معادل انگلیسی سیمای ریخت نگاری
شکل ریخت نگاری برجسته یا آشکار یا بخش قابل توجهی از آن (میچل ، 1948) ، سیمای ر

زمين شناسی
سیمای ریخت نگاری
شکل ریخت نگاری برجسته یا آشکار یا بخش قابل توجهی از آن (میچل ، 1948) ، سیمای ریخت نگاری شکل ریخت نگاری برجسته یا آشکار یا بخش قابل توجهی از آن (میچل
physiographic feature
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی سیمای ریخت نگاری
شکل ریخت نگاری برجسته یا آشکار یا بخش قابل توجهی از آن (میچل ، 1948) ، سیمای ر
چهره نقشه
cartographic feature
عارضه فرهنگی
یک عارضه مصنوعی یا ساخته دست بشر وقتی که روی نقشه نشان داده شود ، عارضه فرهنگی یک عارضه مصنوعی یا ساخته دست بشر وقتی که روی نقشه نشان داده شود
cultural feature
عارضه ، خصیصه ، سیما ، چهره ، ریخت ، ترکیب ، نمایان کردن ، به طور برجسته نشان دادن
feature
ویژگی پدولوژیکی
pedofeature
نمودار ریخت نگاری
نقشه کوچک‌مقیاسی که نشان‌دهنده اشکال زمین از طریق کاربرد سیستماتیک یک مجموعه استانداردشده از علائم تصویری ساده است که چنین اشکالی ، درصورتی که به شکل مایل از هوا با زاویه 45 درجه مشاهده شوند ، تشخیص داده می شوند اولین نقشه اصلی از این نوع توسط لوبک(1921) منتشر شده است
physiographic diagram
نمودار ریخت نگاری نقشه کوچک‌مقیاسی که نشان‌دهنده اشکال زمین از طریق کاربرد سیستماتیک یک مجموعه استانداردشده از علائم تصویری ساده است که چنین اشکالی ، درصورتی که به شکل مایل از هوا با زاویه 45 درجه مشاهده شوند ، تشخیص داده می شوند اولین نقشه اصلی از این نوع توسط لوبک(1921) منتشر شده است
physiographic diagram|physiographic|physiographic
زمین‌شناسی ریخت نگاری
شاخه‌ای از زمین‌شناسی که در رابطه با توپوگرافی ، زمین‌ریخت‌شناسی است این واژه قبلاً به گونه مترادف با فیزیوگرافی به کار می‌رفت ، زمین‌شناسی ریخت نگاری شاخه‌ای از زمین‌شناسی که در رابطه با توپوگرافی
physiographic geology
نقشه تصویری ریختنگار
physiographic pictorial map
نقشه تصویری ریختنگار
physiographic pictorial map|physiographic|physiographic
سیمای برجستگی ، عارضه ، زمین دیس
relief feature

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن