معادل انگلیسی چینه بندی مورب آرایش چینه ها که دارای زاویه تند نسبت به چینه بندی اصلی است در تعریف جدید به پیروی

زمين شناسی
چینه بندی مورب آرایش چینه ها که دارای زاویه تند نسبت به چینه بندی اصلی است در تعریف جدید به پیروی از مک کی و وایر (ص 382-1953) یک اصطلاح عمومی در نظر گرفته می شود و دارای دو تقسیم بندی است: طبقه بندی مورب ، که در آن چینه های مورب ضخیم تر از 1 سانتی متر هستند و ورقه بندی مورب که در آن چینه های مقاطع باریک تر از 1 سانتی متر می باشند گروه منفردی از چینه های مورب مرتبط یک دسته یا یک گروه از دسته های مشابه مرتبط در چینه بندی مورب یک مجموعه پیوسته می باشند انواع بسیاری از چینه بندی مورب وجود دارد؛ آلن (1963) 15 تا تشخیص داد که به آن ها نام های حروف یونانی را الصاق نمود احتمالاً بیشتر چینه بندی مورب بوسیله مهاجرت یا تبدیل اشکال بستری ، خصوصاً ریپل ها (که تشکیل ورقه بندی مورب کوچک مقیاس می دهند) و تلماسه ها یا مگا ریپل ها (که تشکل متوسط مقیاس تا بزرگ مقیاس را می دهند) تولید می شوند مترادف: چینه بندی کاذب
cross stratification|cross-bedding|cross-bedding
اصلاح و بهبود
موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی چینه بندی مورب آرایش چینه ها که دارای زاویه تند نسبت به چینه بندی اصلی است در تعریف جدید به پیروی
هضم دوگانه
هضم همزمان سنگ درونگیر به درون ماگما و هضم همزمان ماگما به درون سنگ درونگیر بطوری که فاز مشابهی در هر دوی آنها بوجود می آید ، هضم دوگانه هضم همزمان سنگ درونگیر به درون ماگما و هضم همزمان ماگما به درون سنگ درونگیر بطوری که فاز مشابهی در هر دوی آنها بوجود می آید
cross assimilation
وابستگی متقاطع
یک روش مقایسه جفتی از دو دسته یا توالی داده های غیر عددی (ساکین و مریام 1969)
مقایسه شود با همبستگی متقابل (cross correlation) ، وابستگی متقاطع یک روش مقایسه جفتی از دو دسته یا توالی داده های غیر عددی (ساکین و مریام 1969) مقایسه شود با همبستگی متقابل (cross correlation)
cross association
طبقه متقاطع
یک طبقه منفرد ، که با زاویه ای نسبت به سطوح اصلی چینه بندی میل پیدا کرده است این اصطلاح توسط مک کی و وایر (1953) محدود به طبقه ای شده است که بیش از یک سانتی متر ضخامت دارد
نیز ببینید: چینه متقاطع ، لامینه متقاطع ، چینه بندی مورب
نیز نوشته می شود: Crossbed ، طبقه متقاطع یک طبقه منفرد ، که با زاویه ای نسبت به سطوح اصلی چینه بندی میل پیدا کرده است این اصطلاح توسط مک کی و وایر (1953) محدود به طبقه ای شده است که بیش از یک سانتی متر ضخامت دارد نیز ببینید: چینه متقاطع ، چینه بندی مورب نیز نوشته می شود: Crossbed
cross bed
چینه بندی چلیپائی ، چینه بندی متقاطع ، لایه بندی ، لایه بندی متقاطع
نوعی لایه بندی است که به هنگام نهشته شدن اولیه مورب بوده است این لایه بندی در اثر جریانهای متغیر یا عملکرد موج یا توسط باد ( تلماسه ها ) به وجود می آید ، لایه بندی متقاطع نوعی لایه بندی است که به هنگام نهشته شدن اولیه مورب بوده است این لایه بندی در اثر جریانهای متغیر یا عملکرد موج یا توسط باد ( تلماسه ها ) به وجود می آید
cross bedding
ساختار لایه بندی متقاطع
لایه های نسبتا نازک که نسبت به لایه بندی اصلی شیب دار هستند این ساختار توسط جریانهای آب و باد شکل می گیرد
دو نوع طبقه بندی مورب تشخیص داده شده است:1-طبقه بندی مورب مسطح 2- طبقه بندی مورب عدسی شکل یا تراف
cross bedding structure
ساختار لایه بندی متقاطع لایه های نسبتا نازک که نسبت به لایه بندی اصلی شیب دار هستند این ساختار توسط جریانهای آب و باد شکل می گیرد دو نوع طبقه بندی مورب تشخیص داده شده است:1-طبقه بندی مورب مسطح 2- طبقه بندی مورب عدسی شکل یا تراف
cross bedding structure|cross bedding|cross bedding
خمش متقاطع
cross bending
بادبندی متقاطع ، مهار بندی متقاطع ، باد بندی چپ و راست ، مهار بندی چپ و راست -مهار بندی به شکل مثلث
cross bracing
شبکه فلزی ، شبکه زیرپایی
cross bracket
کانال متقاطع
یک مسیر زهکشی عرضی که در عرض یک ناحیه میان رودی یا میان جریانی حفر می شود یا دو محل پست را به هم متصل می کند ، کانال متقاطع یک مسیر زهکشی عرضی که در عرض یک ناحیه میان رودی یا میان جریانی حفر می شود یا دو محل پست را به هم متصل می کند
cross channel
همبستگی متقابل
cross correlation
مسیر متقاطع ، رگه متقاطع
cross course
خاک‌ورزی متقاطع
cross cultivation
میانبر ، تونل عمودبرلایه
این فضای معدنی عبارت ازفضای زیرزمینی است که درجهت عمود بر امتداد لایه حفرمی شود و معمولا با سطح زمین ارتباطی ندارد این تونل ورودی برای برش رگه اصلی به کار می رود ، تونل عمودبرلایه این فضای معدنی عبارت ازفضای زیرزمینی است که درجهت عمود بر امتداد لایه حفرمی شود و معمولا با سطح زمین ارتباطی ندارد این تونل ورودی برای برش رگه اصلی به کار می رود
cross cut
قطع شدگی
اصل تعیین سن نسبی یک سنگ یا گسل جوانتر از سنگی (یا گسلی) که قطع شده است
cross cutting
قطع شدگی اصل تعیین سن نسبی یک سنگ یا گسل جوانتر از سنگی (یا گسلی) که قطع شده است
cross cutting|crosscutting|crosscutting
یک ورودی که با ورودی اصلی زاویه می سازد
cross entry
شیب عرضی ، شیب در پهنا
cross fall
گسل چلیپایی
الف) گسلی که امتداد آن با یک زاویه بزرگ امتداد چینه های سازنده یا ساختار ناحیه ای را قطع می کند
ب) یک گسل کوچک که یک گسل بزرگ را قطع می کند ، گسل چلیپایی الف) گسلی که امتداد آن با یک زاویه بزرگ امتداد چینه های سازنده یا ساختار ناحیه ای را قطع می کند ب) یک گسل کوچک که یک گسل بزرگ را قطع می کند
cross fault
رشته عرضی
رگه کانی های رشته ای ، خصوصاً آزبست که در آن رشته ها با زوایای عمود نسبت به دیواره های رگه قرار گرفته اند مقایسه شود با: Slip fiber
cross fiber
رشته عرضی رگه کانی های رشته ای ، خصوصاً آزبست که در آن رشته ها با زوایای عمود نسبت به دیواره های رگه قرار گرفته اند مقایسه شود با: Slip fiber
cross fiber|slip fiber|slip fiber
چین متقاطع چینی که یک چین از قبل موجود را با جهت گیری متقاوت ، قطع می کند ساختمان حاصل ، یک چین پیچیده یا کمپلکس می باشد مترادف: افزوده چینی ، چین عرضی ، Subsequent ، چین بعدی
cross fold
شکستگی متقاطع
یک ساختار درزه کوچک مقیاس که بین درزه های حاشیه ای بوجود می آید ، شکستگی متقاطع یک ساختار درزه کوچک مقیاس که بین درزه های حاشیه ای بوجود می آید
cross fracture
تارهای متقاطع ، تارهای رتیکول
cross hairs
چینه بندی مورب ، ورقه بندی مورب ()
ورقه بندی متقاطع؛ الف)چینه بندی متقاطع که توسط طبقات متقاطع با ضخامت کمتر از 1 سانتی متر تشخیص داده می شوند (مک کی و وایر 1953)
ب)یک ساختار که بطور متقاطع لامینه بندی شده است یک لامینه مورب یا متقاطع
نیز ببینید: ساختار جریان و میل flow-and-plunge structure
مترادف: لامیناسیون مورب لامیناسیون قطری
cross lamination
ورقه بندی مورب () ورقه بندی متقاطع؛ الف)چینه بندی متقاطع که توسط طبقات متقاطع با ضخامت کمتر از 1 سانتی متر تشخیص داده می شوند (مک کی و وایر 1953) ب)یک ساختار که بطور متقاطع لامینه بندی شده است یک لامینه مورب یا متقاطع نیز ببینید: ساختار جریان و میل flow-and-plunge structure مترادف: لامیناسیون مورب لامیناسیون قطری
cross lamination|lamination|lamination
رگه معدنی عرضی
رگه متقاطع (عرضی) ، رگه معدنی عرضی رگه متقاطع (عرضی)
cross lode
محیط میانجی
cross platform
محیط میانجی
cross platform|cross platforms|cross platforms
نیمرخ عرضی
طرح ارتفاع کشیده شده در مقابل امتداد یک خط با زوایای قائم نسبت به جهت طویل یک دره ، رودخانه یا پشته
مقایسه شود با: نیم رخ طولی
مترادف: نیم رخ عرضی ، نیمرخ عرضی طرح ارتفاع کشیده شده در مقابل امتداد یک خط با زوایای قائم نسبت به جهت طویل یک دره ، رودخانه یا پشته مقایسه شود با: نیم رخ طولی مترادف: نیم رخ عرضی
cross profile
موج نما متقاطع
موجواره متقاطع؛ موج نمای که حاصل تداخل حداقل دو دسته از ریپل ها است که یک دسته بعد از تکمیل یا همزمان با تکمیل دسته دیگر تشکیل شده است مثلاً موج نما متقاطع جریانی و موج نما متقاطع نوسانی این اصطلاح توسط بوچر(1919) به عنوان ریپل عرضی یا متقاطع معرفی شد
نیز ببینید: موج نما مرکب ، لانه نوزاد قورباغه Tadpole nest
مترادف: موج نما تداخلی ، نشان جریانی Dimpled موج نما کمپلکس ، موج نما متقاطع موجواره متقاطع؛ موج نمای که حاصل تداخل حداقل دو دسته از ریپل ها است که یک دسته بعد از تکمیل یا همزمان با تکمیل دسته دیگر تشکیل شده است مثلاً موج نما متقاطع جریانی و موج نما متقاطع نوسانی این اصطلاح توسط بوچر(1919) به عنوان ریپل عرضی یا متقاطع معرفی شد نیز ببینید: موج نما مرکب ، لانه نوزاد قورباغه Tadpole nest مترادف: موج نما تداخلی
cross ripple mark
سه مخروطی
برای چالهای به قطر 200میلیمتر از دستگاه چالزنی دورانی و سرمته مخروطی استفادهمی شود
مترادف با : triconic bit
cross roller bit
سه مخروطی برای چالهای به قطر 200میلیمتر از دستگاه چالزنی دورانی و سرمته مخروطی استفادهمی شود مترادف با : triconic bit
cross roller bit|triconic bit|triconic bit
سطح مقطع ، مقطع عرضی
نموداری نمایانگر ارتفاعات در یک امتداد معین
نشاندهنده تغییرات به وجود آمده در پارامتر اختیاری یا انتخابی در جهت عادی ، مقطع عرضی نموداری نمایانگر ارتفاعات در یک امتداد معین نشاندهنده تغییرات به وجود آمده در پارامتر اختیاری یا انتخابی در جهت عادی
cross section
گستره چلیپایی
الف) یک برداشت لرزه ای که یک زاویه بزرگ را نسبت به خط پیمایش می سازد و برای تعیین مولفه شیب عمود بر آن خط استفاده می شود ب) یک برداشت لرزه ای که به شکل الگوی یک صلیب آرایش داده می شود ، گستره چلیپایی الف) یک برداشت لرزه ای که یک زاویه بزرگ را نسبت به خط پیمایش می سازد و برای تعیین مولفه شیب عمود بر آن خط استفاده می شود ب) یک برداشت لرزه ای که به شکل الگوی یک صلیب آرایش داده می شود
cross spread
سنگ چلیپا
سنگ صلیب: الف) کیاستولیت ب) استارولیت ج) هارموتوم ، سنگ چلیپا سنگ صلیب: الف) کیاستولیت ب) استارولیت ج) هارموتوم
cross stone
چینه مورب یا عرضی یک طبقه مورب مک کی و وایر (1953) این را به عنوان یک اصطلاح کلی که در برگیرنده طبقه مورب و ورقه مورب می باشد ، در نظر گرفتند
cross stratum
رگ عرضی کوتاهی که بین دو رگ اصلی و طولی پل می زند
cross vein
خط عرضی ، میله عرضی ، بخش افقی تیر سقف که بوسیله پایه های قرار گرفته در راهرو یا در جبهه کار حمایت می شود
crossbar
تیر عرضی ، تیر افقی
crossbeam
بستر متقاطع
cross-bedding
میان بر
یک مسیر عبور مشتق شده بین ورودی و موازی مسیر هوا به منظور تصفیه
همچنین یک تونل مشتق شده از یک رگه به رگه دیگر از طریق یا در عرض مقادیر بینابین ، میان بر یک مسیر عبور مشتق شده بین ورودی و موازی مسیر هوا به منظور تصفیه همچنین یک تونل مشتق شده از یک رگه به رگه دیگر از طریق یا در عرض مقادیر بینابین
crosscut
قشر خاک ، سطح بیرونی خاک را گویند
crosse
لاملار متقاطع
به یک نوع ساختار صدف نرم تنان گویند که از لاملاهای اولیه و ثانویه ای تشکیل شده که لاملاهای ثانویه در جهات متناوب در لاملاهای اولیه رشد کرده اند
crossed lamellar
لاملار متقاطع به یک نوع ساختار صدف نرم تنان گویند که از لاملاهای اولیه و ثانویه ای تشکیل شده که لاملاهای ثانویه در جهات متناوب در لاملاهای اولیه رشد کرده اند
crossed lamellar|lamellar|lamellar
نیکول های متقاطع
در یک میکروسکوپ قطبی شده یا پلاریزان ، دو منشور نیکول یا صفحات قطبی کننده (قطبنده) که بگونه ای جهت یافته اند که سطوح انتقال نور قطبیده دارای زوایای عمود بر هم می باشند نوری که از یکی منتقل شده توسط دیگری قطع می شود ، مگر اینکه یک جسم مداخله گر وجود داشته باشد مترادف: قطبنده های متقاطع ، نیکول های متقاطع در یک میکروسکوپ قطبی شده یا پلاریزان
crossed nicols
قطبنده های متقاطع ، نیکول های متقاطع
crossed polar
پر کردن پلیگونها با خطوط ، هاشور زدن
cross-hatching
کانال متقاطع
بخش نخستین از غلاف یک گراپتولوئید که در عرض سیکولا رشد می کند ، کانال متقاطع بخش نخستین از غلاف یک گراپتولوئید که در عرض سیکولا رشد می کند
crossing canal
نوعی آمفیبول آبی که حدواسط بین کانی ریه بکیت و گلوکوفان را گویند ، نوعی کانی
فرمول شیمیایی: Na2(Mg ، Fe++)3(Al ، Fe3+)2Si8O22(OH)2
وجه تسمیه : از نام Charles Whitman Cross ، (1854-1949)آمریکایی
یک کانی منوکلینیک آبی از گروه آمفیبولها که در ترکیب حد واسط بین گلوکوفان و ریبکیت می باشد یک نوع گلوکوفان که غنی از آهن می باشد ، نوعی کانی - فرمول شیمیایی: Na2(Mg ، Fe3+)2Si8O22(OH)2 - وجه تسمیه : از نام Charles Whitman Cross ، (1854-1949)آمریکایی - یک کانی منوکلینیک آبی از گروه آمفیبولها که در ترکیب حد واسط بین گلوکوفان و ریبکیت می باشد یک نوع گلوکوفان که غنی از آهن می باشد
crossite
کراس اپودیوم
یک فسیل شاخص از جنس یا سرده کراس اپودیا که از اثرات سینوسی و مئاندری با پهنای 1 سانتی متر با یک شیار میانی تشخیص داده می شود و این باور در مورد آن وجود دارد که ردپا یا اثر جانوری به جا مانده توسط حیوانات دریایی خزنده می باشد جمع: crossopodia ، کراس اپودیوم یک فسیل شاخص از جنس یا سرده کراس اپودیا که از اثرات سینوسی و مئاندری با پهنای 1 سانتی متر با یک شیار میانی تشخیص داده می شود و این باور در مورد آن وجود دارد که ردپا یا اثر جانوری به جا مانده توسط حیوانات دریایی خزنده می باشد جمع: crossopodia
crossopodium
گروهی از ماهیان دریائی که شباهت فراوانی به دوزیستان داشته اند
crossopterygiens
کراسوپتریجی
راسته ای از ماهیان استخوانی باله پهن (lobe finned) که توسط یک جمجمه مفصل دار ، آویختگی آرواره ای و دندان های تیز مخروطی به همراه لابیرینتودونیت تشخیص داده می شوند این راسته شامل سکاننتها می باشند ، کراسوپتریجی راسته ای از ماهیان استخوانی باله پهن (lobe finned) که توسط یک جمجمه مفصل دار
crossopterygii
تقاطع
crossover
فاصله فراگذر
فاصله ای که در آن یک موج منکسر شده تبدیل به اولین ورودی می شود مقایسه شود با: فاصله بحرانی ، فاصله فراگذر فاصله ای که در آن یک موج منکسر شده تبدیل به اولین ورودی می شود مقایسه شود با: فاصله بحرانی
crossover distance
رسم عرضی
crossplot
لایه‌های متقاطع
cross-stratification
امواح عرضی
crosswaves

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی زمين شناسی بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |
اگر این اصطلاح تخصصی زمين شناسی از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

دانلود مقاله ISI ترجمه شده

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

مهندسی برق مهندسی عمران مهندسی كامپيوتر و IT مهندسی مکانیک مهندسي شيمی مهندسی صنايع مهندسی پليمر مهندسی پزشکی مهندسی نفت مهندسی معدن مهندسی مواد مهندسی شهرسازی مهندسي نساجی مهندسی هوافضا مهندسی ایمنی صنعتی مهندسی اپتیک و لیزر مکاترونیک مهندسی دریا علوم مهندسی مهندسی خودرو

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

حسابداری مديريت روانشناسی حقوق علوم اقتصادی تربيت بدنی و علوم ورزشی علوم تربيتی فلسفه زبان و ادبيات فارسی علوم ارتباطات اجتماعی مديريت جهانگردی مديريت اجرايی علوم سياسی تاريخ علوم اجتماعی علوم جغرافيايی مجموعه محيط زيست باستان شناسی زبانشناسی الهیات و معارف اسلامی علوم قضایی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

زيست شناسی شيمی فیزیک ریاضی و آمار زمين شناسی ژئوفيزيك و هواشناسی نانوفناوری علوم کامپیوتر

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

پزشكی بيوتكنولوژی پرستاری داروسازی علوم آزمايشگاهی دامپزشكی دندانپزشكی

دیکشنری تخصصی هنر

معماری معماری داخلی

دیکشنری تخصصی کشاورزی

مجموعه مهندسی كشاورزی مجموعه مهندسی منابع طبيعی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

دیکشنری تخصصی برساد برای استفاده دانشجویان، پژوهشگران و استادان رشته های مختلف طراحی شده است. استفاده از خدمات دیکشنری تخصصی برساد کاملا رایگان است.

تماس با ما


Telegram: @Barsadic
وبلاگ برساد

×
می خوای مقاله ISI زمين شناسی رو برات ترجمه کنیم؟ سریع کلیک کن