معادل انگلیسی همپوشانی پس رونده
رجوع شود به offlap

زمين شناسی
همپوشانی پس رونده
رجوع شود به offlap
regressive overlap
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی همپوشانی پس رونده
رجوع شود به offlap
همپوشانی پس رونده - رجوع شود به offlap
regressive overlap|offlap|offlap
همپوشانی (الف) نوعی همپوشانی که در آن واحدهای رسوبی در یک سکانس سنگی تطبیق پذیر به سمت حواشی یا کناره های یک حوضه نهشته گذاری کشیده شده اند ، به گونه ای که مرز هر واحد توسط واحد مافوق آن پوشیده شده ، به نحوی که در بازه ای اندک ، اثری از واحد تحتانی به چشم نمی خورد همچنین ، بسط یافتن چینه ها به صورت جانبی (قابل مشاهده در سکانس رو به بالا) به خاطر نهشته شدن آنها در دریایی رو به گسترش و یا بر روی حاشیه یک قطعه زمین فرورانشی متضاد: offlap مقایسه شود با: overstep نیز ببینید: proximal onlap ، apparent onlap ، marine onlap ، distal onlap مترادف: coastal onlap ، transgressive overlap (ب) به زیر آب رفتن و پوشیده شدن بخشی از زمین ، در اثر گسترش یافتن دریای مجاور با آن مقایسه شود با: transgression در چینه شناسی
onlap|coastal onlap|coastal onlap|transgressive overlap
پوشش طولی ، هم پوشانی
محدوده ای که از نظر فضایی بین دو مجموعه یا پلی گون مشترک است
overlap
همپوشانی پیشرونده
واژه عمومی به کاررفته توسط گرابو(1906 ، ص 569) ، برای یک حرکت روبه جلوی"پیشروی منظم" یا گسترش "زون رسوبگذاری" و شامل آنچه که امروزه تحت عنوان همپوشانی ، همپوشانی پسرونده و پیشروی قاره‌ای شناخته می‌شود ، می گردد ، همپوشانی پیشرونده - واژه عمومی به کاررفته توسط گرابو(1906
progressive overlap
ترازایش‌ پس رونده - رجوع شود به hypergenesis
regressive diagenesis|hypergenesis|hypergenesis|diagenesis
فرسایش پس رونده
regressive erosion
ریف پس رونده
یک از دسته ریفهای نزدیک ساحل یا زیست کومه هایی که بر روی نهشته های حوضه ای در حین بالا آمدگی یک خشکی بزرگ یا پایین رفتن سطح آب دریا آشکار شده است و کمابیش موازی با ساحل رشد کرده است (لینک 1950)
مقایسه شود با: ریف پیش رونده ، ریف پس رونده - یک از دسته ریفهای نزدیک ساحل یا زیست کومه هایی که بر روی نهشته های حوضه ای در حین بالا آمدگی یک خشکی بزرگ یا پایین رفتن سطح آب دریا آشکار شده است و کمابیش موازی با ساحل رشد کرده است (لینک 1950) - مقایسه شود با: ریف پیش رونده
regressive reef
ریپل پس رونده
اصطلاحی که توسط ژویلینگ (1961) برای یک موج نما نامتقارن استفاده شد که توسط جریان معکوس محلی (مثلاً در بادپناه یک موج ماسه ای یا دلتای کوچک) تشکیل می شود و در نتیجه ، در جهتی مخالف با حرکت عمومی جریان جهت گیری می کند ، ریپل پس رونده - اصطلاحی که توسط ژویلینگ (1961) برای یک موج نما نامتقارن استفاده شد که توسط جریان معکوس محلی (مثلاً در بادپناه یک موج ماسه ای یا دلتای کوچک) تشکیل می شود و در نتیجه
regressive ripple
موج ماسه ای پس رونده
اصطلاحی که توسط بوچر (1919) برای جایگزینی آنتی دون که توسط گیلبرت (1914) استفاده شده ، پیشنهاد گردیده است بیشتر نویسندگان اصطلاح اولیه را ترجیح می دهند
متضاد: موج ماسه ای پیش رونده
regressive sand wave
موج ماسه ای پس رونده - اصطلاحی که توسط بوچر (1919) برای جایگزینی آنتی دون که توسط گیلبرت (1914) استفاده شده ، پیشنهاد گردیده است بیشتر نویسندگان اصطلاح اولیه را ترجیح می دهند - متضاد: موج ماسه ای پیش رونده
regressive sand wave|regressive sand|regressive sand
رسوبات پس رونده
رسوباتی که در حین پسروی یا عقب نشینی آب از یک ناحیه خشکی یا در حین رخنمون تحت الجوی نهشته شده اند و توسط آرایش آفلپ تشخیص داده می شوند ، رسوبات پس رونده - رسوباتی که در حین پسروی یا عقب نشینی آب از یک ناحیه خشکی یا در حین رخنمون تحت الجوی نهشته شده اند و توسط آرایش آفلپ تشخیص داده می شوند
regressive sediment
همپوشانی جانشینی
اصطلاحی ، امروزه منسوخ ، که توسط گرابو (1920) برای هم پوشانی غیردریایی استفاده شد که دربر گیرنده خط ساحل عقب رونده است و در جایی ظاهر می شود که رسوبات قاره ای نهشته شده و بطور پیش رونده ای جانشین تمام رسوبات دریایی همخوان به جز رسوبات هم زمان می شود که به آن تبدیل می شوند (آنچه توسط گرابو در سال 1906توصیف نمود) استفاده اشتباه از هم پوشانی در این معنا ، برای تغییر رخساره ای از رسوبات دریایی به قاره ای هم سن گمراه کننده و غیر زمین شناختی است (لاولی 1948) ، همپوشانی جانشینی - اصطلاحی
replacing overlap

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن