معادل انگلیسی زیست جا ، زیست بوم
(بوم شناسی): الف) ناحیه ای با یکپارچگی بوم شناسی و سازگاری آلی (Hesse 1937)

زمين شناسی
زیست جا ، زیست بوم
(بوم شناسی): الف) ناحیه ای با یکپارچگی بوم شناسی و سازگاری آلی (Hesse 1937) ، زیستگاه یا بنای فیزیکی یک جامعه یکپارچه از حیوانات و گیاهان که با محیط اطراف خود سازگار شده اند؛ یک منطقه محدود که بوسیله شرایط محیطی خاص ، که تحت آن وجود یک اجتماع زیستی ممکن است ، تشخیص داده می شود و کمابیش موقتی است و در هر لحظه با مرزی که در معرض گسترش ، انقباض یا سایر تغییرات در موقعیت می باشد ، قرار دارد مقایسه شود با: biochore
ب) رابطه خصوصیات ارگانیسم ها یک ناحیه جغرافیایی خاص همچنین ببینید: paleobiotope دیرین زیست جا ، زیست بوم (بوم شناسی): الف) ناحیه ای با یکپارچگی بوم شناسی و سازگاری آلی (Hesse 1937) ، قرار دارد مقایسه شود با: biochore ب) رابطه خصوصیات ارگانیسم ها یک ناحیه جغرافیایی خاص همچنین ببینید: paleobiotope دیرین زیست جا
biotop
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی زیست جا ، زیست بوم
(بوم شناسی): الف) ناحیه ای با یکپارچگی بوم شناسی و سازگاری آلی (Hesse 1937)
بیوتوپ مکانی که با شرایط داده های خاک مانند ارتفاع ، موقعیت جغرافیایی ، اقلیم ، جنس خاک مطابقت دارد ، زیست جا ، زیست بوم ، بیوتوپ ، محیط زندگی مجموعه موجودات (biocenose)
(چینه شناسی): محیطی که تحت آن یک مجموعه گیاهان و جانوران زندگی کرده یا می کنند (wells ، 1947 ، ISSC 1971) این یک اصطلاح بوم شناسی است که باید در چینه شناسی به معنای محیط دیرینه شناسی بکار رود به هر حال ، این اصطلاح برای سطح یا ناحیه زیست چینه ای ، یک واحد گیاهی یا جانوری و سایر موجودات متنوع دیگر استفاده شده است
مقایسه شود با: lithotope biosome
biotope
زیست جا ، زیست بوم ، بیوتوپ ، محیط زندگی مجموعه موجودات (biocenose) - (چینه شناسی): محیطی که تحت آن یک مجموعه گیاهان و جانوران زندگی کرده یا می کنند (wells ، 1947 ، ISSC 1971) این یک اصطلاح بوم شناسی است که باید در چینه شناسی به معنای محیط دیرینه شناسی بکار رود به هر حال ، این اصطلاح برای سطح یا ناحیه زیست چینه ای ، یک واحد گیاهی یا جانوری و سایر موجودات متنوع دیگر استفاده شده است - مقایسه شود با: lithotope biosome -
biotope|biocenose|biocenose

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن