معادل انگلیسی یک تهویه کننده مکانیکی که در سطح نصب می شود ؛ بوسیله خروج و ورود جریان هوا به راهروها و کارگاهها عم

زمين شناسی

یک تهویه کننده مکانیکی که در سطح نصب می شود ؛ بوسیله خروج و ورود جریان هوا به راهروها و کارگاهها عمل می کند

main fan

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی یک تهویه کننده مکانیکی که در سطح نصب می شود ؛ بوسیله خروج و ورود جریان هوا به راهروها و کارگاهها عم

مخروط افکنه آبرفتی ، مخروطه افکنه
نهشته ای بادبزنی شکل آبرفتی که معمولا در پای دره کوهستانی شیب دار ایجاد می شود

alluvial fan

بادبزن محوری
دراین بادبزن ها ، جهت جریان هوابه موازات محوربادبزن ومولفه شعاعی آن عملاصفراست دراین بادبزن ها ، مجموعه موتوروپره هادرداخل یک غلاف استوانه ای شکل قراردارند این بادبزن هابه دونوع پره ای ولوله ای تقسیم می شوند ، بادبزن محوری دراین بادبزن ها

axial fan

اراضی فقیر

bramafan

رخ مخروطی
بادبزن/ (مخروط) رخی (fan cleavage)

cleavage fan

مخروط افکنه مرکب

compound alluvial fan

مخروط افکنه ژرف دریایی

deep sea fan

مخروط افکنه-بادبزن-دلتایی
نهشته تشکیل شده توسط ادغام یک مخروط افکنه با یک دلتا مترادف: دلتای مخروط افکنه ، مخروط افکنه-بادبزن-دلتایی نهشته تشکیل شده توسط ادغام یک مخروط افکنه با یک دلتا مترادف: دلتای مخروط افکنه

delta fan

مخروط افکنه آواری ، بادبزن آبرفتی

detrital fan

فنی که در بالای سر کارگران معدن نصب شده تا جریان هوای مستقیم را از ماشین به صورت برساند

diffuser fan

مخروط افکنه پشته یخرفتی
یک دشت کوچک از جنس ماسه و گراول که در دهانه یک رودخانه زیریخچالی ساخته شده و همراه یک پشته یخرفتی است که در همان زمان تشکیل شده است ، مخروط افکنه پشته یخرفتی یک دشت کوچک از جنس ماسه و گراول که در دهانه یک رودخانه زیریخچالی ساخته شده و همراه یک پشته یخرفتی است که در همان زمان تشکیل شده است

esker fan

باد بزن هواکش

exhaust fan

بادبزن ، آبرفت ، مخروط افکنه آبرفتی

fan

بخش شیلی لافان(سنونین پیشین) یک واحد شیلی در فارس ساحلی(پهنه رسوبی ساختاری زاگرس) که بین سازند سَروَک (در زیر) و سازند ایلام (در بالا) قرار دارد هم ارز سازند سورگاه می باشد

laffan formation|laffan|laffan

میلگرد اصلی ، شعاع اصلی ، شاه تیر

main beam

توده اصلی
بخشی از توده جابجا شده زمینلغزش ، که صفحه گسیختگی لغزش را پوشانده است ، توده اصلی بخشی از توده جابجا شده زمینلغزش

main body

زهکش اصلی

main collector

زهکش اصلی

main drain

مسیر بالا رو اصلی
جایی که زغال ، رگه ای است ورودیهای اصلی با رگه های جبهه کار قایم هستند ، مسیر بالا رو اصلی جایی که زغال

main entry

گمانه اصلی

main hole

گمانه اصلی

main hole|main holes|main holes

افتگاه اصلی
سطحی با شیب تند ، واقع در لبه بالایی لغزش که در اثر جدایش قطعه جابجا شده از زمین ، حاصل شده است پرتگاه گسلی بخش قابل مشاهده سطح گسیختگی می باشد ، افتگاه اصلی سطحی با شیب تند

main scarp

آبروی اصلی ، فاضلاب رو اصلی

main sewer

محوراصلی

main shaft

مسیر اصلی (رود)
بستر اصلی یک جریان یا آبراهه ، مسیر اصلی (رود) بستر اصلی یک جریان یا آبراهه

main stem

رود اصلی
اصلی ترین و بزرگترین جریان موجود در یک منطقه و یا یک سیستم زهکشی معین ، مترادف: masterstrem ، trunkstream

main stream

رود اصلی اصلی ترین و بزرگترین جریان موجود در یک منطقه و یا یک سیستم زهکشی معین ، مترادف: masterstrem ، trunkstream

main stream|masterstrem|masterstrem|trunkstream

ترانسفورماتور اصلی ، ترانسفورماتور قدرت

main transformer

سطح ایستابی اصلی

main water-table

گسل اصلی زاگرس

Main Zagros Fault

واحدی دارای یک یا چند پردازنده و مخزن درونی
به طور معمول رایانه مرکزی بزرگ در سیستم شبکه یا پایانه ، واحدی دارای یک یا چند پردازنده و مخزن درونی به طور معمول رایانه مرکزی بزرگ در سیستم شبکه یا پایانه

mainframe

شاه لوله (لوله کشی) ، شاه سیم ، کابل اصلی تغذیه برق

mains

نگهداشت‌ ، نگهداری ، تعمیر ، تعمیرو نگهداری ، محافظت

maintenance

کاربردبهینه

maintenance application

شاخص کنترل نگهداری (MCI)

maintenance control index

شاخص کنترل نگهداری (MCI)

maintenance control index|mci|mci

بازرسی نگهداری ، بازرسی به منطور نگهداری

maintenance inspection

مخروط افکنه تشتکی
سطح با ثبات یک سنگ بستر که از یک سری از پهنه های فرسایشی به هم پیوسته تشکیل شده و ارائه دهنده مراحل نهایی (مرحله یکی به آخر) یک چرخه فرسایشی خشک است مترادف این واژه یعنی واژه pediplain ، با توجه به اینکه واژه مورد نظر برای بادبزنهای آبرفتی به کار نمی رود ، متداولتر است ، اگرچه واژه panfan توسط لاوسن (1915) برای یک بادبزن آبرفتی پهناور که نشان دهنده مرحله نهایی فرآیند شکل گیری ناحیه ای بیابانی است ، ارائه شده است ، مخروط افکنه تشتکی سطح با ثبات یک سنگ بستر که از یک سری از پهنه های فرسایشی به هم پیوسته تشکیل شده و ارائه دهنده مراحل نهایی (مرحله یکی به آخر) یک چرخه فرسایشی خشک است مترادف این واژه یعنی واژه pediplain

panfan

مخروط افکنه قطعه ای

segmented fan

مخروط افکنه زیردریایی - رجوع شود به submarine fan (پنجه یا مخروط زیردریایی)

submarine cone|submarine fan|submarine fan

بادزنهای زیر دریایی ، پنجه زیردریایی

submarine fan

پنجه آب آورده ، مخروط افکنه موج
یک نهشته بادبزن مانند که از ماسه شسته شده از یک جزیره سدی در زمان توفان تشکیل شده است مقایسه شود با: دلتای تندبادی مترادف: Washover apron

washover fan

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی یک تهویه کننده مکانیکی که در سطح نصب می شود ؛ بوسیله خروج و ورود جریان هوا به راهروها و کارگاهها عم

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی یک تهویه کننده مکانیکی که در سطح نصب می شود ؛ بوسیله خروج و ورود جریان هوا به راهروها و کارگاهها عم

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما