معادل انگلیسی ناحیه زغال سنگ دار ، منطقه زغال خیز

زمين شناسی

ناحیه زغال سنگ دار ، منطقه زغال خیز

coal field

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی ناحیه زغال سنگ دار ، منطقه زغال خیز

وامغناطیدگی میدان- متناوب فرآیند ممتد وامغناطیسی شدن ، بوسیله قرار دادن نمونه های سنگی در جریان میدان برق ، ac که به آرامی در غیاب میدان برق dc کاهش می یابند این کار باعث حالت کاتوره ای پس ماند مغناطیسی شده ، بوسیله موادی که خاصیت مغناطیسی آنها را می توان بوسیله میدان هایی کمتر یا برابر مقدار حداکثر ac تغییر داد ، بوجود می آید مقایسه شود با: وامغناطیسی شدن گرمایی/ وامغناطیسی شدن شیمیایی/ مترادف: ac demagnetization

alternating-field demag|alternating-field|alternating-field

میدان خاکستر
یک محوطه تقریبا شناخته شده که بوسیله خاکسترهای آتشفشانی پوشیده شده است مقایسه شود با: volcanic field / lava field ، میدان خاکستر یک محوطه تقریبا شناخته شده که بوسیله خاکسترهای آتشفشانی پوشیده شده است مقایسه شود با: volcanic field / lava field

ash field

میدان دوقطبی محوری
میدان مغناطیسی فرضی متشکل از میدان دو قطبی آرمانی که در مرکز کره زمین قرار گرفته و محور آن در امتداد محور گردشی کره زمین است اگرچه میدان ژئومغناطیسی واقعی دارای این شکل آرمانی نیست اما اینگونه فرض می شود که بعد از میانگین گرفتن ازهزاران سال تغییرات قرنی این حالت وجود خواهد داشت ، میدان دوقطبی محوری میدان مغناطیسی فرضی متشکل از میدان دو قطبی آرمانی که در مرکز کره زمین قرار گرفته و محور آن در امتداد محور گردشی کره زمین است اگرچه میدان ژئومغناطیسی واقعی دارای این شکل آرمانی نیست اما اینگونه فرض می شود که بعد از میانگین گرفتن ازهزاران سال تغییرات قرنی این حالت وجود خواهد داشت

axial dipole field

زغال ، زغال سنگ ، سنگ رسوبی احتراق پذیر سیاه رنگی که در اثر فشار و گرمای وارد بر لایه های پیت (زغال نارس) که زیر رسوبات فوقانی مدفون شده اند ، بوجود آمده است فشار حاصل از دفن موجب خروج ترکیبات آب و گاز می شود و درصد کربن افزایش می یابد تصور می شود که زغال درجه بالا یا آنتراسیت ، جزء سنگ های دگرگونی است

یک سنگ با قابلیت اشتعال بالا که بیش از 50% وزنی و بیش از 70% حجمی دارای مواد کربن دار ، شامل رطوبت همراه که از فشردگی و سخت شدگی بقایای گیاهی متنوع دگرسان شده مشابه مواد درون تورب بوجود آمده می باشد تفاوت در انواع مواد گیاهی (تیپ) در درجه دگرگونی (رده) و در دامنه ناخالصی (درجه) از خصوصیات زغال سنگ می باشد و در رده بندی مورد استفاده قرار می گیرند (ASTM - 1970)
مترداف: الماس سیاه
، جزء سنگ های دگرگونی است -

coal

عصر زغال سنگ

coal age

گلوله زغالی
یک سنگال آوارهای گیاهی معرفی شده (سنگ شده) که در رگه زغال سنگ یا در سنگهای مجاور مشاهده می شود نباید با زغال گلوله ای اشتباه شود مقایسه شود با: گلوله سولفوری ، گلوله زغالی یک سنگال آوارهای گیاهی معرفی شده (سنگ شده) که در رگه زغال سنگ یا در سنگهای مجاور مشاهده می شود نباید با زغال گلوله ای اشتباه شود مقایسه شود با: گلوله سولفوری

coal ball

سنگریزه ها وته مانده های گرد و مدور زغال سنگ را گویند

coal balles

حوضه زغالی ، حوضه زغال سنگدار ناحیه ای که برای بهره بردای زغال سنگ اختصاص دارد

coal basin

طبقه زغال سنگی ، یک لایه زغال سنگ

coal bed

کمربند زغالی

coal belt

غنچه زغالی
دوده ، لکه زغال سنگ ، غنچه زغالی دوده

coal blossom

زغال سنگ

coal carbon

رده بندی زغال سنگ
الف) تحلیل یا دسته بندی زغال ها طبق یک خصوصیت ویژه ، مانند درجه دگرگونی (درجه یا رتبه) ، مواد گیاهی سازنده (تیپ) یا درجه ناخالصی (عیار یا درجه)
ب) تحلیل یا گروه بندی زغال سنگها بر طبق درصد مواد فرار و خصوصیات کک شدگی یا پختن یا رویه بستن ، رده بندی زغال سنگ الف) تحلیل یا دسته بندی زغال ها طبق یک خصوصیت ویژه ، مواد گیاهی سازنده (تیپ) یا درجه ناخالصی (عیار یا درجه) ب) تحلیل یا گروه بندی زغال سنگها بر طبق درصد مواد فرار و خصوصیات کک شدگی یا پختن یا رویه بستن

coal classification

رس زغال
خاک رس زیرین ، رس زیر زغال سنگ ، رس زغال خاک رس زیرین

coal clay

زغال تراش
این ماشین برای احداث برش افقی دربالایاپایین ویابرش قایم درقسمتهای مختلف لایه های زغال بکارمیرود برای حفر مواد معدنی نرم نظیرنمک سنگی ، پتاس ، تالک ونظایران نیزمی توان از این ماشین استفاده کرد ، زغال تراش این ماشین برای احداث برش افقی دربالایاپایین ویابرش قایم درقسمتهای مختلف لایه های زغال بکارمیرود برای حفر مواد معدنی نرم نظیرنمک سنگی

coal cutter

ذرات زغال که می توانند از الک no 20عبور کنند

coal dust

معادل زغال سنگ
انرژی گرمایی سوختها به جز زغال سنگ که از نظر انرژی گرمایی قابل مقایسه با زغال سنگ بیان می شود ، معادل زغال سنگ انرژی گرمایی سوختها به جز زغال سنگ که از نظر انرژی گرمایی قابل مقایسه با زغال سنگ بیان می شود

coal equivalent

گاز زغال سنگ
گاز سوختی تولید شده از زغال گاز ترکیب میانگین آن بر طبق حجم ، 50% هیدروژن ، 30% متان ، 8% منواکسید کربن و 4% سایر هیدروکربن ها و 8% دیواکسید کربن نیتروژن و اکسیژن می باشد ( نلسون 1965) ، گاز زغال سنگ گاز سوختی تولید شده از زغال گاز ترکیب میانگین آن بر طبق حجم

coal gas

تبدیل زغال هتبدیل زغال به سوخت گازی

coal gasification

شن زغالی
یک نهشته ثانویه زغال سنگ که از ذرات حمل شده و دوباره نهشته شده ، ساخته شده است
مقایسه شود با: float coal ، شن زغالی یک نهشته ثانویه زغال سنگ که از ذرات حمل شده و دوباره نهشته شده ، ساخته شده است مقایسه شود با: float coal

coal gravel

سرزمین زغال دار
سرزمینی که دارای طبقات زغال داری است که در مالکیت عمومی قرار دارد ، سرزمین زغال دار سرزمینی که دارای طبقات زغال داری است که در مالکیت عمومی قرار دارد

coal land

لایه های محتوی رگه های زغالی دوره کربونیفر اول ، لایه های زغال دار
لایه های زغال سنگ دار؛
الف) یک اصطلاح چینه شناسی در اروپا (خصوصاً در بریتانیای کبیر) برای کربنیفر بالایی ، یا برای توالی از سنگها (معمولاً ، ولی نه الزاماً ، دارای زغال سنگ) که در بخش بالایی سیستم کربنیفر ظاهر می شوند این بطور وسیعی هم زمان با پنسیلوانین آمریکای شمالی می باشد
ب)یک توالی از سنگهای رسوبی (یا لایه ها) که ضخامت آن از 1 متر تا چندین هزارمتر نوسان می کند و از رس سنگها ، شیلها ، لای سنگ ها ، کنگلومراها و سنگ آهکها با میان لایه ها یا میان چینه های طبقات زغال سنگ تشکیل شده است
ج) گروهی از رگه های زغال سنگی ، لایه های زغال دار لایه های زغال سنگ دار؛ الف) یک اصطلاح چینه شناسی در اروپا (خصوصاً در بریتانیای کبیر) برای کربنیفر بالایی ، دارای زغال سنگ) که در بخش بالایی سیستم کربنیفر ظاهر می شوند این بطور وسیعی هم زمان با پنسیلوانین آمریکای شمالی می باشد ب)یک توالی از سنگهای رسوبی (یا لایه ها) که ضخامت آن از 1 متر تا چندین هزارمتر نوسان می کند و از رس سنگها ، کنگلومراها و سنگ آهکها با میان لایه ها یا میان چینه های طبقات زغال سنگ تشکیل شده است ج) گروهی از رگه های زغال سنگی

coal measures

واحد لایه های زغال دار
یک توالی (از قدیم به جدید) زغال سنگ ، شیل و ماسه سنگ که در لایه های زغال دار دیده می شوند

coal measures unit

واحد لایه های زغال دار یک توالی (از قدیم به جدید) زغال سنگ ، شیل و ماسه سنگ که در لایه های زغال دار دیده می شوند

coal measures unit|coal measures|coal measures

معدن زغال سنگ

coal mine

نفت زغالی ، نفت حاصل از زغال سنگ

coal naphtha

رخنه زغال سنگ
یک گسترش ، جدایش یا کشیدگی استوانه ای از یک زغال سنگ به درون سنگهای بالایی که شبیه بیخ درختی است که به سرعت سوزانده شده است
مقایسه شود با: Caldron bottom – bell – baumpot ، رخنه زغال سنگ یک گسترش ، جدایش یا کشیدگی استوانه ای از یک زغال سنگ به درون سنگهای بالایی که شبیه بیخ درختی است که به سرعت سوزانده شده است مقایسه شود با: Caldron bottom – bell – baumpot

coal pipe

گیاه زغال شده
یک گیاه فسیل شده که همراه با طبقات زغال دار دیده می شود و یا به تشکیل آن کمک کرده است ، خصوصاً در لایه های زغال دار ، گیاه زغال شده یک گیاه فسیل شده که همراه با طبقات زغال دار دیده می شود و یا به تشکیل آن کمک کرده است

coal plant

تناژ اندازه گیری شده از زغالی که محاسبه شده در یک معدن زغال سنگ وجود دارد

coal reserves

تناژ اندازه گیری شده از زغالی که محاسبه شده در یک معدن زغال سنگ وجود دارد

coal reserves|coal reserve|coal reserve

رگه زغال سنگ
یک چینه یا طبقه زغال سنگ مترادف: طبقه زغال سنگ ، رگه زغال سنگ یک چینه یا طبقه زغال سنگ مترادف: طبقه زغال سنگ

coal seam

دوده زغالی یک چینه زغال سنگ خاکی در نزدیکی سطح ، رخنمون هوازده یک رگه زغال سنگی مترادف: Coal blossom

coal smut|coal blossom|coal blossom

پوشش قیری ، چسب قیری

coal tar epoxy resin

فرایند جداسازی مواد نامطلوب از زغال سنگ براساس تفاوت چگالی
سولفورپیریتی یا سولفور ترکیب شده با آهن سنگین تر است و در آب فرو می رود اما زغال سبکتر است ، فرایند جداسازی مواد نامطلوب از زغال سنگ براساس تفاوت چگالی سولفورپیریتی یا سولفور ترکیب شده با آهن سنگین تر است و در آب فرو می رود اما زغال سبکتر است

coal washing

نوشکلی بهم پیوسته
نوشکلی هم آمیخته؛ اصطلاحی که توسط فولک (1965) برای نوشکلی افزایشی استفاده / معرفی شد ، که در آن بلورهای ریز بوسیله رشد تدریجی به بلورهای درشت تر تبدیل می شوند و یک اندازه بلوری یکپارچه را در تمام زمانها حفظ می کنند (تمام بلورها مصرف می کنند یا مصرف می شوند) مثلاً فرآیندی که بیشتر میکرواسپارکلاسیت را تشکیل می دهد
مقایسه شود با: نئومورفیسم یا دو شکلی پورفیروئید

coalescive neomorphism

نوشکلی بهم پیوسته نوشکلی هم آمیخته؛ اصطلاحی که توسط فولک (1965) برای نوشکلی افزایشی استفاده / معرفی شد ، که در آن بلورهای ریز بوسیله رشد تدریجی به بلورهای درشت تر تبدیل می شوند و یک اندازه بلوری یکپارچه را در تمام زمانها حفظ می کنند (تمام بلورها مصرف می کنند یا مصرف می شوند) مثلاً فرآیندی که بیشتر میکرواسپارکلاسیت را تشکیل می دهد مقایسه شود با: نئومورفیسم یا دو شکلی پورفیروئید

coalescive neomorphism|neomorphism|neomorphism|coalescive

میدان زغال سنگ
ناحیه ای که در آن نهشته های زغال سنگ با ارزش اقتصادی شناخته شده یا احتمالی ظاهر می شوند ، میدان زغال سنگ ناحیه ای که در آن نهشته های زغال سنگ با ارزش اقتصادی شناخته شده یا احتمالی ظاهر می شوند

coalfield

زغال سنگ شدگی ، زغال سنگ شدن
دگرسانی یا دگرگونی مواد گیاهی به زغال سنگ فرآیندهای زیست شیمیایی دیاژنز و فرآیند ژئوشیمیایی دگرگونی در تشکیل زغال سنگ
نیز ببینید : کربنی شدن ، یکپارچه شدن ، شیشه ای شدن ، فوزونی شدن ، نظریه تورب تا آنتراسیت Coalification break مترادف: کربنی شدن (incoalation) بیتومینه شدن (incarbonization)

coalification

نقطه عطف زغال سازی
نقطه ای در فرآیند ایجاد زغال سنگ که در آن رنگ اکسینیت ها در نور بازتابی از تیره به خاکستری کم رنگ تغییر می کند که این ناشی از فرار متان است این تغییر منطبق بر یک تغییر عمده در شیب منحنی های پارامترهای متنوع زغال سنگ شدگی است و با حضور 29% مواد فرار در ویترن (حالت خشک ، بدون خاکستر) همزمان است مترادف : جهش زغالسنگ شدگی

coalification break

نقطه عطف زغال سازی نقطه ای در فرآیند ایجاد زغال سنگ که در آن رنگ اکسینیت ها در نور بازتابی از تیره به خاکستری کم رنگ تغییر می کند که این ناشی از فرار متان است این تغییر منطبق بر یک تغییر عمده در شیب منحنی های پارامترهای متنوع زغال سنگ شدگی است و با حضور 29% مواد فرار در ویترن (حالت خشک ، بدون خاکستر) همزمان است مترادف : جهش زغالسنگ شدگی

coalification break|coalification|coalification

زغال سنگ شدگی ، زغال سنگ شدن دگرسانی یا دگرگونی مواد گیاهی به زغال سنگ فرآیندهای زیست شیمیایی دیاژنز و فرآیند ژئوشیمیایی دگرگونی در تشکیل زغال سنگ نیز ببینید : کربنی شدن ، یکپارچه شدن ، شیشه ای شدن ، فوزونی شدن ، نظریه تورب تا آنتراسیت Coalification break مترادف: کربنی شدن (incoalation) بیتومینه شدن (incarbonization)

coalification|incarbonization|incarbonization|incoalation

نوعی کانی
فرمول شیمیایی: Mg10 Fe3+2(CO3)(OH)24•2(H2O)
وجه تسمیه : از نام شهر Coalinga در کالیفرنیا ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی: Mg10 Fe3+2(CO3)(OH)24•2(H2O) - وجه تسمیه : از نام شهر Coalinga در کالیفرنیا

coalingite

میدان زغال دار پنهان
رسوبات زغالی که برونزد ندارند
مقایسه شود با: میدان زغال آشکار ، میدان زغال دار پنهان رسوبات زغالی که برونزد ندارند مقایسه شود با: میدان زغال آشکار

concealed coalfield

میدان تیره
تصویر بدست آمده در میکروسکوپ الکترونی عبوری از خروج تمام پرتوها به جز پرتوهای پراش شده ویژه را گویند این تصویر بوسیله قرار دادن یک منفذ در سطح کانونی عدسی شی ایجاد می شود که فقط به پرتوی پراشیده اجازه تشکیل تصویر را میدهد مقایسه شود با : میدان روشن ، میدان تیره تصویر بدست آمده در میکروسکوپ الکترونی عبوری از خروج تمام پرتوها به جز پرتوهای پراش شده ویژه را گویند این تصویر بوسیله قرار دادن یک منفذ در سطح کانونی عدسی شی ایجاد می شود که فقط به پرتوی پراشیده اجازه تشکیل تصویر را میدهد مقایسه شود با : میدان روشن

dark field

میدان دو قطبی
یک میدان مغناطیسی ساده شده به فرم ریاضی ، که دارای محور تقارن است و خطوط میدان مغناطیسی در امتداد ½ محور ( قطب مثبت ) برون سو و در امتداد نیمه دیگر ( قطب منفی ) درون سو قرار دارند بیشتر میدان های مغناطیسی که به اندازه کافی دور از منبع خود هستند ، شبیه یک میدان دو قطبی می باشند
نیز ببینید : میدان دو قطبی محوری ، میدان دو قطبی یک میدان مغناطیسی ساده شده به فرم ریاضی ، شبیه یک میدان دو قطبی می باشند نیز ببینید : میدان دو قطبی محوری

dipole field

میدان تپه یخساری
توپوگرافی جعبه تخم مرغی ، میدان تپه یخساری توپوگرافی جعبه تخم مرغی

drumlin field

میدان زغال سنگ رخنمون شده
نهشته های زغال سنگ که در سطح برونزد یافته اند ، مثلاً در امتداد حاشیه یک حوضه زغال سنگ مقایسه شود با: میدان زغالسنگ نهان crop coal زغال درزه ای ، میدان زغال سنگ رخنمون شده نهشته های زغال سنگ که در سطح برونزد یافته اند

exposed coalfield

میدان مغناطیسی خارجی
بخش نسبتاً کوچک و متنوع میدان مغناطیسی طبیعی در نزدیکی سطح زمین که به خاطر جریانهای الکتریکی در اتمسفر یا جو بالایی می باشد

external magnetic field

زمین کم پوشش
یک منطقه بدون درخت پوشیده از سنگ که در عرض جغرافیایی بالا قرار دارد و دارای پوشش زمین تنگ و نامتراکم از گیاهان ساده یا چمن و جگن هاست
مترادف: fjeldmark ، feldmark ، fell

fell-field

دشت ، میدان ، صحرا
در زمین شناسی: یک اصطلاح گسترده برای ناحیه ای ، دور از آزمایشگاه و خصوصاً بیرون شهر که در آن ، یک زمین شناسی مشاهدات دست اول را انجام می دهد و به جمع آوری ، داده ها ، سنگها نمونه های کانی و فسیل می پردازد

در زمین‌فیزیک: فضایی که در آن ، یک اثر ، مثلاً گرانی یا مغناطیس ، ظاهر می‌شود و قابل اندازه گیری می باشد این فضا توسط یوستگی تشخیص داده می شود که عبارتست از وجود یک مقدار مرتبط با هر محل درون این فضا
الف) میدان یخ
ب) یک فلوبیسار بزرگ یا سایر نواحی سالم یخ دریا

در زمین شناسی اقتصادی: منطقه یا ناحیه ای که دارای یک ذخیره ویژه معدنی ، مانند طلا یا زغال سنگ می باشد و بدین وسیله تشخیص داده می شود

در سنجش از دور: مجموعه تاثیرات (الکتریکی ، مغناطیسی و گراویتی) که در سراسر فضا گسترش پیدا می کنند ، صحرا - در زمین شناسی: یک اصطلاح گسترده برای ناحیه ای ، سنگها نمونه های کانی و فسیل می پردازد - - در زمین‌فیزیک: فضایی که در آن ، ظاهر می‌شود و قابل اندازه گیری می باشد این فضا توسط یوستگی تشخیص داده می شود که عبارتست از وجود یک مقدار مرتبط با هر محل درون این فضا - الف) میدان یخ - ب) یک فلوبیسار بزرگ یا سایر نواحی سالم یخ دریا - - در زمین شناسی اقتصادی: منطقه یا ناحیه ای که دارای یک ذخیره ویژه معدنی ، مانند طلا یا زغال سنگ می باشد و بدین وسیله تشخیص داده می شود - - در سنجش از دور: مجموعه تاثیرات (الکتریکی

field

بنگرید به : fell field

fieldmark|fell field|fell field

میدان یخ برف
ناحیه تجمع یک یخچال یک گسترده پهناور از سطح یخچالی که بر روی آن ، برف جمع می شود و یخ برف تشکیل می گردد ناحیه ای از یک یخ برف مترادف: حوضه یخچالی ، نیوه ، میدان یخ برف ناحیه تجمع یک یخچال یک گسترده پهناور از سطح یخچالی که بر روی آن

firn field

میدان تاژکی
منطقه دور تاژک یک کوکولیتوفور مثلاً میدان تاژکی پوشیده شده و برهنه ، میدان تاژکی منطقه دور تاژک یک کوکولیتوفور مثلاً میدان تاژکی پوشیده شده و برهنه

flagellar field

میدان نیرو

force field

میدانی دودخانی
گروهی از منافذ آتشفشانی سرد
مقایسه شود با: solfatara field ، میدانی دودخانی گروهی از منافذ آتشفشانی سرد مقایسه شود با: solfatara field

fumarole field

میان گدازه ، جریان های گدازه ای بسیار وسیع که سطح زمین را بمسافت چندین کیلومتر مربع پوشانیده وپستی بلندی های اولیه آن را پر می کند

lava field

میدان نفت ، ناحیه ای که در آن مخازن زیرزمینی نفت یافت می شود ، میدان نفتی ، میدان نفت خیز
(الف) یک حوضچه نفتی
(ب) دو یا چند حوضچه نفتی که بر روی یک ساختار توپوگرافیک یکسان قرار گرفته و یا در غیر این صورت با هم مرتبط می باشند ، میدان نفت خیز (الف) یک حوضچه نفتی (ب) دو یا چند حوضچه نفتی که بر روی یک ساختار توپوگرافیک یکسان قرار گرفته و یا در غیر این صورت با هم مرتبط می باشند

oil field

منطقه پیش گلابلار
بخشی از قسمت مرکزی سر تریلوبیت بین برآمدگی پیشانی میان دوابرو و شیار مرزی جلویی

preglabellar field

منطقه فازی اولیه
منطقه یا حجمی در فازدیاگرام است که تعادل مذاب - بلور را در ته نشینی یک فاز بلوری به تصویر می کشد ، منطقه فازی اولیه - منطقه یا حجمی در فازدیاگرام است که تعادل مذاب - بلور را در ته نشینی یک فاز بلوری به تصویر می کشد

primary phase field

میدان مغناطیسی معکوس
رجوع شود به قطبش معکوس (reversed polarity)

reversed magnetic field

شالیزار ، کشتزار برنج

rice field

میدان نمک
ناحیه ای که بر روی نهشته نمکی با ارزش اقتصادی قرار گرفته است ، میدان نمک - ناحیه ای که بر روی نهشته نمکی با ارزش اقتصادی قرار گرفته است

salt field

میدان برف
مکانی که در آن در تمام طول سال برف وجود دارد ، میدان برف - مکانی که در آن در تمام طول سال برف وجود دارد

snowfield

برفسار

sonwfield

بستر سنگی

stone bed|stone field|stone field

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی ناحیه زغال سنگ دار ، منطقه زغال خیز

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی ناحیه زغال سنگ دار ، منطقه زغال خیز

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما