معادل انگلیسی نزدیک به مبداء ، نزدیک منشأ ، ابتدا

(دیرینه‌شناسی) نزدیکترین به

زمين شناسی

نزدیک به مبداء ، نزدیک منشأ ، ابتدا

(دیرینه‌شناسی) نزدیکترین به بدن در نزدیکی قاعده ضمایم بدن نزدیک‌ترین نقطه اتصال یا مکان مرجع ، نقطه‌ای که به عنوان مرکز یا نقطه دید تصور می شود نمونه‌ها در ریخت‌شناسی مهره‌داران: " جهت مجاور" به طرف قطب پشتی یا دهانه یک کرینوئید ، "پرتو مجاور" یک اسپیکول اسفنجی ، هدایت‌شده به سمت داخل از سطح پیونددهنده اسفنج و" جهت مجاور" به طرف آنسسترولا یا منشأ رشد یک کلونی بریوزوآ
(گرده‌شناسی):به بخش هایی از نزدیک‌ترین دانه‌های گرده یا هاگ‌ها به سمت مرکز سلول‌های چهارگانه اولیه گفته می‌شود به عنوان مثال به بخشی از دانه‌ گرده مونوکولپیت مقابل کولپوس(شیار طولی گرده) گفته می شود یا به بخش گرده تریلت ایجادشده همراه با نواحی تماس گفته می شود
(رسوب‌شناسی):نهشته های رسوبی مرکب از آواری‌های دانه‌درشت و تشکیل شده در نزدیک‌ترین فاصله به منطقه منشأ گفته می شود؛ به عنوان مثال " توربیدیت نزدیک به منشأ" متشکل از سالچینه‌های ضخیم ماسه‌ای
(زمین‌شناسی اقتصادی):به کانسار تشکیل‌شده بلافاصله مجاوربا ، یا شاید بخشی از یک دودکش آتشفشانی ، پایه یا دودخان که از نظر ژنتیکی به آن مرتبط است و از مؤلفه های کانسار مشتق شده است ، گفته می‌شود ، ابتدا - - (دیرینه‌شناسی) نزدیکترین به بدن در نزدیکی قاعده ضمایم بدن نزدیک‌ترین نقطه اتصال یا مکان مرجع ، هدایت‌شده به سمت داخل از سطح پیونددهنده اسفنج و" جهت مجاور" به طرف آنسسترولا یا منشأ رشد یک کلونی بریوزوآ - (گرده‌شناسی):به بخش هایی از نزدیک‌ترین دانه‌های گرده یا هاگ‌ها به سمت مرکز سلول‌های چهارگانه اولیه گفته می‌شود به عنوان مثال به بخشی از دانه‌ گرده مونوکولپیت مقابل کولپوس(شیار طولی گرده) گفته می شود یا به بخش گرده تریلت ایجادشده همراه با نواحی تماس گفته می شود - (رسوب‌شناسی):نهشته های رسوبی مرکب از آواری‌های دانه‌درشت و تشکیل شده در نزدیک‌ترین فاصله به منطقه منشأ گفته می شود؛ به عنوان مثال " توربیدیت نزدیک به منشأ" متشکل از سالچینه‌های ضخیم ماسه‌ای - (زمین‌شناسی اقتصادی):به کانسار تشکیل‌شده بلافاصله مجاوربا

proximal

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی نزدیک به مبداء ، نزدیک منشأ ، ابتدا

(دیرینه‌شناسی) نزدیکترین به

ایجاد پلیگونهای ورونویی برای مجموعه بخصوصی از عوارض فضایی

proximal analysis

ایجاد پلیگونهای ورونویی برای مجموعه بخصوصی از عوارض فضایی

proximal analysis|proximal|proximal

همپوشانی مبدائی - همپوشانی در جهت منشأ ذخیره آواری(میچم ، 1977)

proximal onlap|onlap|onlap

همپوشانی مبدائی
همپوشانی در جهت منشأ ذخیره آواری(میچم ، 1977)

proximal onlap

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

(دیرینه‌شناسی) نزدیکترین به&source=http://www.barsadic.com&url=http://www.barsadic.com/W.aspx?fid=280166" id="MainContent_Twitterlink_fa" onmouseover="twhover1()" onmouseout="twmove1()" target="_blank" class="fa fa-twitter fa1">
(دیرینه‌شناسی) نزدیکترین به&summary=نزدیک به مبداء ، نزدیک منشأ ، ابتدا

(دیرینه‌شناسی) نزدیکترین به بدن در نزدیکی قاعده ضمایم بدن نزدیک‌ترین نقطه اتصال یا مکان مرجع ، نقطه‌ای که به عنوان مرکز یا نقطه دید تصور می شود نمونه‌ها در ریخت‌شناسی مهره‌داران: " جهت مجاور" به طرف قطب پشتی یا دهانه یک کرینوئید ، "پرتو مجاور" یک اسپیکول اسفنجی ، هدایت‌شده به سمت داخل از سطح پیونددهنده اسفنج و" جهت مجاور" به طرف آنسسترولا یا منشأ رشد یک کلونی بریوزوآ
(گرده‌شناسی):به بخش هایی از نزدیک‌ترین دانه‌های گرده یا هاگ‌ها به سمت مرکز سلول‌های چهارگانه اولیه گفته می‌شود به عنوان مثال به بخشی از دانه‌ گرده مونوکولپیت مقابل کولپوس(شیار طولی گرده) گفته می شود یا به بخش گرده تریلت ایجادشده همراه با نواحی تماس گفته می شود
(رسوب‌شناسی):نهشته های رسوبی مرکب از آواری‌های دانه‌درشت و تشکیل شده در نزدیک‌ترین فاصله به منطقه منشأ گفته می شود؛ به عنوان مثال " توربیدیت نزدیک به منشأ" متشکل از سالچینه‌های ضخیم ماسه‌ای
(زمین‌شناسی اقتصادی):به کانسار تشکیل‌شده بلافاصله مجاوربا ، یا شاید بخشی از یک دودکش آتشفشانی ، پایه یا دودخان که از نظر ژنتیکی به آن مرتبط است و از مؤلفه های کانسار مشتق شده است ، گفته می‌شود ، ابتدا - - (دیرینه‌شناسی) نزدیکترین به بدن در نزدیکی قاعده ضمایم بدن نزدیک‌ترین نقطه اتصال یا مکان مرجع ، هدایت‌شده به سمت داخل از سطح پیونددهنده اسفنج و" جهت مجاور" به طرف آنسسترولا یا منشأ رشد یک کلونی بریوزوآ - (گرده‌شناسی):به بخش هایی از نزدیک‌ترین دانه‌های گرده یا هاگ‌ها به سمت مرکز سلول‌های چهارگانه اولیه گفته می‌شود به عنوان مثال به بخشی از دانه‌ گرده مونوکولپیت مقابل کولپوس(شیار طولی گرده) گفته می شود یا به بخش گرده تریلت ایجادشده همراه با نواحی تماس گفته می شود - (رسوب‌شناسی):نهشته های رسوبی مرکب از آواری‌های دانه‌درشت و تشکیل شده در نزدیک‌ترین فاصله به منطقه منشأ گفته می شود؛ به عنوان مثال " توربیدیت نزدیک به منشأ" متشکل از سالچینه‌های ضخیم ماسه‌ای - (زمین‌شناسی اقتصادی):به کانسار تشکیل‌شده بلافاصله مجاوربا : proximal&source=barsadic" id="MainContent_Inlink_fa" onmouseover="inhover1()" onmouseout="inmove1()" target="_blank" class="fa fa-linkedin fa1">

معادل انگلیسی نزدیک به مبداء ، نزدیک منشأ ، ابتدا

(دیرینه‌شناسی) نزدیکترین به

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی نزدیک به مبداء ، نزدیک منشأ ، ابتدا

(دیرینه‌شناسی) نزدیکترین به

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما

معادل انگلیسی نزدیک به مبداء ، نزدیک منشأ ، ابتدا (دیرینه‌شناسی) نزدیکترین به

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی نزدیک به مبداء ، نزدیک منشأ ، ابتدا (دیرینه‌شناسی) نزدیکترین به

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما

معادل انگلیسی نزدیک به مبداء ، نزدیک منشأ ، ابتدا

(دیرینه‌شناسی) نزدیکترین به

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی نزدیک به مبداء ، نزدیک منشأ ، ابتدا

(دیرینه‌شناسی) نزدیکترین به