معادل انگلیسی غلظت نسبی
رجوع شود به شاخص غلظت (consistency index)

زمين شناسی
غلظت نسبی
رجوع شود به شاخص غلظت (consistency index)
relative consistency
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی غلظت نسبی
رجوع شود به شاخص غلظت (consistency index)
غلظت نسبی - رجوع شود به شاخص غلظت (consistency index)
relative consistency|consistency index|consistency index
پایداری
داشتن تعادل یک سازه یا توده سنگی در مکان خود ، پایداری داشتن تعادل یک سازه یا توده سنگی در مکان خود
consistency
فراوانی نسبی
تعداد افراد یک تاکسون در قیاس با افراد تاکسون‌های دیگر در مساحت یا حجم ویژه
نیز ببینید: فراوانی ، فراوانی مطلق ، فراوانی نسبی - تعداد افراد یک تاکسون در قیاس با افراد تاکسون‌های دیگر در مساحت یا حجم ویژه - نیز ببینید: فراوانی
relative abundance
سن نسبی
* سن زمین شناسی یک زیستمند ، سنگ ، عارضه زمین شناختی یا رخداد کهن را گویند که بطور نسبی با سایر زیستمندان ، سنگها ، عوارض یا رخدادهایی ، به جز با سال بیان می شود
* سن لایه های رسوبی نسبت به هم مثلا در صورت بکر بودن وضعیت لایه هال ، لایه بالایی جوانتر از لایه پایینی است
مقایسه شود با: سن مطلق
relative age
سن نسبی - * سن زمین شناسی یک زیستمند ، سنگ ، عارضه زمین شناختی یا رخداد کهن را گویند که بطور نسبی با سایر زیستمندان ، سنگها ، عوارض یا رخدادهایی ، به جز با سال بیان می شود - * سن لایه های رسوبی نسبت به هم مثلا در صورت بکر بودن وضعیت لایه هال ، لایه بالایی جوانتر از لایه پایینی است - مقایسه شود با: سن مطلق
relative age|age|age
دستگاه مختصات نسبی
relative coordinate system
چگالی نسبی
Relative Density
فراوانی نسبی
relative frequency
بی دوامی نسبی
نسبت فوگاستید در یک حالت مشخص به فوگاستید در حالت استاندارد معین
relative fugacity
بی دوامی نسبی - نسبت فوگاستید در یک حالت مشخص به فوگاستید در حالت استاندارد معین
relative fugacity|fugacity|fugacity
رطوبت نسبی ، نم نسبی ، نم نسبی
نسبت میان بخار آب موجود در حجم معینی از هوا به میزان بخار آب موجود در همان حجم هوایی که در همان درجه حرارت به حالت اشباع رسیده باشد ، نم نسبی - نسبت میان بخار آب موجود در حجم معینی از هوا به میزان بخار آب موجود در همان حجم هوایی که در همان درجه حرارت به حالت اشباع رسیده باشد
relative humidity
ضریب نسبی شکست
ضریب شکستی که بیانگر نسبت سرعت نور در یک بلور به بلور دیگر است مترادف: ضریب شکست یا (انکسار) نسبی ، ضریب نسبی شکست - ضریب شکستی که بیانگر نسبت سرعت نور در یک بلور به بلور دیگر است مترادف: ضریب شکست یا (انکسار) نسبی
relative index of refraction
موقعیت نسبی
قرارگیری یک نقطه یا یک مکان نسبت به پدیده طبیعی یا مصنوعی مهمتر یا مشخص تر ، موقعیت نسبی - قرارگیری یک نقطه یا یک مکان نسبت به پدیده طبیعی یا مصنوعی مهمتر یا مشخص تر
relative location
تراوایی نسبی
توانایی نسبی یک سنگ در عبور دادن سیالات از خود
relative permeability
تراوایی نسبی - توانایی نسبی یک سنگ در عبور دادن سیالات از خود
relative permeability|permeability|permeability
ضریب شکست نسبی
رجوع شود به relative index of refraction
relative refractive index
ضریب شکست نسبی - رجوع شود به relative index of refraction
relative refractive index|relative index of refraction|relative index of refraction
زمان نسبی
زمان زمین شناختی تعیین شده توسط قرار گرفتن رخدادها در نظم زمانی رخداد خصوصاً زمان تعیین شده توسط تکامل آلی یا اصل روی هم قرارگیری لایه ها مقایسه شود با: زمان مطلق ، زمان فسیلی ، زمان نسبی - زمان زمین شناختی تعیین شده توسط قرار گرفتن رخدادها در نظم زمانی رخداد خصوصاً زمان تعیین شده توسط تکامل آلی یا اصل روی هم قرارگیری لایه ها مقایسه شود با: زمان مطلق
relative time
مقیاس زمانی نسبی
یک مقیاس زمان زمین سنجی غیرمدرج که بر پایه توالی های سنگی مطبق و شواهد دیرین شناختی درون آنها استوار است و ترتیب نسبی از توالی رخدادها بدست می دهد مقایسه شود با: مقیاس زمانی زیست شناختی مقیاس زمانی اتمی
relative time scale
مقیاس زمانی نسبی - یک مقیاس زمان زمین سنجی غیرمدرج که بر پایه توالی های سنگی مطبق و شواهد دیرین شناختی درون آنها استوار است و ترتیب نسبی از توالی رخدادها بدست می دهد مقایسه شود با: مقیاس زمانی زیست شناختی مقیاس زمانی اتمی
relative time scale|relative time|relative time
محتوای آب نسبی
رجوع شود به liquidity index (شاخص روانی)
relative water content
محتوای آب نسبی - رجوع شود به liquidity index (شاخص روانی)
relative water content|liquidity index|liquidity index
فرازه نسبی ضربه قوچ
relative water hammer head
عملکردنسبی
relative yield
استحکام خاک
soil consistency

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن