معادل انگلیسی فشار همه جانبه

زمين شناسی

فشار همه جانبه

all round pressure

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی فشار همه جانبه

رانش محرک خاک ، فشار عامل خاک ، فشار فعال خاک ، رانش مو’ثر خاک

active earth pressure

فشار هوایی ، فشار اتمسفری

air pressure

نوعی کانی
فرمول شیمیایی : Fe ، Ni)2P)
نام آن از نام Alla Bogdanovaزمین شناس روسی گرفته شده است ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی : Fe ، Ni)2P) - نام آن از نام Alla Bogdanovaزمین شناس روسی گرفته شده است

allabogdanite

آلاکتیت ، نوعی کانی
فرمول شیمیایی : Mn7(AsO4)2(OH)8 NAME ORIGIN
نام آن به خاطر pleochroism قوی آن از ریشه یونانی گرفته شده است ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی : Mn7(AsO4)2(OH)8 NAME ORIGIN - نام آن به خاطر pleochroism قوی آن از ریشه یونانی گرفته شده است

allactite

آلالینیت
یک گابروی دگرسان شده که حاوی سوسوریت پسودومرف یوهدرال بعد از کانی های اصلی می باشد ، بنابر این بافت نوری اولیه خود را حفظ می کند نام این سنگ از (allalin) توسط rusenbach در سال 1896 در سوئیس گرفته شده است ، آلالینیت یک گابروی دگرسان شده که حاوی سوسوریت پسودومرف یوهدرال بعد از کانی های اصلی می باشد

allalinite

آلانیت ، آلانیت
ترکیب شیمیایی :Ca (Ce ، Th) (Fe3+ ، Mg ، Fe2+) Al2[O|OH|SiO4|Si2O7]
ترکیب شیمیایی متغیر دارد
سیستم تبلور:مونوکلینیک
رده بندی:سیلیکات
رخ: ناقص- مطابق با سطح /001/ ، /100/
جلا:شیشه ای - چرب
شکستگی:صدفی - نامنظم
شفافیت:غیرشفاف - نیمه شفاف
خاصیت مغناطیسی:ضعیف
اشکال ظاهری : بلوری - آگرگات - دانه ای - توده ای - بلورهای اشباع
ژیزمان : کمیاب ; آلمان غربی و شرقی ، نروژ ، سوئد ، فنلاند ، چک و اسلواکی ، URSS ، کانادا ، استرالیا و
خواص شیمیایی : محلول در HCl
رنگ کانی :قهوه ای - سیاه
سختی :5 5
چگالی : 3 3 - 4 2
رنگ خاکه:خاکستری سبز - قهوه ای
پاراژنز : - آمفیبول ها- فلدسپات ها- مونازیت- کوارتز
منشا تشکیل :پگماتیتی - ماگمایی - دگرگونی مجاورتی - دگرگونی
شکل بلورها:قرصی شکل - منشوری - ماکله
محل پیدایش:بلغارستان
نام آناز نام کانی شناس اسکاتلندی T Allan اخذ شده است کانی مونوکلینیک درای سریوم از گروه اپیدوت ، آلانیت یک کانی فرعی در سنگ های آذرین (گرانیت ، سینیت ، دیوریت ، پگماتیت) و معادل دگرگونی آنها است

allanite

آلانیت - ترکیب شیمیایی :Ca (Ce ، Th) (Fe3+ ، Mg ، Fe2+) Al2[O|OH|SiO4|Si2O7] - ترکیب شیمیایی متغیر دارد - سیستم تبلور:مونوکلینیک - رده بندی:سیلیکات - رخ: ناقص- مطابق با سطح /001/ ، /100/ - جلا:شیشه ای - چرب - شکستگی:صدفی - نامنظم - شفافیت:غیرشفاف - نیمه شفاف - خاصیت مغناطیسی:ضعیف - اشکال ظاهری : بلوری - آگرگات - دانه ای - توده ای - بلورهای اشباع - ژیزمان : کمیاب ; آلمان غربی و شرقی ، نروژ ، سوئد ، فنلاند ، چک و اسلواکی ، URSS ، کانادا ، استرالیا و - خواص شیمیایی : محلول در HCl - رنگ کانی :قهوه ای - سیاه - سختی :5 5 - چگالی : 3 3 - 4 2 - رنگ خاکه:خاکستری سبز - قهوه ای - پاراژنز : - آمفیبول ها- فلدسپات ها- مونازیت- کوارتز - منشا تشکیل :پگماتیتی - ماگمایی - دگرگونی مجاورتی - دگرگونی - شکل بلورها:قرصی شکل - منشوری - ماکله - محل پیدایش:بلغارستان - نام آناز نام کانی شناس اسکاتلندی T Allan اخذ شده است کانی مونوکلینیک درای سریوم از گروه اپیدوت ، آلانیت یک کانی فرعی در سنگ های آذرین (گرانیت ، سینیت ، دیوریت ، پگماتیت) و معادل دگرگونی آنها است

allanite|orthite|orthite

نوعی کانی
فرمول شیمیایی : (Ag1-xSbx(x0 009-0 16
نام آن از کلمه لاتین argentums گرفته شده است ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی : (Ag1-xSbx(x0 009-0 16 - نام آن از کلمه لاتین argentums گرفته شده است

allargentum

نابرجا

allchthonous

آلگانیت ، نوعی کانی
فرمول شیمیایی :Mn5(SiO4)2(OH)2
نام آن از نام محل اکتشاف آن در آمریکا گرفته شده است ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی :Mn5(SiO4)2(OH)2 - نام آن از نام محل اکتشاف آن در آمریکا گرفته شده است

alleghanyite

آلگنین
آشکوب ایالتی آمریکای شمالی: پنسیلوانین میانی: (بالای potlsuillian ، زیر coremaughian ) ، آلگنین آشکوب ایالتی آمریکای شمالی: پنسیلوانین میانی: (بالای potlsuillian

alleghenian

دگرآزاری

allelopathy

آلمونتیت
ترکیب شیمیایی : AsSb
درصد مواد:As38 09% Sb61 91%
سیستم تبلور:تری کلینیک
رده بندی:عنصر
رخ: کامل - دریک جهت
جلا:فلزی
شفافیت:کدر(اُپاک)
ژیزمان : نسبتاْکمیاب ; فرانسه ، چک اسلواکی ، آلمان شرقی ، سوئد ، امریکا
شکل ظاهری :آگرگات لیفی (الیافی)
رنگ کانی :سفید قلعی - خاکستری - قهوه ای تیره
رنگ خاکه:خاکستری
پاراژنز : - استیبین- آرسنیک- آنتیموان- اسفالریت
سختی : 3 - 4
چگالی : 5 8 -6 2
منشا تشکیل :هیدروترمال
شکل بلورها:الیافی - ورقه های خمیده
محل پیدایش:فرانسه
نام آن از اسم مکانی در Allemont درفرانسه است نام دیگر آن Stibarsen است

allemmontite

آلمونتیت - ترکیب شیمیایی : AsSb - درصد مواد:As38 09% Sb61 91% - سیستم تبلور:تری کلینیک - رده بندی:عنصر - رخ: کامل - دریک جهت - جلا:فلزی - شفافیت:کدر(اُپاک) - ژیزمان : نسبتاْکمیاب ; فرانسه ، چک اسلواکی ، آلمان شرقی ، سوئد ، امریکا - شکل ظاهری :آگرگات لیفی (الیافی) - رنگ کانی :سفید قلعی - خاکستری - قهوه ای تیره - رنگ خاکه:خاکستری - پاراژنز : - استیبین- آرسنیک- آنتیموان- اسفالریت - سختی : 3 - 4 - چگالی : 5 8 -6 2 - منشا تشکیل :هیدروترمال - شکل بلورها:الیافی - ورقه های خمیده - محل پیدایش:فرانسه - نام آن از اسم مکانی در Allemont درفرانسه است نام دیگر آن Stibarsen است

allemmontite|allemontite|allemontite|stibarsen

آلمونتیت

allemontite

نگه کنید به :lede

allette

اصطلاح کانی شناسی ، یک کانی رسی سفید رنگ که در آن نسبتهای برابر میکای دو هشت وجهی و اسمکتیت دو هشت وجهی بطور منظمی میان لایه بندی شده اند پیشوندهای K- ، Na- ، و Ca- می تواند برای مشخص کردن کاتیون میان لایه ای غالب که در ترکیب میکا وجود دارد ، استفاده شوند
بنگرید به: Rectorite

allevardite

یک کانی رسی سفید رنگ که در آن نسبتهای برابر میکای دو هشت وجهی و اسمکتیت دو هشت وجهی بطور منظمی میان لایه بندی شده اند پیشوندهای K- ، Na- ، و Ca- می تواند برای مشخص کردن کاتیون میان لایه ای غالب که در ترکیب میکا وجود دارد ، استفاده شوند بنگرید به: Rectorite

allevardite|rectorite|rectorite

سبککردن ، آرامکردن ، کمکردن
مترادف ها : allay ، soothe ، relieve; moderate ، soften; lessen ، diminish

alleviated

سبککردن ، آرامکردن ، کمکردن مترادف ها : allay ، soothe ، relieve; moderate ، soften; lessen ، diminish

alleviated|alleviate|alleviate

کوچه کم عرض ترین راه عبور در شهرها

alley

هم پیمانان ، متفقین
1- در جنگ جهانی اول عنوان کشورهای انگستان ، فرانسه ، روسیه ، آمریکا و هم پیمانان آنها
2- در جنگ جهانی دوم عنوان کشورهای انگستان ، شوروی ، چین و دیگر یاران آنها که بمنظور مقابله با نیروهای محور تشکیل یافته بود ، اطلاق می شد ، متفقین 1- در جنگ جهانی اول عنوان کشورهای انگستان ، آمریکا و هم پیمانان آنها 2- در جنگ جهانی دوم عنوان کشورهای انگستان

allies

آلینگیت
یک صمغ فسیلی (درتینیت) که حاوی هیچ اسید سوکسینیتی نمی باشد ولی مقادیر قابل توجه سولفور دارد و در alligness در منطقه haite-savie فرانسه ، یافت شده است ، آلینگیت یک صمغ فسیلی (درتینیت) که حاوی هیچ اسید سوکسینیتی نمی باشد ولی مقادیر قابل توجه سولفور دارد و در alligness در منطقه haite-savie فرانسه

allingite

نگاه کنید به : allitisation

allitation

خاک آلیتیک

allite harrassvitz

آلیتیک

allitic

خاک آلیتی

allitic soil

آلیتی شدن

allitization

آلیوالیت
یک گابرو که حاوی آنورتیت و اولیوین به همراه مقدارکم پیروکسن ، آپاتیت ثانویه و اکسید آهن اوپاک است اسم این کانی بوسیله hrker در سال 1908از allival ، جزیره کوچکی در rhum اسکاتلند ، مشتق شده است ، آلیوالیت یک گابرو که حاوی آنورتیت و اولیوین به همراه مقدارکم پیروکسن

allivalite

آلوشیمی ، آلوکم/ دگرشیمی
دانه ها از 60 میکرون بزرگترند و در واقع اسکلت سنگ آهکی را تشکیل می دهند دانههای یک سنگ آهکی را که در داخل محیط رسوبی (محیط دریایی) پس از تشکیل به طور مکانیکی حمل و نقل شده باشند به دانههای کوارتز و فلدسپات در یک سنگ تخریبی می توان تشبیه کرد دانههای یک سنگآهکی عبارتند از:فسیل ، پلت ها ، اوولیت ، آنکولیت ، پیزولیت ، اینتراکلست ، لیتوکلست ها
اصطلاحی که توسط folk ( در سال 1959) برای یکی از چهار آگرگات کربناته طبقه بندی شده عنوان شد که به جای دانه های درشت تر framework در بیشتر سنگ آهک هایی که به صورت مکانیکی رسوبگذاری شده اند ، به کار می رود و به عنوان وجه تمایز کلسیت اسپاری(معمولاً سیمان) و ماتریکس گل-کربنات (میکریت) کاربرد دارد آلوکم های مهم عبارتند از: سیلت ، ماسه و اینتراکلست های در حد گراول: اوولیت ، لومپ کلوخ ها و فسیل ها و یا قطعات فسیلی (اسکلت های کربناته ، صدف ها و ) صفت: آلوکمی _ مقایسه شود با پسودوآلوکم و یا thochem

allochem

آلوکم/ دگرشیمیدانه ها از 60 میکرون بزرگترند و در واقع اسکلت سنگ آهکی را تشکیل می دهند دانههای یک سنگ آهکی را که در داخل محیط رسوبی (محیط دریایی) پس از تشکیل به طور مکانیکی حمل و نقل شده باشند به دانههای کوارتز و فلدسپات در یک سنگ تخریبی می توان تشبیه کرد دانههای یک سنگآهکی عبارتند از:فسیل ، پلت ها ، اوولیت ، آنکولیت ، پیزولیت ، اینتراکلست ، لیتوکلست هااصطلاحی که توسط folk ( در سال 1959) برای یکی از چهار آگرگات کربناته طبقه بندی شده عنوان شد که به جای دانه های درشت تر framework در بیشتر سنگ آهک هایی که به صورت مکانیکی رسوبگذاری شده اند ، به کار می رود و به عنوان وجه تمایز کلسیت اسپاری(معمولاً سیمان) و ماتریکس گل-کربنات (میکریت) کاربرد دارد آلوکم های مهم عبارتند از: سیلت ، ماسه و اینتراکلست های در حد گراول: اوولیت ، لومپ کلوخ ها و فسیل ها و یا قطعات فسیلی (اسکلت های کربناته ، صدف ها و ) صفت: آلوکمی _ مقایسه شود با پسودوآلوکم و یا thochem

allochem|allochems|allochems

دگر شیمیایی ، نابرجا ، آلوکمیکال
دانه های یا رسوباتی که با جابجایی دوباره رسوب کرده اند ، آلوکمیکال دانه های یا رسوباتی که با جابجایی دوباره رسوب کرده اند

allochemical

آلوکتیت
یک سنگ آذرین hypabyssal زیر مغاکی که ساخته شده از فنوکریست های لابرادوریت ، فلدسپات آلکالی ، تیتانوژیت ، نفلین ، مگنتیت و آپاتیت در زمینه ریز دانه اوژیت ، بیوتیت ، مگنتیت ، هورنبلند ، نفلین و فلدسپات آلکالی این اسم از دوره allochet در ایتالیا توسط ippen در سال 1903 گرفته شده است ، آلوکتیت یک سنگ آذرین hypabyssal زیر مغاکی که ساخته شده از فنوکریست های لابرادوریت

allochetite

رنگ اجسام وموادی که در نتیجه دخالت مواد خارجی تولید می شود ورنگ ذرات گرفته شده را به خود اختصاص می دهد

allochromatic

نابرجا زمین

allochthon

نابرجا

allochthonous

نابرجا ، دگر جای

allochtone

نوعی کانی
فرمول شیمیایی :(Co ، Fe)AsS
نام آن از کلمات یونانی"to break" "other" ، به علت رخ و شباهت آن به کانی مارکازیت marcasite گرفته شده است ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی :(Co ، Fe)AsS - نام آن از کلمات یونانی"to break" "other"

alloclasite

آلوداپیک

allodapic

سنگ آهک جریان تلاطمی
سنگ آهکی که توسط جریان های طوفانی turbidity ته نشین شده است مثلاً دور از جلوی ریفی (1964meischner)

allodapic limestone

سنگ آهک جریان تلاطمی سنگ آهکی که توسط جریان های طوفانی turbidity ته نشین شده است مثلاً دور از جلوی ریفی (1964meischner)

allodapic limestone|allodapic|allodapic

سازند نابرجا ، بیگانه سازند
واحد چینه شناسی Allo ، (Allostratigraphic) این واحد ممکن است کاملاً و یا به طور بخشی تقسیم شده باشد به Allomember عضو های نابرجا/ بیگانه و یا امکان دارد که هیچ بیگانه عضوی نداشته باشد (NACSN ، 1983)

alloformation

سازند نابرجا ، بیگانه سازند واحد چینه شناسی Allo ، (Allostratigraphic) این واحد ممکن است کاملاً و یا به طور بخشی تقسیم شده باشد به Allomember عضو های نابرجا/ بیگانه و یا امکان دارد که هیچ بیگانه عضوی نداشته باشد (NACSN ، 1983)

alloformation|allostratigraphic|allostratigraphic|allo

آلوژن ، نابرجازاد ، دگرجازاد
سازند سنگ یا کانی دگرزا(allogenic)؛ مثلاً زنولیت در سنگ های آذرین ، سنگ ریزه (pebble) در کنگلومرا و یا کانی سایشی (detrital) در کانسار پلاسر متضاد: authigere مترادف: allothigene ، دگرجازاد سازند سنگ یا کانی دگرزا(allogenic)؛ مثلاً زنولیت در سنگ های آذرین

allogene

آلوژنیک ، نابرجازا

allogenic

آلوژنیک ، نابرجازا

allogenic|exogenetic|exogenetic

نوعی شنی که دارای مقادیر متنابهی مواد فلس دار ومتورق دارد

allois

نوعی توف های آتشفشانی که در اطراف شهر پوزولان در ایتالیا وجود دارد

alloite

هم بلور ، هم شکل ، مانند هم
رجوع شود به isomorphous

allomeric

هم بلور ، هم شکل ، مانند هم رجوع شود به isomorphous

allomeric|isomorphous|isomorphous

هم بلوری
(تغییر در ترکیب شیمیایی بدون تغییر در شکل بلور): جوربلوری ، هم ریختی رجوع شود به isomorphism ، هم بلوری (تغییر در ترکیب شیمیایی بدون تغییر در شکل بلور): جوربلوری

allomerism

چند شکلی رجوع شود به polymorphic

allomorphic|polymorphic|polymorphic

آلومورفیت

allomorphite

دیگرریختی
تکامل زیست شناسی ، که بوسیله افزایش سریع در سازگاری و تخصصی شدن اندام ها مشخص می شود رشد سنی تکاملی؛
مقایسه شود با: Aromorphosis ، دیگرریختی تکامل زیست شناسی ، که بوسیله افزایش سریع در سازگاری و تخصصی شدن اندام ها مشخص می شود رشد سنی تکاملی؛ مقایسه شود با: Aromorphosis

allomorphosis

آلوپالادیوم ، از اقسام کانی های پالادیوم دار

allopalladium

غیر هم بوم ، ناهم‌ بوم‌ ، جداگانه‌ اتفاق‌ افتاده‌
به جانوران و یا رخداد های زیست شناسی گویند که در مناطق جغرافیایی مختلف دیده می شوند مثلاً رشد و تکامل گونه ای مشخص از جمعیتی دور افتاده؛ اسم: Allopatry مقایسه شود با: هم بوم ، جداگانه‌ اتفاق‌ افتاده‌ به جانوران و یا رخداد های زیست شناسی گویند که در مناطق جغرافیایی مختلف دیده می شوند مثلاً رشد و تکامل گونه ای مشخص از جمعیتی دور افتاده؛ اسم: Allopatry مقایسه شود با: هم بوم

allopatric

اصلاح کانی شناسی آلوفان ، آلوفان
ترکیب شیمیایی :Al2(SiO5) nH2O
سیستم تبلور:ناشناخته
رده بندی:سیلیکات
رخ: ندارد
جلا:شیشه ای - چرب
شفافیت:شفاف - نیمه شفاف
نوع سختی:شکننده
اشکال ظاهری : استالاکتیت - قشری
ژیزمان : تقریباََ کمیاب ; آلمان غربی ، اطریش ، چک و اسلواکی ، بریتانیای کبیر و امریکا
خواص شیمیایی :ناپایدار
رنگ کانی :سفید - سبز- آبی - زرد - قهوه ای
رنگ خاکه:سفید
تشابه کانی شناسی : واریسیت - اپال
پاراژنز :- لیمونیت - هالویزیت
منشا تشکیل :ثانوی
شکل بلورها:ایزومتریک - پسودوکوبیک - اغلب از شکل اصلی خارج شده
محل پیدایش:آلمان غربی
نام آن از کلمات یونانی allos به معنای دیگر و phainein به معنای ظاهرشدن گرفته شده است
سختی :3
چگالی : 1 9

allophane

آلوفان - ترکیب شیمیایی :Al2(SiO5) nH2O - سیستم تبلور:ناشناخته - رده بندی:سیلیکات - رخ: ندارد - جلا:شیشه ای - چرب - شفافیت:شفاف - نیمه شفاف - نوع سختی:شکننده - اشکال ظاهری : استالاکتیت - قشری - ژیزمان : تقریباََ کمیاب ; آلمان غربی ، اطریش ، چک و اسلواکی ، بریتانیای کبیر و امریکا - خواص شیمیایی :ناپایدار - رنگ کانی :سفید - سبز- آبی - زرد - قهوه ای - رنگ خاکه:سفید - تشابه کانی شناسی : واریسیت - اپال - پاراژنز :- لیمونیت - هالویزیت - منشا تشکیل :ثانوی - شکل بلورها:ایزومتریک - پسودوکوبیک - اغلب از شکل اصلی خارج شده - محل پیدایش:آلمان غربی - نام آن از کلمات یونانی allos به معنای دیگر و phainein به معنای ظاهرشدن گرفته شده است - سختی :3 - چگالی : 1 9

allophane|protoallophane|protoallophane|schrotterite

خانواده دایناسورهای آلوزاریدا
گوشتخواران بزرگ؛که در سربرآمدگیهای استخوانی دارند ، به صورت گله ای شکار می کنند و شامل آلوزاروس ، ساروفاگاناکس و نئووناتور هستند
زمان زیست : ژوراسیک پسین
متعلق به
قلمرو :جانوران
شاخه مهره داران
راسته : saurischia
زیر راسته : theropods
ابر خانواده : carnosauria

allosaurids family

خانواده دایناسورهای آلوزاریدا گوشتخواران بزرگ؛که در سربرآمدگیهای استخوانی دارند ، به صورت گله ای شکار می کنند و شامل آلوزاروس ، ساروفاگاناکس و نئووناتور هستند زمان زیست : ژوراسیک پسین متعلق به قلمرو :جانوران شاخه مهره داران راسته : saurischia زیر راسته : theropods ابر خانواده : carnosauria

allosaurids family|allosaurids|allosaurids|allosaurid

آلوزاروس ، دایناسوری گوشتخوار دوپا
به معنای دایناسور متفاوت چون دارای مهره های فوق العاده کم وزن می باشد
زمان زیست: بزرگترین گوشتخوار ژوراسیک پسین(144-154 میلیون سال پیش)
طول: 12 متر _بلندی: 3متر_ وزن: بیش از 5/4 تن
محل کشف : کلرادوی آمریکا در سال 1883توسط رانچر فلچ ، نامگذاری توسط مارش 1877
متعلق بهراستهsaurischia و زیر راستهtheropodsو ابر خانوادهcarnosauria ، دایناسوری گوشتخوار دوپا به معنای دایناسور متفاوت چون دارای مهره های فوق العاده کم وزن می باشد زمان زیست: بزرگترین گوشتخوار ژوراسیک پسین(144-154 میلیون سال پیش) طول: 12 متر _بلندی: 3متر_ وزن: بیش از 5/4 تن محل کشف : کلرادوی آمریکا در سال 1883توسط رانچر فلچ ، نامگذاری توسط مارش 1877 متعلق بهراستهsaurischia و زیر راستهtheropodsو ابر خانوادهcarnosauria

allosaurus

واحد چینه شناختی نابرجا
بدنه ای چند لایه قابل نقشه برداری از سنگ رسوبی ، که بر پایه ناپیوستگی های محصورکننده خود تعریف و تشخیص داده می شود
واحد های allostartighaphic به ترتیب کم شدن مرتبه عبارت اند از: allomember-alloformaiton-allogroup واحد های بنیادی ، alloformation می باشند (nacsn ، 1983 ، art 58)

allostratigraphic unit

واحد چینه شناختی نابرجا بدنه ای چند لایه قابل نقشه برداری از سنگ رسوبی ، که بر پایه ناپیوستگی های محصورکننده خود تعریف و تشخیص داده می شود واحد های allostartighaphic به ترتیب کم شدن مرتبه عبارت اند از: allomember-alloformaiton-allogroup واحد های بنیادی ، alloformation می باشند (nacsn ، 1983 ، art 58)

allostratigraphic unit|allostratigraphic|allostratigraphic

خاک انتقالی ، نابرجازاد ، دگرزا
رجوع شود به allogene

allothigene

نابرجازاد ، دگرزا رجوع شود به allogene

allothigene|allogene|allogene

نابرجازادی ، دگرجازادی
رجوع شود به allogenic

allothigenetic

نابرجازادی ، دگرجازادی رجوع شود به allogenic

allothigenetic|allogenic|allogenic

نابرجازاد ، دگرجازا
رجوع شود به allogenic ، دگرجازا رجوع شود به allogenic

allothigenic

نابرجازاد ، دگرجازاد
الف) دگرزا
ب) در رده بندی آذر آواری ها ، معادل تصادفی می باشد؛
مقایسه شود با: authgenous ، دگرجازاد الف) دگرزا ب) در رده بندی آذر آواری ها ، معادل تصادفی می باشد؛ مقایسه شود با: authgenous

allothigenous

نابرجازاد ، دگرجازا
رجوع شود به allogenic ، دگرجازا رجوع شود به allogenic

allothogenic

پیشوندی به معنای غریبه ، بیگانه ، دگر

allotrio

گرانولار دگرریخت
رجوع شود به xenomorphic ، گرانولار دگرریخت رجوع شود به xenomorphic

allotriomorphic-granular

چند شکلی ، دگروارگی

allotropy

جدا کردن خشک آبرفت ها

alloviom dry vanning

فشار مجاز

allowable bearing value

فشار مجاز خاک

allowable soil pressure

فشار مجاز خاک

allowable soil pressure|allowable bearing value|allowable bearing value

تنش مجاز

allowable stress

تنش مجاز

allowable stress|working stress|working stress

سرعت مجاز

allowable velocity

خاک آلپی خام

allpine crude soil

نوعی کانی
فرمول شیمیایی : Na19(Ca ، Mn++)6(Ti ، Nb)3(Si3O9)2(Si10O28)2Cl•2(H2O)
نام آن از محل اکتشاف آن در شبه جزیره Mt Alluaiv ، Kola روسیه گرفته شده است ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی : Na19(Ca ، Nb)3(Si3O9)2(Si10O28)2Cl•2(H2O) - نام آن از محل اکتشاف آن در شبه جزیره Mt Alluaiv

alluaivite

نوعی کانی
فرمول شیمیایی : NaCaFe++(Mn ، Fe++ ، Fe+++ ، Mg)2(PO4)3
نام آن از Francois Alluaud مهندس معدن فرانسوی به خاطر کشف آن گرفته شده است

alluaudite

نوعی کانی - فرمول شیمیایی : NaCaFe++(Mn ، Fe++ ، Fe+++ ، Mg)2(PO4)3 - نام آن از Francois Alluaud مهندس معدن فرانسوی به خاطر کشف آن گرفته شده است

alluaudite|huhnerkobelite|huhnerkobelite

ته نشست مواد رسوبی ، آبرفت ها
جمع کلمه alluvial که ندرتاً استفاده می شود ، آبرفت ها جمع کلمه alluvial که ندرتاً استفاده می شود

alluvia

آبرفت ، آبرفتی ، رسوبی

alluvial

حوضه آبرفتی

alluvial basin

مخروط آبرفتی ، مخروط افکنه
یک بادبزن آبرفتی که ته نشست واقع در آن عمیق و سطح آن به طرز شیب داری مایل است این امر ناشی از فرونشینی سریع و تبخیر آب رود و در نتیجه رهاسازی تمامی بارسنگین آن است ، مخروط افکنه یک بادبزن آبرفتی که ته نشست واقع در آن عمیق و سطح آن به طرز شیب داری مایل است این امر ناشی از فرونشینی سریع و تبخیر آب رود و در نتیجه رهاسازی تمامی بارسنگین آن است

alluvial cone

خاک قاره ای آبرفتی

alluvial continental soil

نهشته آبرفتی ، نهشته آبرفتی- ته نشست آبرفتی ، رسوبات آبرفتی

alluvial deposit

نهشته آبرفتی- ته نشست آبرفتی ، رسوبات آبرفتی

alluvial deposit|alluvial deposits|alluvial deposits

اراضی آبرفتی الماس دار

alluvial diamond diggings

اراضی آبرفتی حفاری

alluvial diggings

مخروط افکنه آبرفتی ، مخروطه افکنه
نهشته ای بادبزنی شکل آبرفتی که معمولا در پای دره کوهستانی شیب دار ایجاد می شود

alluvial fan

مخروطه افکنه نهشته ای بادبزنی شکل آبرفتی که معمولا در پای دره کوهستانی شیب دار ایجاد می شود

alluvial fan|alluvial fans|alluvial fans

طلای آبرفتی ، طلای پلاسه ای

alluvial gold

زمین آبرفتی

alluvial ground

زمین آبرفتی

alluvial land

خاک چمنی آبرفتی

alluvial meadow

منحنی و خمیدگی بشدت سینوسی و پیچ و خم دار در رودخانه آبرفتی

alluvial meander

پلاسرهای آبرفتی
پلاسرهایی که در مسیر رودخانه ها یا آبرفتها تشکیل شده اند ، پلاسرهای آبرفتی پلاسرهایی که در مسیر رودخانه ها یا آبرفتها تشکیل شده اند

alluvial placer

دشت آبرفتی
قطعه زمینی مسطح محدود به یک رودخانه که در روی آن آبرفت ته نشین می شود که ممکن است در روی یک دشت سیلابی یا در روی یک دلتا یا در روی یک بادبزن آبرفتی واقع شود ، دشت آبرفتی قطعه زمینی مسطح محدود به یک رودخانه که در روی آن آبرفت ته نشین می شود که ممکن است در روی یک دشت سیلابی یا در روی یک دلتا یا در روی یک بادبزن آبرفتی واقع شود

alluvial plain

رودخانه آبرفتی

alluvial river

چشمه آبرفت دامنه

alluvial slope spring

چشمه آبرفت دامنه

alluvial slope spring|alluvial slope|alluvial slope

خاک آبرفتی ، خاک آلوویال ، خاک آبرفتی
خاکی که از مواد آبرفتی حاصل از جریان رودخانه ها بوجود می آید

alluvial soil

خاک آبرفتی خاکی که از مواد آبرفتی حاصل از جریان رودخانه ها بوجود می آید

alluvial soil|soil|soil

تراس های آبرفتی

alluvial terraces

به چاهی اطلاق میشود که بر روی لایه های آبرفتی حفر شده باشد ، چاه آبرفتی

alluvial well

جابجائی مواد آبرفتی ، ته نشستگی ، ته نشین شدن ، آبرفت گذاری ، آبرفت سازی
الف) رسوب گذاری بسیار رقیق (با جریان هوای کم) و یا ساخته شدن آبرفت یا ساختار های آبرفتی (مانند مخروط ها یا بادبزن ها) در جاهایی که سرعت جریان کم و یا از جریان های جاری جلوگیری می شود و یا در جاهایی که جریان ها با هم برخورد می کنند؛ فر آیند انباشته شدن و یا به سمت بالا ساخته شدن رسوبات توسط جریان در امتداد مسیرش ، و یا پوشیده شدن یا پرشدن سطحی با آبرفت ب) اثر هیدرولیکی بر ذرات جامد معلق جامد در جریان آب ، به این طریق که ، در حالی که گرادیان یا سرعت جریان کم می شود ، قطعات درشت دانه تر و سنگین تر ، اولین ذرات برای رسوب گذاری ، و ریزدانه ترین گل ها آخرین هستند (piyor 1963) ، آبرفت سازی الف) رسوب گذاری بسیار رقیق (با جریان هوای کم) و یا ساخته شدن آبرفت یا ساختار های آبرفتی (مانند مخروط ها یا بادبزن ها) در جاهایی که سرعت جریان کم و یا از جریان های جاری جلوگیری می شود و یا در جاهایی که جریان ها با هم برخورد می کنند؛ فر آیند انباشته شدن و یا به سمت بالا ساخته شدن رسوبات توسط جریان در امتداد مسیرش

alluviation

آبرفت ، سرزمین نو
از دیدگاه حقوق؛ تشکیل زمین جدید ناشی از عملکرد تدریجی یا نا محسوس آب جاری یا امواج و جریان ها؛ رجوع شود به accretion همچنین به زمینی که بدین روش گسترش می یابد نیز گفته می شود مقایسه شود با:diluvion ، سرزمین نو از دیدگاه حقوق؛ تشکیل زمین جدید ناشی از عملکرد تدریجی یا نا محسوس آب جاری یا امواج و جریان ها؛ رجوع شود به accretion همچنین به زمینی که بدین روش گسترش می یابد نیز گفته می شود مقایسه شود با:diluvion

alluvion

آبرفت ، آبرفت
مواد سنگی مازاد عمدتا مرکب از شن و رسوبات رودخانه ای ، که رودی به طور معلق حمل کرده است ، و مجبور به ته نشین ساختن آن شده است پاره ای از حاصلخیز ترین زمینها در جهان مرکب از آبرفت ته نشین شده در دره ها و دلتاهای رودخانه های بزرگ می باشد
الف) اصطلاحی کلی برای رس ، سیلت ، ماسه ، گراول و سایر مواد غیر متصل ساییده که در طول دوره زمین شناسی اخیر (از روی قیاس) ، بوسیله جریان و سایر اشکال آب روان یا دلتا ، قبل از مخروط یا بادبزن خصوصاً در کف شیب کوه ، ته نشین شده اند همچنین رسوبی از بافت ریز دانه (سیلت یا رس سیلتی) که در زمان سیلاب ته نشین شده است این اصطلاح در گذشته استفاده می شد (ولی در حال حاضر این طور نیست)؛ رسوبات زیر آبی در دریا ، دریاچه ها ، مصب ها و استخر ها مترادف: alluvion؛ alluvial deposite؛ alluvial
ب) اصطلاح حفاری که به اشتباه برای قطعات و مواد سنگی زمینی شکسته ، که مستقیماً در زیر لایه خاک و بالای سنگ بستر قرار دارند و یا سنگ تیغ زیر آبی مقاوم وسخت غیر شکسته به کار می رود (leny-1960) ج) خاک آبرفتی؛ وجه تسمیه: لاتین alluvius از alluere "شستن بر خلاف "؛ جمع: alluvium ;alluvia مقایسه شود با: eluvium/diluvium (سیل)

alluvium

جدا کردن خشک آبرفت ها

alluvium dry vanning

آبرفت مواد سنگی مازاد عمدتا مرکب از شن و رسوبات رودخانه ای ، که رودی به طور معلق حمل کرده است ، و مجبور به ته نشین ساختن آن شده است پاره ای از حاصلخیز ترین زمینها در جهان مرکب از آبرفت ته نشین شده در دره ها و دلتاهای رودخانه های بزرگ می باشد الف) اصطلاحی کلی برای رس ، سیلت ، ماسه ، گراول و سایر مواد غیر متصل ساییده که در طول دوره زمین شناسی اخیر (از روی قیاس) ، بوسیله جریان و سایر اشکال آب روان یا دلتا ، قبل از مخروط یا بادبزن خصوصاً در کف شیب کوه ، ته نشین شده اند همچنین رسوبی از بافت ریز دانه (سیلت یا رس سیلتی) که در زمان سیلاب ته نشین شده است این اصطلاح در گذشته استفاده می شد (ولی در حال حاضر این طور نیست)؛ رسوبات زیر آبی در دریا ، دریاچه ها ، مصب ها و استخر ها مترادف: alluvion؛ alluvial deposite؛ alluvial ب) اصطلاح حفاری که به اشتباه برای قطعات و مواد سنگی زمینی شکسته ، که مستقیماً در زیر لایه خاک و بالای سنگ بستر قرار دارند و یا سنگ تیغ زیر آبی مقاوم وسخت غیر شکسته به کار می رود (leny-1960) ج) خاک آبرفتی؛ وجه تسمیه: لاتین alluvius از alluere "شستن بر خلاف "؛ جمع: alluvium ;alluvia مقایسه شود با: eluvium/diluvium (سیل)

alluvium|alluvion|alluvion|alluvial

فشار آرتزین
فشار هیدورستاتیکی آب آرتزین ، که معمولابرحسب پوند بر اینچ مربع سطح زمین بیان می شود؛ یا ارتفاع ، برحسب فوت بالای سطح زمین ، ستون آبی که بوسیله فشار ایجاد می شود ، فشار آرتزین فشار هیدورستاتیکی آب آرتزین

artesian pressure

فشار جوی
فشار وارده بر هر نقطه در اثر وزن ستون هوای بالای آن نقطه در سطح زمین (سطح دریا) این فشار برابر (14 7 ib) درهر اینچ مربع یا 1033 گرم در هر سانتیمتر مربع است ، فشار جوی فشار وارده بر هر نقطه در اثر وزن ستون هوای بالای آن نقطه در سطح زمین (سطح دریا) این فشار برابر (14 7 ib) درهر اینچ مربع یا 1033 گرم در هر سانتیمتر مربع است

atmospheric pressure

فشار معکوس

back pressure

فشار جو

barometric pressure

فشار جو

barometric pressure|atmospheric pressure|atmospheric pressure

فشار لهیدگی

bearing pressure

فشار چال
فشار گازهای ناشی از انفجار پس از تکمیل انفجار به دیواره چال رافشار چال می گویند ، فشار چال فشار گازهای ناشی از انفجار پس از تکمیل انفجار به دیواره چال رافشار چال می گویند

borehole pressure

فشار مویینه
فشار موجود در منافذ بین دانه های رسوبات ، که گاهی موجب محبوس ماندن آب می شود ، فشار مویینه فشار موجود در منافذ بین دانه های رسوبات

capillary pressure

فشار نافذ
این فشار در صورتی که فشار مطلق جریان آب در طول مقطع ورودی چرخ دوار از فشار هوا (فشار جو) تجاوز کند ، در توربین ایجاد و غالب می شود ، فشار نافذ این فشار در صورتی که فشار مطلق جریان آب در طول مقطع ورودی چرخ دوار از فشار هوا (فشار جو) تجاوز کند

clearance pressure

فشار انسداد ، فشار چاه بسته شده

closed in pressure

ضریب فشار زمین
نسبت تنش اصلی در یک نقطه مشخص در یک خاک ، ضریب فشار زمین نسبت تنش اصلی در یک نقطه مشخص در یک خاک

coefficient of earth pressure

ضریب فشار خاک غیر عامل

coefficient of passive earth pressure

فشار ریزش

collapse pressure

فشار همه جانبه
فشاری مساوی از تمام جهات ، فشار همه جانبه فشاری مساوی از تمام جهات

confining pressure

فشارتماسی ، فشار در سطح تماس ، فشار همبری

contact pressure

فشار بحرانی
فشار مورد نیاز برای تقطیر یک گاز در دمای بحرانی که بالاتر از آن بدون توجه به فشار ، گاز نمی تواند به مایع تبدیل شود ، فشار بحرانی فشار مورد نیاز برای تقطیر یک گاز در دمای بحرانی که بالاتر از آن بدون توجه به فشار

critical pressure

فشارانفجار
انرژی حاصل زانفجاربه دوصورت خودنمایی میکند ، انرژی موج ضربه یافشارانفجاروانرژی حاصل ازگازهایافشارچال ، فشارانفجارناشی ازانتشارموج انفجاردرستون ماده منفجره میباشد مقدارآن درجهت حرکت موج انفجارافزایش می یابد ، فشارانفجار انرژی حاصل زانفجاربه دوصورت خودنمایی میکند

detonation pressure

فشار تفریقی ، فشار تفاضلی
اختلاف فشار بین دو طرف یک دهانه – اختلاف بین فشار مخزن و فشار سطح ماسه ، بین فشار قاعده یک چاه و در راس یا نوک چاه ، بین بالا دست جریان و پائین دست جریان در جایی که یک محدودیت برای جریان وجود دارد ، فشار تفاضلی اختلاف فشار بین دو طرف یک دهانه – اختلاف بین فشار مخزن و فشار سطح ماسه

differential pressure

فشار جابه جایی
فشار مویینگی حداقل مورد نیاز برای وادار کردن یک سیال غیر مرطوب برای وارد شدن به حفرات مویینه در یک محیط متخلخل اشباع شده با یک سیال مرطوب بالاخص وادار کردن نفت یا گاز از یک حفره پر شده از آب به حفره بعدی
مترادف : فشار ورودی ، فشار جابه جایی فشار مویینگی حداقل مورد نیاز برای وادار کردن یک سیال غیر مرطوب برای وارد شدن به حفرات مویینه در یک محیط متخلخل اشباع شده با یک سیال مرطوب بالاخص وادار کردن نفت یا گاز از یک حفره پر شده از آب به حفره بعدی مترادف : فشار ورودی

displacement pressure

فشار دینامیکی
فشار یک سیال در جریان بر روی یک سطح واکنش به فشار دینامیکی جهت و سرعت سیال را متاثر می کند ، فشار دینامیکی فشار یک سیال در جریان بر روی یک سطح واکنش به فشار دینامیکی جهت و سرعت سیال را متاثر می کند

dynamic pressure

فشار خاکی ، فشار خاک ، رانش خاک

earth pressure

فشار روباره موثر- فشار موثر روبار

effective overburden pressure

فشار منفذی اضافی
فشار منفذی گذرا در هر نقطه ای در یک آبخوان ناتراوا یا آبخوان نیمه تراوا ، افزون بر فشاری که در آن نقطه وجود خواهد داشت شرایط جریان ثابت در طول طبقه حفظ شده باشد (پولند و همکاران 1972) ، فشار منفذی اضافی فشار منفذی گذرا در هر نقطه ای در یک آبخوان ناتراوا یا آبخوان نیمه تراوا

excess pore pressure

فشار اضافی

excess pressure

فشار وارده بر قالب

form pressure

فشار نا خالص وارد بر پی

gross foundation pressure

فشاری که یک سازند سنگی بواسطه وزن سنگهای فوقانی یا نیروهای ایجاد شده توسط حرکات سنگهای سازنده پوسته زمین ، تحمل می کند

ground pressure

فشار تزریق

grouting pressure

فشار ایستابی اضافی(خاک)

hydrostatic excess pressure

فشار هیدروستاتیکی ، فشار ایستابی

hydrostatic pressure

نیرویی که در نتیجه حرکت و فشارآب در خاک به وجود می آید ، اختلاف فشار هیدروستاتیکی بین دو نقطه را گویند

hydrostatics superpressure

فشار تزریق

injection pressure

فشار بین دانه ای ، فشار بین ذره ای ، فشار موثر

intergranular pressure

فشار حدی

limit pressure

فشار لیتواستاتیک

lithostatic pressure

فشار موئینگی تزریق جیوه

Mercury Injection Capillary Pressure

تنش رطوبت

moisture pressure

فشار حفره ای منفی

negative pore fluid pressure

فشار خالص وارد بر پی

net foundation pressure

فشار نامی

nominal pressure

فشار عادی هوا

normal atmospheric pressure

فشار جریان گاز

open pressure

فشاراسمزی

osmotic pressure

فشار روباره ای
رجوع شود به geostatic pressure

overburden pressure

فشار بیش از اندازه ، فشار اضافی
اضافه فشار ، فشاری علاوه بر فشار لیتوستاتیک مانند فشار حاصل از تنشهای تکتونیکی ، فشار اضافی اضافه فشار

overpressure

رانش مقاوم خاک ، فشار زمین نافعال
حداکثر مقدار فشار جانبی زمین که توسط خاک بر یک ساختار وارد شده و هنگامیکه خاک مزبور به صورت جانبی فشرده شده و در نتیجه مقاومت برشی درونی خود را در طول یک سطح شکست بالقوه ، به صورت کامل از دست داده ، شکل می گیرد مقاومت حداکثر یک ساختار خاکی قائم در مقابل تغییر شکل ناشی از یک نیروی افقی
مقایسه شود با: active earth pressure ، فشار زمین نافعال حداکثر مقدار فشار جانبی زمین که توسط خاک بر یک ساختار وارد شده و هنگامیکه خاک مزبور به صورت جانبی فشرده شده و در نتیجه مقاومت برشی درونی خود را در طول یک سطح شکست بالقوه ، شکل می گیرد مقاومت حداکثر یک ساختار خاکی قائم در مقابل تغییر شکل ناشی از یک نیروی افقی مقایسه شود با: active earth pressure

passive earth pressure

فشار غیر فعال

passive pressure

فشار منفذی ، فشار حفره‌ای ، تنش خنثی

pore pressure

فشار آب منفذی

pore-water pressure

فشار آب منفذی

pore-water pressure|pore pressure|pore pressure

فشار پیش تحکیمی

precompression pressure

فشار پیش تحکیمی ، فشار پیش تراکمی
بیشترین تنش مؤثر که خاک یا رسوب در معرض آن قرار گرفته اند؛ فشار روی رسوب پیش‌تحکیمی توسط مواد پوشاننده فعلی یا قبلی یا خشک‌شدن سیلت یا رس به علت فشردگی اعمال می‌شود ، فشار پیش تراکمی - بیشترین تنش مؤثر که خاک یا رسوب در معرض آن قرار گرفته اند؛ فشار روی رسوب پیش‌تحکیمی توسط مواد پوشاننده فعلی یا قبلی یا خشک‌شدن سیلت یا رس به علت فشردگی اعمال می‌شود

preconsolidation pressure

فشار
الف) نیروی اعمال شده در طول یک سطح حقیقی یا مجازی که بر مبنای مساحت سطح تقسیم می‌شود ، نیروی واحد سطح اعمال شده بر سطح ، توسط واسطه‌ای که با آن در تماس است
ب) شکل کوتاه متداول برای فشار زمین‌ایستایی ، فشار - الف) نیروی اعمال شده در طول یک سطح حقیقی یا مجازی که بر مبنای مساحت سطح تقسیم می‌شود ، توسط واسطه‌ای که با آن در تماس است - ب) شکل کوتاه متداول برای فشار زمین‌ایستایی

pressure

فشارشکن

relief pressure

فشار مخزن ، فشار کف چاه
، فشار کف چاه -

reservoir pressure

فشار سنگ
الف) فشار اعمال شده توسط جامدات اطراف بر روی سیستم گلوگاهی حفرات زیرزمینی که شامل فشاری است که بوسیله وزن مواد بالایی ، تنش های آزاد نشده باقیمانده و فشار همراه با تورم رس ها ایجاد می شود (استوکز و وارتر 1955)
ب) تنش تراکمی (فشارشی) درون توده جامد مواد زمین شناسی زیرزمینی ج) فشار ژئواستاتیک ، فشار سنگ - الف) فشار اعمال شده توسط جامدات اطراف بر روی سیستم گلوگاهی حفرات زیرزمینی که شامل فشاری است که بوسیله وزن مواد بالایی ، تنش های آزاد نشده باقیمانده و فشار همراه با تورم رس ها ایجاد می شود (استوکز و وارتر 1955) - ب) تنش تراکمی (فشارشی) درون توده جامد مواد زمین شناسی زیرزمینی ج) فشار ژئواستاتیک

rock pressure

فشار اشباع شدگی
رجوع شود به فشار نقطه حباب (bubble-point pressure)

saturation pressure

فشار اشباع شدگی - رجوع شود به فشار نقطه حباب (bubble-point pressure)

saturation pressure|bubble-point pressure|bubble-point pressure

فشار کار در شبکه (آبرسانی)

service pressure

فشار رسوب

silt pressure

فشارآب خاک

soil water pressure

فشار تورم ، فشار در اثر ازدیاد حجم ، فشار آماس

swelling pressure

فشارکل

total pressure

فشار برخاست ، فشار از تحت به فوق ، زیر فشار ، فشار بلند کننده ، فشار واژگون ساز ، بالابرنده

uplift pressure

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی فشار همه جانبه

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی فشار همه جانبه

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما