معادل انگلیسی واپیچش زاویه دار
تغییر در شکل یک ناحیه بر روی کره وقتی که در روش ترسیم یا افکنش نقشه ای نشان د

زمين شناسی

واپیچش زاویه دار
تغییر در شکل یک ناحیه بر روی کره وقتی که در روش ترسیم یا افکنش نقشه ای نشان داده می شود
همچنین ببینید: واپیچش (نقشه برداری) ، واپیچش زاویه دار تغییر در شکل یک ناحیه بر روی کره وقتی که در روش ترسیم یا افکنش نقشه ای نشان داده می شود همچنین ببینید: واپیچش (نقشه برداری)

angular distortion

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی واپیچش زاویه دار
تغییر در شکل یک ناحیه بر روی کره وقتی که در روش ترسیم یا افکنش نقشه ای نشان د

تکه سنگ گوشه‌دار

angular cobbly

لایه بندی متقاطع زاویه دار
لایه بندی متقاطعی که در آن ، لایه های شیب دار (متمایل) ، در مقطع چنان دیده می شوند که انگار خطوط مستقیمی (تقریباً مستقیم) هستند که سطح پائینی را در زاوایای بلند ، شیب دار و ناهماهنگ قطع می کند این ستختار عموماً بیان گر رسوب و ته نشست آب مانند لایه بندی متقاطع سیلابی می باشد مقایسه شود با: لایه بندی متقاطع مماسی

angular cross bedding

لایه بندی متقاطع زاویه دار لایه بندی متقاطعی که در آن ، لایه های شیب دار (متمایل) ، در مقطع چنان دیده می شوند که انگار خطوط مستقیمی (تقریباً مستقیم) هستند که سطح پائینی را در زاوایای بلند ، شیب دار و ناهماهنگ قطع می کند این ستختار عموماً بیان گر رسوب و ته نشست آب مانند لایه بندی متقاطع سیلابی می باشد مقایسه شود با: لایه بندی متقاطع مماسی

angular cross bedding|crossbedding|crossbedding|cross bedding

تغییر شکل زاویه ای ، اعوجاج زاویه ای

angular deformation

ناهماهنگی زاویه ای

angular discordance

ناهماهنگی زاویه دار ، فاصله زاویه دار
فاصله / دوری زمانی یا مکانی/ تفاوت/ اختلاف زاویه دار: زاویه ای که در مرکز زمین اندازه گیری می شود و عبارت است از مسیر دایروی بزرگی که مرکز زمین لرزه را به گیرنده متصل می کند ، فاصله زاویه دار فاصله / دوری زمانی یا مکانی/ تفاوت/ اختلاف زاویه دار: زاویه ای که در مرکز زمین اندازه گیری می شود و عبارت است از مسیر دایروی بزرگی که مرکز زمین لرزه را به گیرنده متصل می کند

angular distance

رانه زاویه ای / زاویه دار
توده ها و واریزه های آشفته سنگ که بوسیله عمل شدید یخبندان (برفک) بوجود می آیند ، که از طبقات یا بستر های سنگی زیرین یا مجاور منشا می گیرد (1955 ADTIC) ، رانه زاویه ای / زاویه دار توده ها و واریزه های آشفته سنگ که بوسیله عمل شدید یخبندان (برفک) بوجود می آیند

angular drift

چین زاویه ای/ زاویه دار چینی شبیه Kink ، ولی با زاویه لولای کمتر

angular fold

اختلاف منظر زاویه ای

angular parallax

ناپیوستگی زاویه دار
سطح فرسایشی یا سطحی با گپ زمانی (زمان از دست رفته) میان لایه هایی با شیب های مختلف

angular unconformity

ناپیوستگی زاویه دار سطح فرسایشی یا سطحی با گپ زمانی (زمان از دست رفته) میان لایه هایی با شیب های مختلف

angular unconformity|unconformity|unconformity

گوشه دار بودن ، شیب ، گوشه داری

angularity

تغییر شکل ، پیچیدگی ، اعوجاج ، کرنشزاویه ای- دگرگونی ، تاب برداری

distortion

خط بدون تغییر مقیاس

line of zero distortion

واپیچش روبشگر ، کژتابی روبشگر
واپیچش هندسی که ویژگی تصویرهای رویشگر است مقیاس تصویر در جهت موازی با جهت پرواز هواپیما یا ماهواره (سفینه) ثابت است اما عمود بر این جهت ، مقیاس تصویر با فاصله گرفتن از خط شاغولی به سمت حاشیه های تصویر کوچک و کوچکتر می شود سیماهای خطی ، مانند جاده ها ، که در تصویر به صورت اریب یا قطری قرار می گیرند ، به منحنی های S شکلی واپیچیده تبدیل می شوند با افزایش زاویه میدان دید اعوجاج (واپیچش) نیز زیادتر می شود ، کژتابی روبشگر - واپیچش هندسی که ویژگی تصویرهای رویشگر است مقیاس تصویر در جهت موازی با جهت پرواز هواپیما یا ماهواره (سفینه) ثابت است اما عمود بر این جهت

scanner distortion

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی واپیچش زاویه دار
تغییر در شکل یک ناحیه بر روی کره وقتی که در روش ترسیم یا افکنش نقشه ای نشان د

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی واپیچش زاویه دار
تغییر در شکل یک ناحیه بر روی کره وقتی که در روش ترسیم یا افکنش نقشه ای نشان د

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما

معادل انگلیسی واپیچش زاویه دار تغییر در شکل یک ناحیه بر روی کره وقتی که در روش ترسیم یا افکنش نقشه ای نشان د

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی واپیچش زاویه دار تغییر در شکل یک ناحیه بر روی کره وقتی که در روش ترسیم یا افکنش نقشه ای نشان د

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما

معادل انگلیسی واپیچش زاویه دار
تغییر در شکل یک ناحیه بر روی کره وقتی که در روش ترسیم یا افکنش نقشه ای نشان د

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی واپیچش زاویه دار
تغییر در شکل یک ناحیه بر روی کره وقتی که در روش ترسیم یا افکنش نقشه ای نشان د