معادل انگلیسی نرخ حفر
حجم سنگ حفرشده در واحدزمان را نرخ حفر می گویند ، نرخ حفر حجم سنگ حفرشده در واحدزمان را

زمين شناسی
نرخ حفر
حجم سنگ حفرشده در واحدزمان را نرخ حفر می گویند ، نرخ حفر حجم سنگ حفرشده در واحدزمان را نرخ حفر می گویند
cutting rate
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی نرخ حفر
حجم سنگ حفرشده در واحدزمان را نرخ حفر می گویند ، نرخ حفر حجم سنگ حفرشده در واحدزمان را
کلاترات ، شبکه مانند ، اندرون گیر
الف ) یک ترکیب غیر استوکیومتری یا غیر آمیزه شناسی که از شبکه ای از مولکول های آب با مولکول های گاز ( co2 ، ch4 ، h2s و ) تشکیل شده که سوراخ ها یا منفذهای درون شبکه را اشغال کرده اند این ترکیب در میانبارهای مایع بخصوصی در دماهای پایین تشکیل می شوند (کالینز 1979) مترادف: هیدارت گاز
ب ) اصطلاحی که توسط واشنگتن در سال 1906 برای بافتی استفاده شد که معمولاً در سنگهای دارای لوسیت یافت می شود که در آنها بلورهای لوسیت بوسیله بلورهای اورنیت مماس احاطه می شوند و باعث بوجود آمدن ظاهر یک شبکه یا اسفنج می گردند که در آن اورنیت نماینده رشته ها یا دیوارها و لوسیت نشانگر سوراخها می باشد (جانسن 1939 – صفحه 205) ، اندرون گیر الف ) یک ترکیب غیر استوکیومتری یا غیر آمیزه شناسی که از شبکه ای از مولکول های آب با مولکول های گاز ( co2 ، h2s و ) تشکیل شده که سوراخ ها یا منفذهای درون شبکه را اشغال کرده اند این ترکیب در میانبارهای مایع بخصوصی در دماهای پایین تشکیل می شوند (کالینز 1979) مترادف: هیدارت گاز ب ) اصطلاحی که توسط واشنگتن در سال 1906 برای بافتی استفاده شد که معمولاً در سنگهای دارای لوسیت یافت می شود که در آنها بلورهای لوسیت بوسیله بلورهای اورنیت مماس احاطه می شوند و باعث بوجود آمدن ظاهر یک شبکه یا اسفنج می گردند که در آن اورنیت نماینده رشته ها یا دیوارها و لوسیت نشانگر سوراخها می باشد (جانسن 1939 – صفحه 205)
فنگلومرا ، کنگلومرای مخروط افکنه
یک سنگ رسوبی که از ذرات همگنی ساخته شده که به مقدار کمی توسط آب ساییده شده اند و دارای اندازه های متنوعی هستند که در یک مخروط افکنه آبرفتی نهشته شده اند و بعداً به یک صورت سنگ مستحکم ، سیمانی شده اند این سنگ با امتداد یافتن به صورت موازی رسوبگذاری و نازک شدن سریع پایین شیب تشخیص داده می شوند این اصطلاح توسط لاوسن (1913) برای مواد سنگی درشت دانه تر و تحکیم یافته ای پیشنهاد شد که در بخش بالایی یک مخروط افکنه وجود دارند
مقایسه شود: برش باجادا ، کنگلومرای مخروط افکنه یک سنگ رسوبی که از ذرات همگنی ساخته شده که به مقدار کمی توسط آب ساییده شده اند و دارای اندازه های متنوعی هستند که در یک مخروط افکنه آبرفتی نهشته شده اند و بعداً به یک صورت سنگ مستحکم ، سیمانی شده اند این سنگ با امتداد یافتن به صورت موازی رسوبگذاری و نازک شدن سریع پایین شیب تشخیص داده می شوند این اصطلاح توسط لاوسن (1913) برای مواد سنگی درشت دانه تر و تحکیم یافته ای پیشنهاد شد که در بخش بالایی یک مخروط افکنه وجود دارند مقایسه شود: برش باجادا
مشبک ، سوراخ سوراخ
(الف) دیواره میان مرجانهای تازه شکل گرفته در یک توده مرجانی که حاوی بازشدگیهای بسیاری است که به صورت نامنظم در کنار هم چیده شده اند همچنین مربوط به زیرمجموعه ای از مرجانها که دارای اسکلتی با بافت متخلخل هستند
(ب) آن دسته از دیواره های پوسته شعاعیان که دارای حفرات متعددی است که نسبت به دهانه ها و کانالهای موجود در پوسته آنها ، متفاوت اند دیواره های متخلخل ، همچنین مشخصه پوسته های کلسیتی شیشه ای هستند؛ مربوط به perforata که زیر مجموعه ای از شعاعیان هستند که صدف آنها دارای حفرات اندکی برای عبور اندام درونی است
(ج) برجستگی بدنه یک خاردار که در قسمت فوقانی دارای فرورفتگی است که محل اتصال رباط و اصل بین زائده و برجستگی استخوانی ، به آن می باشد
(د) صدف حلزونی یک موجود نرمتن که در قسمت مرکزی پیوندگاه دارای حفره ای نسبتاً بزرگ است
مقایسه شود با: imperforate ، سوراخ سوراخ (الف) دیواره میان مرجانهای تازه شکل گرفته در یک توده مرجانی که حاوی بازشدگیهای بسیاری است که به صورت نامنظم در کنار هم چیده شده اند همچنین مربوط به زیرمجموعه ای از مرجانها که دارای اسکلتی با بافت متخلخل هستند (ب) آن دسته از دیواره های پوسته شعاعیان که دارای حفرات متعددی است که نسبت به دهانه ها و کانالهای موجود در پوسته آنها ، همچنین مشخصه پوسته های کلسیتی شیشه ای هستند؛ مربوط به perforata که زیر مجموعه ای از شعاعیان هستند که صدف آنها دارای حفرات اندکی برای عبور اندام درونی است (ج) برجستگی بدنه یک خاردار که در قسمت فوقانی دارای فرورفتگی است که محل اتصال رباط و اصل بین زائده و برجستگی استخوانی ، به آن می باشد (د) صدف حلزونی یک موجود نرمتن که در قسمت مرکزی پیوندگاه دارای حفره ای نسبتاً بزرگ است مقایسه شود با: imperforate

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها


دیکشنری تخصصی هنر

درباره دیکشنری تخصصی برساد


دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما



Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن