معادل انگلیسی قطبیدگی معکوس
یک مغناطیدگی بازماند طبیعی که خلاف میدان مغناطیسی فراگیر حاضر است ، قطبیدگی معکو

زمين شناسی
قطبیدگی معکوس
یک مغناطیدگی بازماند طبیعی که خلاف میدان مغناطیسی فراگیر حاضر است ، قطبیدگی معکوس - یک مغناطیدگی بازماند طبیعی که خلاف میدان مغناطیسی فراگیر حاضر است
reversed magnetization
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی قطبیدگی معکوس
یک مغناطیدگی بازماند طبیعی که خلاف میدان مغناطیسی فراگیر حاضر است ، قطبیدگی معکو
وامغناطیدگی شیمیایی
تکنیکی برای حذف خاصیت مغناطیسی بطور بخشی که شامل فرآوری با اسید یا سایر شناساگرها می باشد ، برای خروج انتخابی یک کانی که بطور مغناطیسی مرتب شده است در حالیکه بار مغناطیسی سایر کانی ها ، دست نخورده باقی بماند مقایسه شود با: وامغناطیدگی حرارتی ، وامغناطیدگی شیمیایی تکنیکی برای حذف خاصیت مغناطیسی بطور بخشی که شامل فرآوری با اسید یا سایر شناساگرها می باشد
chemical demagnetization
مغناطیدگی شیمیایی ، مغناطیدگی بازماند شیمیایی
chemical magnetization
مغناطیدگی بازماند شیمیایی
یک مغناطیدگی بازماند ثابت که حاصل رشد آرام دانه های کانی است ، که بطور مغناطیسی در حضور یک میدان مغناطیسی مرتب شده اند مثلاً در حین فرآیندهایی مانند اکسیداسیون ، احیا و ناآمیختگی
مترادف: بازماند شیمیایی ، مغناطیدگی شیمیایی ، مغناطیدگی بازماند بلور ، مغناطیدگی بلور مخفف: CRM ، مغناطیدگی بازماند شیمیایی یک مغناطیدگی بازماند ثابت که حاصل رشد آرام دانه های کانی است ، احیا و ناآمیختگی مترادف: بازماند شیمیایی
chemical remnant magnetization
مغناطیس بازماند شیمیایی (CRM) ، مغناطیس بازمانده متبلور
crystalline remnant magnetization
مغناطیس تبلوری ، بازماند شیمیایی
crystallization magnetization
وامغناطیدگی
کاهش مغناطیدگی بازماند ، معمولاً بطور انتخابی که فقط کاهش مولفه های دارای مقاومت کمتر یا ناپایدار می باشد روش های بکار رفته عبارتند از وامغناطیدگی میدان متناوب ، وامغناطیدگی حرارتی و وامغناطیدگی شیمیایی ، وامغناطیدگی کاهش مغناطیدگی بازماند
demagnetization
مغناطیس شدگی رسوبی ، مغناطیدگی بازماند رسوبی
depositional magnetization
مانده مغناطش نهشتی
مغناطیس شدگی بازماند حاصل از جهت یافتگی مکانیکی دانه های کانی های فرو مغناطیس در امتداد میدان حاضر در حین رسوب گذاری را گویند میل این مغناطیس شدگی کمتر از میل میدان پیرامونی است مخفف :DRM مترادف : مغناطیس شدگی رسوبی مغناطسی شدگی بازماند آواری
depositional remanent magnetization
مغناطیس شدگی پویا
مترادفی در ادبیات روسی برای مغناطیس شدگی بازماند ضربه ای ، مغناطیس شدگی پویا مترادفی در ادبیات روسی برای مغناطیس شدگی بازماند ضربه ای
dynamic magnetization
مغناطش
گشتاور مغناطیسی در واحد حجم ، یک کمیت برداری (I ، M یا J)؛ مغناطیدگی یک سنگ ، در حقیقت برابر است با مجموع مغناطیدگی القایی و مغناطیدگی پس ماند
مترادف: volumeMagnetizotion ،
مترادفی نامتداول برای: polarization
magnetization
مانده مغناطش طبیعی
کل مغناطیدگی پسماند طبیعی یک سنگ درحالت برجا ،
مترادف: natural remnant magnetism ، natural remanance
natural remanent magnetization
مغناطیدگی بازماند
مولفه ای از مغناطیدگی سنگ که دارای جهتی ثابت نسبت به سنگ است و مستقل از میدان های مغناطیسی اعمال شده متوسط ، مانند میدان مغناطیسی زمین است
مقایسه شود با: مغناطیدگی القایی
نیز ببینید: مغناطیدگی بازماند طبیعی ، مغناطیدگی بازماند - مولفه ای از مغناطیدگی سنگ که دارای جهتی ثابت نسبت به سنگ است و مستقل از میدان های مغناطیسی اعمال شده متوسط ، مانند میدان مغناطیسی زمین است - مقایسه شود با: مغناطیدگی القایی - نیز ببینید: مغناطیدگی بازماند طبیعی
remanent magnetization
معکوس ، وارونه
رجوع شود به overturned (معکوس)
reversed
رود اولیه وارون
یک رود برآیند که جهت آن ، برخلاف آن جهتی است که معمولاً با ساختار زمین شناسی مطابقت دارد
مثلاً: بخشی از یک رود تسخیر شده برآیند بین شیب پرتگاه و بازوی اسارت نیز ببینید: وارود ، رود اولیه وارون - یک رود برآیند که جهت آن ، برخلاف آن جهتی است که معمولاً با ساختار زمین شناسی مطابقت دارد - مثلاً: بخشی از یک رود تسخیر شده برآیند بین شیب پرتگاه و بازوی اسارت نیز ببینید: وارود
reversed consequent stream
گسل معکوس
رجوع شود به گسل معکوس (reverse fault) ، گسل معکوس - رجوع شود به گسل معکوس (reverse fault)
reversed fault
شیب معکوس
شیب محلی مخالف با شیب کلی خصوصاً یک شیب دره در طرف رو به پایین جریان یک دره عمیق شده یخچالی ، شیب معکوس - شیب محلی مخالف با شیب کلی خصوصاً یک شیب دره در طرف رو به پایین جریان یک دره عمیق شده یخچالی
reversed gradient
میدان مغناطیسی معکوس
رجوع شود به قطبش معکوس (reversed polarity)
reversed magnetic field
میدان مغناطیسی معکوس - رجوع شود به قطبش معکوس (reversed polarity)
reversed magnetic field|reversed magnetic|reversed magnetic
قطبش معکوس
الف) یک مغناطیدگی بازماند طبیعی که برخلاف جهت میدان مغناطیسی فراگیر حاضر جهت یافته است نیز ببینید: معکوس شدن میدان مغناطیسی زمین مترادف: میدان مغناطیسی معکوس
ب) ترکیبی از میدان مغناطیسی کره زمین با قطب مثبت مغناطیسی در جایی که خطوط میدان از زمین خارج می شوند و در نزدیکی قطب شمال جغرافیایی قرار می گیرد مقایسه شود با: قطبش عادی ، قطبش معکوس - الف) یک مغناطیدگی بازماند طبیعی که برخلاف جهت میدان مغناطیسی فراگیر حاضر جهت یافته است نیز ببینید: معکوس شدن میدان مغناطیسی زمین مترادف: میدان مغناطیسی معکوس - ب) ترکیبی از میدان مغناطیسی کره زمین با قطب مثبت مغناطیسی در جایی که خطوط میدان از زمین خارج می شوند و در نزدیکی قطب شمال جغرافیایی قرار می گیرد مقایسه شود با: قطبش عادی
reversed polarity
رود معکوس
رودی که جهت جریان آن معکوس شده است ، مثلاً توسط عمل یخچالی ، زمین لغزش ، کج شدگی تدریجی یک ناحیه یا اسارت ، رود معکوس - رودی که جهت جریان آن معکوس شده است
reversed stream
کشند معکوس
یک کشند اقیانوسی که با حرکات ظاهری توده کشندساز ، بطوری ناهمگون و در فازهای مختلف است که مستقیماً در زیر توده کشند ساز است و توسط یک جزر در طرف دیگر کره زمین همراهی می شود
مقایسه شود با: کشند مستقیم
مترادف: کشند معکوس ، کشند معکوس - یک کشند اقیانوسی که با حرکات ظاهری توده کشندساز ، بطوری ناهمگون و در فازهای مختلف است که مستقیماً در زیر توده کشند ساز است و توسط یک جزر در طرف دیگر کره زمین همراهی می شود - مقایسه شود با: کشند مستقیم - مترادف: کشند معکوس
reversed tide
منطقه بندی معکوس
منطقه بندی در یک بلور پلاژیوکلاز که در آن ، هسته بیشتر از حاشیه سدیمی است
مقایسه شود با: منطقه بندی عادی مترادف: منطقه‌بندی وارون (معکوس) ، منطقه بندی معکوس - منطقه بندی در یک بلور پلاژیوکلاز که در آن ، هسته بیشتر از حاشیه سدیمی است - مقایسه شود با: منطقه بندی عادی مترادف: منطقه‌بندی وارون (معکوس)
reversed zoning
معکوس ، وارونه - رجوع شود به overturned (معکوس)
reversed|overturned|overturned
مغناطش اشباع شدگی
حداکثر مغناطیدگی ممکن یک ماده که عبارتست از صف بندی تمام یون های مغناطیسی ، مغناطش اشباع شدگی - حداکثر مغناطیدگی ممکن یک ماده که عبارتست از صف بندی تمام یون های مغناطیسی
saturation magnetization
مانده مغناطش ضربه
مغناطیدگی ایجاد شده توسط تنش آنی یا ضربه ای ماده در حضور میدان مغناطیسی
shock remanent magnetization
مانده مغناطش ضربه - مغناطیدگی ایجاد شده توسط تنش آنی یا ضربه ای ماده در حضور میدان مغناطیسی
shock remanent magnetization|remanent magnetization|remanent magnetization
مغناطیس شدگی مخصوص
گشتاور مغناطیسی بر واحد جرم مغناطیدگی تقسیم شده بر چگالی ، مغناطیس شدگی مخصوص - گشتاور مغناطیسی بر واحد جرم مغناطیدگی تقسیم شده بر چگالی
specific magnetization
مغناطیدگی خودانگیخته
مغناطیدگی درون حوزه ای در غیاب میدان مغناطیسی که در نتیجه نظم مغناطیسی خود به خود حاصله از نیروهای تبادلی است ، مغناطیدگی خودانگیخته - مغناطیدگی درون حوزه ای در غیاب میدان مغناطیسی که در نتیجه نظم مغناطیسی خود به خود حاصله از نیروهای تبادلی است
spontaneous magnetization
مغناطیدگی پایدار
مغناطیدگی بازماندی که در حین زمان زمین شناسی تغییر نمی کند و بدین معناست که گرانروی مغناطیسی از خود نشان نمی دهد
در عمل این نوع مغناطیدگی مشابه مغناطیدگی سخت است ، مغناطیدگی پایدار - مغناطیدگی بازماندی که در حین زمان زمین شناسی تغییر نمی کند و بدین معناست که گرانروی مغناطیسی از خود نشان نمی دهد - در عمل این نوع مغناطیدگی مشابه مغناطیدگی سخت است
stable magnetization
مغناطیس شدگی ماندگار گرمایی
thermoremanent magnetization
مغناطیدگی گرانرو
یک مولفه مغناطیدگی که مانند یک مغناطیدگی بازماند در زمان مورد نیاز برای اندازه گیری آزمایشگاهی عمل می کند و همچنین مانند مغناطیدگی القایی در طول زمان زمین شناسی عمل می کند ، در نتیجه از خود گرانروی مغناطیسی به نمایش می گذرد مترادف: مغناطیدگی بازماند چسبنده مغناطیدگی بازماند ناپایدار ، مغناطیدگی گرانرو - یک مولفه مغناطیدگی که مانند یک مغناطیدگی بازماند در زمان مورد نیاز برای اندازه گیری آزمایشگاهی عمل می کند و همچنین مانند مغناطیدگی القایی در طول زمان زمین شناسی عمل می کند
viscous magnetization
مغناطیدگی بازماند گرانرو (ویسکوز) ، مغناطیدگی چسبنده
مخفف: VRM
viscous remanent magnetization
مغناطیدگی حجمی ، مغناطیدگی ، مغناطیسی شدن
volume magnetization

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای متن تخصصی زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن