معادل انگلیسی شیب کوهپایه ای
الف)باجادا
ب) یک شیب ملایم در قاعده کوه در یک منطقه نیمه خشک یا بیابانی ، م

زمين شناسی
شیب کوهپایه ای
الف)باجادا
ب) یک شیب ملایم در قاعده کوه در یک منطقه نیمه خشک یا بیابانی ، مرکب از یک پهنه فرسایشی(سطح فوقانی سنگ بستر فرسایش یافته) و یک باجادا(سطح زیرین منبع آبرفت) ، شیب کوهپایه ای الف)باجادا ب) یک شیب ملایم در قاعده کوه در یک منطقه نیمه خشک یا بیابانی
piedmont slope
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی شیب کوهپایه ای
الف)باجادا
ب) یک شیب ملایم در قاعده کوه در یک منطقه نیمه خشک یا بیابانی ، م
شیب وارو ، شیب معکوس
adverse slope
چشمه آبرفت دامنه
alluvial slope spring|alluvial slope|alluvial slope
زاویه شیروانی ، زاوبه شیب
angle of slope
شیب پهنه
تعمیم اوضاع شیب به پهنه مورد نظر ، شیب پهنه تعمیم اوضاع شیب به پهنه مورد نظر
area slope
پشت شیب
back slope
دامنه پرشیب ، شیب گرده
backslope
شیب کف
bed slope
شیب کاو
شیب پایانی ، شیب محاقی/ افولی ، شیب کاو شیب پایانی
concave slope
شیب ثابت
بخش مستقیم یک سطح دامنه که در زیر سطح آزاد قرار دارد و بوسیله زاویه آرامش مواد فرسوده شده تعیین می شود (وود 1942) این به سمت پائین شیب به شیب محاقی می پیوندد
مقایسه شود با: شیب گرانی ،
مترادف: شیب واریزه ، شیب ثابت بخش مستقیم یک سطح دامنه که در زیر سطح آزاد قرار دارد و بوسیله زاویه آرامش مواد فرسوده شده تعیین می شود (وود 1942) این به سمت پائین شیب به شیب محاقی می پیوندد مقایسه شود با: شیب گرانی ، مترادف: شیب واریزه
constant slope
شیب قاره ای ، حاشیه قاره ای ، شیب قاره ای
شیبی در اعماق پایین تر از فلات قاره به سمت دریا آن بخش از حاشیه قاره که بین فلات قاره و خیز قاره ای (یا گودال اقیانوسی) قرار دارد این ناحیه توسط شیب نسبتاً تند 6-3 درجه تشخیص داده می شود
مقایسه شود با: شیب جزیره ای Insular slope
، شیب قاره ای - شیبی در اعماق پایین تر از فلات قاره به سمت دریا آن بخش از حاشیه قاره که بین فلات قاره و خیز قاره ای (یا گودال اقیانوسی) قرار دارد این ناحیه توسط شیب نسبتاً تند 6-3 درجه تشخیص داده می شود - مقایسه شود با: شیب جزیره ای Insular slope -
continental slope
شیب محدب (Waxing slope)
convex slope
شیب بحرانی
شیب یا درجه شیب یک کانال که دقیقاً برابر با افت بار بر فوت ناشی از جریان در عمقی است که یک جریان یکنواخت را در عمق بحرانی ایجاد می کند شیب یک مجرا که تولید یک جریان بحرانی را خواهد کرد (1962 -ASCE)
مترادف: گرادیان بحرانی ، شیب بحرانی شیب یا درجه شیب یک کانال که دقیقاً برابر با افت بار بر فوت ناشی از جریان در عمقی است که یک جریان یکنواخت را در عمق بحرانی ایجاد می کند شیب یک مجرا که تولید یک جریان بحرانی را خواهد کرد (1962 -ASCE) مترادف: گرادیان بحرانی
critical slope
شیب خاکبرداری- شیب کند
cut slope
دامنه واریزه ای
دامنه ثابت که واریزه های روی آن سطحی آزاد (پایدار) تشکیل می دهند
مراجعه شود به شیب واریزه(talus slope) ، دامنه واریزه ای دامنه ثابت که واریزه های روی آن سطحی آزاد (پایدار) تشکیل می دهند مراجعه شود به شیب واریزه(talus slope)
debris slope
فروشیب – فرودامنه
اسم : شیبی که به سمت پائین قرار دارد – فرورو
صفت : در یک جهت رو به پائین یا نزول کننده – مثلاً یک ریپل فروشیب که به پائین یک سطح شیبدار مهاجرت کرده است ، فروشیب – فرودامنه اسم : شیبی که به سمت پائین قرار دارد – فرورو صفت : در یک جهت رو به پائین یا نزول کننده – مثلاً یک ریپل فروشیب که به پائین یک سطح شیبدار مهاجرت کرده است
downslope
سطح تپه
عنوانی عام برای سطح دامنه تپه ای که بخش فوقانی آن دامنه فرسایشی بوده و شامل تمامی شیب های نزولی می باشد
مترادف: fusshang ، سطح تپه عنوانی عام برای سطح دامنه تپه ای که بخش فوقانی آن دامنه فرسایشی بوده و شامل تمامی شیب های نزولی می باشد مترادف: fusshang
foot slope
شیب دامنه
footslope
شیب مالشی ، شیب اصطکاکی
افت اصطکاکی ارتفاع آب در واحد طول کانال یا مجرایی اغلب تحت شرایط جریانی ، شیب اصطکاکی با گرادیان انرژی متناظر می باشد ولی در برخی موارد ، در نتیجه وجود عواملی چون پیچ و خم ، بازشدگی ، ضربات و در مسیر گذر آب ، انتهای ناشی از هر کدام از عوامل مزبور می بایست از هم جدا شده و بر این اساس شیب اصطکاکی نیز از گرادیان انرژی ، متمایز می شود در کانالهایی یکنواخت و فاقد تغییر ، شیب اصطکاکی با شیب سطح یا لایه انتها برای جریانهای یکنواخت برابر است ، شیب اصطکاکی افت اصطکاکی ارتفاع آب در واحد طول کانال یا مجرایی اغلب تحت شرایط جریانی
friction slope
شیب جلویی
دامنه جلویی؛ شیب دیواره دشتی سراشیب ، شیب جلویی دامنه جلویی؛ شیب دیواره دشتی سراشیب
front slope
شیب کلی
gross slope
هالدن هانگ مترادفی برای wash slope مشتق شده از: German haldenhany سطح شیب دار ناشی از فرسایش قسمت پایینی صخره
haldenhang|wash slope|wash slope
دامنه
hillslope
شیب کف بند
invert slope
شیب بیشینه
شیب حداکثر ، سطح شیبداری که نسبت به سطوح مشابه فوقانی و تحتانی خود ، پرشیب تر است ، شیب بیشینه شیب حداکثر
maximum slope
شیب کمینه
سطح شیبداری که نسبت به سطوح فوقانی و تحتانی خود ، دارای شیب ملایم تری است ، شیب کمینه سطح شیبداری که نسبت به سطوح فوقانی و تحتانی خود
minimum slope
شیب کوهستان ، شیب دامنه کوهستان
mountain slope
خط چند شیبه ، خط چند شیبی
multi-slope line|multi-slope|multi-slope
شیب طبیعی زمین
natural slope
شیب ناپایدار
nonsustaining slope
شیب دماغه
nose slope
شیب برون کرانه ای
قسمت شیبدار یا دامنه پیشین یک پادگانه موجی که در حقیقت در زیر لبه خارجی آن ، واقع است ، شیب برون کرانه ای قسمت شیبدار یا دامنه پیشین یک پادگانه موجی که در حقیقت در زیر لبه خارجی آن
offshore slope
رویه بیرونی رجوع شود به dip slope
outface|dip slope|dip slope
پارینه شیب
paleoslope
شیب درصد
نسبت مستقیم میان فاصله قائم و فاصله افقی در یک سطح شیبدار ، به گونه ای که برای مثال افزایش ارتفاع 3 متر در فاصله افقی 10 متر به معنای شیب 30 درصدی می باشد؛ شیب درصدی یا شیبی که در قالب درصد بیان می شود ، شیب درصد نسبت مستقیم میان فاصله قائم و فاصله افقی در یک سطح شیبدار
percent slope
کوهیاپه ، پایکوه ، کوهپایه ، کوهپایه‌ای ، مخروط ‌افکنه پای کوه
صفت: قرارگرفته یا تشکیل‌شده در قاعده کوه یا منطقه کوهستانی ؛به عنوان مثال تراس کوهپایه‌ای یا پهنه فرسایشی کوهپایه‌ای
اسم: یک ناحیه ، جلگه ، شیب ، یخسار ، یا سایر عوارض در قاعده یک کوه ، به عنوان مثال یک کوهپایه یا باجادا
درایالات متحده پیدمونت عبارت از فلاتی است که از نیوجرسی تا آلاباما گسترش یافته و در شرق کوههای آپالاش قرار می‌گیرد ، مخروط ‌افکنه پای کوه صفت: قرارگرفته یا تشکیل‌شده در قاعده کوه یا منطقه کوهستانی ؛به عنوان مثال تراس کوهپایه‌ای یا پهنه فرسایشی کوهپایه‌ای اسم: یک ناحیه ، به عنوان مثال یک کوهپایه یا باجادا درایالات متحده پیدمونت عبارت از فلاتی است که از نیوجرسی تا آلاباما گسترش یافته و در شرق کوههای آپالاش قرار می‌گیرد
piedmont
زاویه کوهپایه
زاویه ی اختلاف شیب بین یک تپه و یک دشت ، مانند زاویه ی محل اتصال جبهه کوه و پهنه فرسایشی در قاعده آن ، زاویه کوهپایه زاویه ی اختلاف شیب بین یک تپه و یک دشت
piedmont angle
سکوی کوهپایه‌ای
الف)مخروط ‌افکنه گسل‌خورده یا سطح فرسایشی در قاعده یک کوه که بخش بیرونی آن توسط یک پرتگاه مخروط‌افکنه‌ای احاطه شده است (پرتگاه کوهپایه‌ای)(شارپ ، 1954) چنین اشکالی در طول بخش‌های جنوبی مناطق سان گابریل و سان برناردینو در کالیفرنیای جنوبی قابل مشاهده است
ب) پلکان کوهپایه‌ای ، سکوی کوهپایه‌ای الف)مخروط ‌افکنه گسل‌خورده یا سطح فرسایشی در قاعده یک کوه که بخش بیرونی آن توسط یک پرتگاه مخروط‌افکنه‌ای احاطه شده است (پرتگاه کوهپایه‌ای)(شارپ ، 1954) چنین اشکالی در طول بخش‌های جنوبی مناطق سان گابریل و سان برناردینو در کالیفرنیای جنوبی قابل مشاهده است ب) پلکان کوهپایه‌ای
piedmont bench
کفه کوهپایه‌ای
پلکان کوهپایه‌ای ، کفه کوهپایه‌ای پلکان کوهپایه‌ای
piedmont flat
یخچال کوهپایه ای
این یخچال زمانی شکل میگیرد که یک یا چند یخچال نوع آلپی از دیواره های دره های کوهستانی مهاجرت نموده و به صورت یک صفحه پهن در زمینهای پست در قایده کوهستان گسترش یابند ، یخچال کوهپایه ای این یخچال زمانی شکل میگیرد که یک یا چند یخچال نوع آلپی از دیواره های دره های کوهستانی مهاجرت نموده و به صورت یک صفحه پهن در زمینهای پست در قایده کوهستان گسترش یابند
piedmont glacier
شن کوهپایه‌‌ای
شن دانه‌درشت که از زمین‌های مرتفع توسط سیلاب‌‌های کوهستانی مشتق شده و بر روی زمین نسبتاً مسطح در جایی که سرعت آب کاهش می‌یابد ، گسترش ‌یافته است ، شن کوهپایه‌‌ای شن دانه‌درشت که از زمین‌های مرتفع توسط سیلاب‌‌های کوهستانی مشتق شده و بر روی زمین نسبتاً مسطح در جایی که سرعت آب کاهش می‌یابد
piedmont gravel
کفه میانرود کوهپایه‌ای
واژه به کاررفته توسط تیتور(1949) برای سطح سنگی مسطح در طول دامنه شرقیColorado Front Range و در 1953(ص47) توسط او به عنوان مترادف پهنه فرسایشی محسوب شد ، کفه میانرود کوهپایه‌ایواژه به کاررفته توسط تیتور(1949) برای سطح سنگی مسطح در طول دامنه شرقیColorado Front Range و در 1953(ص47) توسط او به عنوان مترادف پهنه فرسایشی محسوب شد
piedmont interstream flat
سنگفرش کوهپایه‌ای
واژه به کاررفته توسط دیویس(1930) برای پهنه های فرسایشی واقع در حاشیه یا پایین دست مناطق کوهستانی ، سنگفرش کوهپایه‌ای واژه به کاررفته توسط دیویس(1930) برای پهنه های فرسایشی واقع در حاشیه یا پایین دست مناطق کوهستانی
piedmont pediment
فلات کوهپایه‌ای
فلات قرارگرفته بین کوه‌ها و جلگه‌ها یا اقیانوس ؛به عنوان مثال فلات پاتاگونیا در جنوب آرژانتین و جنوب شیلی ، بین آند واقیانوس اطلس ، فلات کوهپایه‌ای فلات قرارگرفته بین کوه‌ها و جلگه‌ها یا اقیانوس ؛به عنوان مثال فلات پاتاگونیا در جنوب آرژانتین و جنوب شیلی
piedmont plateau
پرتگاه کوهپایهای
این گونه پرتگاه ها در دامنه سلسله کوهها و در مناطقی که گسله های فعال وجود دارند دیده می شود
piedmont scarp
پرتگاه کوهپایهای این گونه پرتگاه ها در دامنه سلسله کوهها و در مناطقی که گسله های فعال وجود دارند دیده می شود
piedmont scarp|scarp|scarp
رخسار پرتگاه - رجوع شود به دامنه پرتگاهی (scarp slope)
scarp face|scarp slope|scarp slope
شیب پرتگاه ، دامنه پرتگاه
الف) وجه نسبتا پر شیب تر کوئستا که رو به جهتی مخالف جهت شیب چینه ها دارد مقایسه شود با: dip slope (شیب دامنه ای)؛ back slope (سراشیبی پشتی)
مترادف: scarp face (دامنه پرتگاه)؛ inface؛ front slope (سراشیبی جلویی)
ب) پرتگاه یا صخره (پرتگاه) scarpment ، دامنه پرتگاه - الف) وجه نسبتا پر شیب تر کوئستا که رو به جهتی مخالف جهت شیب چینه ها دارد مقایسه شود با: dip slope (شیب دامنه ای)؛ back slope (سراشیبی پشتی) - مترادف: scarp face (دامنه پرتگاه)؛ inface؛ front slope (سراشیبی جلویی) - ب) پرتگاه یا صخره (پرتگاه) scarpment
scarp slope
شیب جانبی ، شیب دیواره ، شیب کناره
side slope
شیب ، دهانه اولیه شیب دار
این دهانه سطح را به کارگاه زیرزمینی متصل می کند
پارامتر مورفومتریک بیان کننده نسبت تغییر ارتفاع زمین روی فاصله افقی که به صورت یک نسبت ، درصد یا تانژانت منحنی هیپسومتریک بیان می شود ، دهانه اولیه شیب دار - این دهانه سطح را به کارگاه زیرزمینی متصل می کند - پارامتر مورفومتریک بیان کننده نسبت تغییر ارتفاع زمین روی فاصله افقی که به صورت یک نسبت
slope
شیب گلسره ، دامنه خاکسره
منحنی الخط هموار با زاویه 2 درجه تا 30 درجه که توسط خاکسره تشکیل می شود یا در امتداد این دامنه ، خاکسره رخ می دهد ، دامنه خاکسره - منحنی الخط هموار با زاویه 2 درجه تا 30 درجه که توسط خاکسره تشکیل می شود یا در امتداد این دامنه
solifluction slope
تعادل شیروانی-پایداری ترانشه
stability of slope
شیب تند
steep slope
شیب پایدار
sustaining slope
شیب واریزه
talus slope
پای شیروانی ، پای شیب
toe of a slope
پنجه شیب
toeslope
شیب وجه بالادست(سد)
upstream face slope
شیب کاو
بخش پایینی یک سطح کنار تپه ای که تمایل به مقعر شدن در زیر شیب ثابت دارد و زاویه ای دارد که بطور پیوسته به سمت پایین دست شیب با کشنده شدن دامنه دره به سمت کف دره یا سایر قاعده های محلی مبنا ، کاهش می یابد (وود 1942) مقایسه شود با: شیب آب شست متضاد: waxing slope/ مترادف: شیب مقعر ، شیب کاو - بخش پایینی یک سطح کنار تپه ای که تمایل به مقعر شدن در زیر شیب ثابت دارد و زاویه ای دارد که بطور پیوسته به سمت پایین دست شیب با کشنده شدن دامنه دره به سمت کف دره یا سایر قاعده های محلی مبنا
waning slope
شیب سفره آب
water table slope
شیب کوژ
بخش بالای یک سطح دامنه دره که تمایل به محدب شدن دارد توسط گرد شدن بلافاصله بالای یک پرتگاه و دارای زاویه ای است که بطور پیوسته به سمت پایین شیب ، با ساییده شدن قهقرایی دامنه دره ، افزایش می یابد (وود 1942) متضاد: waning slope مترادف: convex slope ، شیب کوژ - بخش بالای یک سطح دامنه دره که تمایل به محدب شدن دارد توسط گرد شدن بلافاصله بالای یک پرتگاه و دارای زاویه ای است که بطور پیوسته به سمت پایین شیب
waxing slope

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن