمم یک لایه

line of dip

خط نصف النهار

line of longitude

خط بزرگترین شیب

line of most gradient

خط اعتدالین
خطی است در نتیجه تلاقی صفحه استوایی و صفحه مداری ایجاد می شود ، خط اعتدالین خطی است در نتیجه تلاقی صفحه استوایی و صفحه مداری ایجاد می شود

line of nodes

مسیر زهاب

line of seepage

خط دید خط نشانه روی ، دید مستقیم داشتن دید بدون مانع از نقطه a تا نقطه b

line of slight

خط بدون تغییر مقیاس

line of zero distortion

طرحی گرافیکی نمایانگر عوارض خطی
دستگاهی متکی به رایانه که رکورد چاپ شده خط به خط دادهای دریافت کرده را تهیه مینماید ، طرحی گرافیکی نمایانگر عوارض خطی دستگاهی متکی به رایانه که رکورد چاپ شده خط به خط دادهای دریافت کرده را تهیه مینماید

line pattern

طیف خطی ، طیف خطی
گازهای red-hot دارای طیف خطی هستند به این معنی که آنها از خود اشعه الکترومغناطیسی را ساطع می کنند که طول موج را تعیین می کند تشعشع خطی این طیف تا حدی خصوصیت هر عنصر شیمیایی را تعیین می کند ، طیف خطی گازهای red-hot دارای طیف خطی هستند به این معنی که آنها از خود اشعه الکترومغناطیسی را ساطع می کنند که طول موج را تعیین می کند تشعشع خطی این طیف تا حدی خصوصیت هر عنصر شیمیایی را تعیین می کند

line spectrum

خط رقیق گردانی
--فرایندی که در آن تعدادی از نقاط مختصات یک خط حذف می شود در حالی که نقاط باقیمانده هنوز شکل اولیه را حفظ می کنند اصطلاح مناسب سازی نیز برای این فرایند مورد استفاده قرار می گیرد
--فرایندی که در آن تعداد پیکسلهای بکار رفته برای نمایش اندازه یک عارضه خطی در داده های شبکه ای را به حداقل رسانیده تا مجموعه ای پیوسته از سلولها را تولید کند ، خط رقیق گردانی --فرایندی که در آن تعدادی از نقاط مختصات یک خط حذف می شود در حالی که نقاط باقیمانده هنوز شکل اولیه را حفظ می کنند اصطلاح مناسب سازی نیز برای این فرایند مورد استفاده قرار می گیرد --فرایندی که در آن تعداد پیکسلهای بکار رفته برای نمایش اندازه یک عارضه خطی در داده های شبکه ای را به حداقل رسانیده تا مجموعه ای پیوسته از سلولها را تولید کند

line thinning

پهنای الگوی خطی استفاده شده برای نمایش گرافیکی عوارض خطی

line weight

خط ، عارضه هندسی ارایه شده به کمک یک سری نقاط خط آنالوگ رایانهای موجودیت های مستقل جغرافیایی نظیر جاده ها ، رودها ، خطوط ساحلی

line|lines|lines

دودومان ، نسبت ، شجره ، سطربندی ، اطلاعاتی در مورد منبع داده ها ، منشاءدقت و مقیاس آن ها

lineage

زون سلسله النسب ، مترادف با Phylozone

lineage zone

زون سلسله النسب ، مترادف با Phylozone

lineage zone|lineage|lineage|phylozone

خطواره

lineament

خطی

linear

آرایه خطی

linear array

سنجنده آرایه خطی

linear array sensor

آرایه خطی

linear array|linear arrays|linear arrays

کیلواژ خطی ، سطح رخ خطی

linear cleavage

عنصر یا المان خطی

linear element

جریان خطی یا یکنواخت گدازه ، ساخت جریانی خطی

linear flow structure

ترازیابی خطی

linear leveling

بزرگنمایی خطی

linear magnification

توجیه امتدادی

linear orientation

برنامه ریزی خطی ، طرح ریزی عملیات برحسب خطوط مشخص و معین

linear programming

بهمرفتگی خطی ، انقباض خطی

linear shrinkage

کشش خطی

linear stretch

تغییر شکلهای خطی ، تبدیل خطی
تغییر شکلی که طی آن نقشهایی از ترکیب خطی بردارها به ترکیب مشابهی از بردارهای تغییر شکل یافته مبدل می شوند ، تبدیل خطی تغییر شکلی که طی آن نقشهایی از ترکیب خطی بردارها به ترکیب مشابهی از بردارهای تغییر شکل یافته مبدل می شوند

linear transformation

تغییرات خطی سرعت

linear varation of speed

خطی کردن

linearization

هر نوع سخت خطی در داخل ، یک سنگ که در اثر جریان اولیه گدازه بوجود آمده باشد ، خطوارگی ، خط بندی
یکی از خطوط خراشی که معمولا موازی بوده و در اثر یخچال روی سطح سنگ بوجود می آیند
هنگامی که خطوط در امتداد محورمشخص باشند ، از خطوارگی صحبت می شود و این محور غالبا با جهت یافتگی بلورهای منشوری یا سوزنی شکل منطبق است مثلا ، امتداد بلورهای آمفیبول در یک آمفیبولیت ، اولا نشان دهنده محور و ثانیا جهت خطوارگی است ، خط بندی یکی از خطوط خراشی که معمولا موازی بوده و در اثر یخچال روی سطح سنگ بوجود می آیند هنگامی که خطوط در امتداد محورمشخص باشند

lineation

حفاری پوشش دار

lined borehole

کانال پوشش دار

lined canal

کانال پوشش دار

lined channel

چاه پوشش دار

lined well

عملیاتی در gis که برای تعیین خطوطی از یک مجموعه داده که درون یک پلی گون خاص از مجموعه داده دیگر قرار گرفته است بکار می رود مانند مشخص کردن جاده هایی که در یک حوزه اداری خاص قرار دارند

line-in-polygon operation

line-in-polygon operation|line-in-polygon|line-in-polygon

خط دید ، مسیر دید ، خطی که قرنیه چشم را به نقطه ثابتی وصل نماید

line-of-sight

لوله گم ، لوله ای از فولاد که درون آخرین رشته لوله محافظ چاه های نفت نصب می شود

liner

درصداشباع‌بازی

percent base saturation

صفحه اشباع شدگی ، سطح ایستابی roche moutonnee صخره یخرفتی
تپه یا پشته کوچک طویل بیرون زده از سنگ بستر که طوری توسط یک یخچال بزرگ تراشیده شده که محور بلندش در جهت حرکت یخ جهت یافته است دارای یک طرف رو به بالای جریان (بخش کم شیب) است که گویا تورب ملایمی دارد و گرد شده و باریک است و یک طرف رو به پایین جریان (پرشیب) است که دارای شیب ، ناهموار و قطعه قطعه می باشد اغلب ارتفاع چند متر و طول و پهنای چند متری دارد این اصطلاح احتمالاً توسط ساشور ابداع شده ، اما مدرکی که او از این اصطلاح استفاده کرده ، وجود ندارد (لانگ ول 1933) ساشور از کلمه moutonnee ، به معنای ناهموار ، ناصاف یا پیچان ، برای توصیف مجموعه ای از پشته های گرد شده در آلپ استفاده کرد بعدها ، این اصطلاح برای برجستگی یخچالی منفرد استفاده شد که آنقدر توسط کندن یخساری ناهموار شده که از نظر بافت سطح و شکل طبیعی و کلی شبیه پشت گوسفند است اما این نوع سطح ساختاری اساسی در یخچال در نظر گرفته نمی شود ، سطح ایستابی roche moutonnee صخره یخرفتی - تپه یا پشته کوچک طویل بیرون زده از سنگ بستر که طوری توسط یک یخچال بزرگ تراشیده شده که محور بلندش در جهت حرکت یخ جهت یافته است دارای یک طرف رو به بالای جریان (بخش کم شیب) است که گویا تورب ملایمی دارد و گرد شده و باریک است و یک طرف رو به پایین جریان (پرشیب) است که دارای شیب

plane of saturation

سیری ، اشباع
درجه شدت اختلاف بین یک رنگ و رنگ منبع نوری بیرنگ با همان درجه روشنایی ، اشباع - درجه شدت اختلاف بین یک رنگ و رنگ منبع نوری بیرنگ با همان درجه روشنایی

saturation

فراسیری ، فوق‌اشباع

supersaturation

زون سیری موقت
اصطلاحی که توسط مونک هاوس (1965) برای منطقه موقت اشباع استفاده شد که در خاک توسط نفوذ از آب باران یا ذوب برف در آهنگی بیش از آهنگی که آب در آن به سمت پایین و به سمت سطح ایستابی اصلی حرکت می کند ، تشکیل می شود ، زون سیری موقت - اصطلاحی که توسط مونک هاوس (1965) برای منطقه موقت اشباع استفاده شد که در خاک توسط نفوذ از آب باران یا ذوب برف در آهنگی بیش از آهنگی که آب در آن به سمت پایین و به سمت سطح ایستابی اصلی حرکت می کند

zone of intermittent saturation

منطقه اشباع

zone of saturation

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

معادل انگلیسی خط یاحد اشباع

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی خط یاحد اشباع

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما