معادل انگلیسی اصل خوش‌ترتیبی تعریف ( اصل خوش‌ترتیبی ) : مجموعه‌ی مرتّب (> ، A) را خوش‌ترتیب گوییم در صورتی که هر

ریاضی و آمار

اصل خوش‌ترتیبی تعریف ( اصل خوش‌ترتیبی ) : مجموعه‌ی مرتّب (> ، A) را خوش‌ترتیب گوییم در صورتی که هر زیر مجموعه‌ی ناتهی آن عضو ابتدا داشته باشد -مجموعه‌ی اعداد حقیقی (R) ، خوش‌ترتیب نیست -مجموعه‌های متناهی خوش‌ترتیب هستند -مجموعه‌ی تهی ، خوش‌ترتیب است (زیرا زیرمجموعه‌ی ناتهی ندارد) اصل خوش‌ترتیبی در اعداد طبیعی : مجموعه اعداد طبیعی خوش‌ترتیب است بنابراین هر زیرمجموعه‌ی ناتهی از اعدادطبیعی خوش ترتیب است ، اصل خوش ترتیبی

well ordering principle

اصلاح و بهبود

نام شما(اختیاری)

ایمیل شما(اختیاری)

اصلاحیه یا پیشنهاد شما: مانند پیشنهاد معنی جدید، رفع اشکال تایپی و املایی

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی اصل خوش‌ترتیبی تعریف ( اصل خوش‌ترتیبی ) : مجموعه‌ی مرتّب (> ، A) را خوش‌ترتیب گوییم در صورتی که هر

اصل کالبد ماکزیمم مطلق

absolute maximum modulus principle

اصل کنش

action principle

اصل جمع ، قضیه ی جمع احتمالات

addition principle

اصل ارشمیدسی

archimedean principle

اصل موضوع ارشمیدس

archimedes principle

اصل ارشمیدس ، اصل موضوع ارشمیدس

archimedes' principle

اصل آوند

argument principle

اصل استقرای اساسی

basic induction principle

اصل کرانداری

boundedness principle

اصل ماکزیمم کارتان

cartan maximum principle

اصل پیوستگی دایره‌ای ، بنداشت پیوستگی دایره‌ای

circular continuity principle

اصل شرط‌مندی

conditionality principle

اصل حاصلضرب ثابت ــ مجموع مینیمم ، اصل حاصلضرب ثابت-مجموع مینیمم

constant product minimum sum principle

اصل مجموع ثابت ــ حاصلضرب ماکزیمم ، اصل مجموع ثابت حاصلضرب ماکزیمم

constant sum maximum product principle

اصل پیوستگی

continuity principle

اصل انقباض

contraction principle

اصل شمارش

counting principle

اصل تجزیه

decomposition principle

اصل کشوی دیرکله

dirichlet drawer principle

اصل دیریکله

dirichlet principle

اصل غلبه ، اصل ماکسیمال کارتان

dominating principle

اصل غلبه ، اصل ماکسیمم کارتان

domination principle

اصل ناظر دوگانی

dual supervisor's principle

اصل دوگانی

duality principle

اصل هم ارزی اینشتین ، اصل هم ارزی

einstein equivalency principle

اصل پیوستگی مقدّماتی ، بنداشت پیوستگی مقدّماتی

elementary continuity principle

اصل انرژی

energy principle

اصل آنتروپی

entropy principle

اصل استثناء

exception principle

اصل طرد

exclusion principle

اساس تمدید همانی ها

extension of identities principle

اصل فرما

fermat principle

اصل فرما

fermat's principle

اصل اساسی

fundamental principle

اصل ماکسیمال هاوسدورف

hausdorff maximal principle

اصل ماکسیمال هاوسدورف

hausdorff maximality principle

اصل رد و قبول

inclusion and exclusion principle

اصل شمول - طرد ، اصل شمول-عدم شمول

inclusion exclusion principle

اصل رد و قبول ، اصل شمول و عدم شمول

inclution and exclusion principle

اصل استقراء

induction principle

اصل ناوردایی

invariance principle

اصل درستنمایی

likelihood principle

اصل کالبد ماکزیمم موضعی

local maximum modulus principle

اصل ماکسیمم آنتروپی

maximum entropy principle

قضیه ی ماکسیمم قدرمطلق ، اصل ماکسیم قدرمطلق

maximum modulus principle

اصل ماکسیمم

maximum principle

اصل کالبد مینیمم

minimum modulus principle

اصل حداقل

minimum principle

اصل کوتاهترین توصیف

minimum-description-length principle

اصل اطلاعات گم‌شده

missing information principle

اصل ضرب

multiplication principle

اصل موضوع نیوتن

newton's principle

اصل لانه کبوتری

Pigeonhole principle

اصل اولیه

primitive principle

اصل ، قاعده ی کلی

principle

اصل قاعده ی ضرب

product rule principle

اصل ریلی

rayleigh principle

اصل انعکاس ، اصل بازتاب ، اصل بازتابی

reflection principle

اصل برگشت پذیری

reversibility principle

اصل شی‌یوهارت

shewhart principle

اصل فشار

squeezing principle

اصل قاعده ی جمع

sum rule principle

اصل برهم نهی

Superposition principle

اصل ناظر

supervisor's principle

اصل تقارن

symmetry principle

اصل تساوی دارایی با بدهی و سرمایه

the dual aspect principle

اصل عدم قطعیت

uncertainty principle

اصل اجتماع-اشتراک

union-intersection principle

اصل یکتایی

uniqueness principle

خوش‌رفتار ، خوش رفتار ، خوش کردار

well behaved

تابع خوش رفتار

well behaved function

خوش حالت ، خوش طرح

well conditioned

خوش‌تعریف ، خوب تعریف‌شده ، خوش تعریف ، خوب تعریف شده

well defined

تابع خوش تعریف

well defined function

خوش ساخت

well formed

فرمول(منطق) ؛ دستور خوب‌ساخته ، دستور به‌ساخته ، فرمول خوش ساخت ، دستور خوب ساخته

well formed formula

آشنا

well known

خوش ترتیب ، نیکو مرتب ، خوب مرتب شده

well ordered

مجموعه ی خوش ترتیب

well ordered set

خوش‌ترتیبی ، خوش ترتیبی

well ordering

ویژگی خوشترتیبی

well ordering property

نسبت ترتیبی نیکو

well ordering relation

قضیه ی خوشترتیبی

well ordering theorem

خوش طرح

well posed

اصل خوش ترتیبی

well principle

نسبت ترتیبی نیکو

well relation

مجموعه‌ی خوش‌ترتیب ، مجموعه کاملاً مرتّب ، مجموعه ی خوش ترتیب ، مجموعه ی کاملا مرتب

well set

پیش‌بینی خوش‌کالبیده

well-calibrated forecast

خوش‌شرطیده

well-conditioned

مجموعه‌ی خوش‌ترتیب

well-ordered set

اصل وایل

weyl principle

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی ریاضی و آمار بر اساس حروف الفبا

A | B | C | D | E | F | G | H | I | J | K | L | M | N | O | P | Q | R | S | T | U | V | W | X | Y | Z

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی ریاضی و آمار بر اساس حروف الفبا

آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

اگر این اصطلاح تخصصی ریاضی و آمار از فارسی به انگلیسی مفید بود آن را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

معادل انگلیسی اصل خوش‌ترتیبی تعریف ( اصل خوش‌ترتیبی ) : مجموعه‌ی مرتّب (> ، A) را خوش‌ترتیب گوییم در صورتی که هر

موارد مشابه با اصطلاح تخصصی فارسی اصل خوش‌ترتیبی تعریف ( اصل خوش‌ترتیبی ) : مجموعه‌ی مرتّب (> ، A) را خوش‌ترتیب گوییم در صورتی که هر

دیکشنری تخصصی انگلیسی به فارسی ریاضی و آمار بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی فارسی به انگلیسی ریاضی و آمار بر اساس حروف الفبا

دیکشنری تخصصی به تفکیک دپارتمان ها و رشته ها

دیکشنری تخصصی فنی مهندسی

دیکشنری تخصصی علوم انسانی

دیکشنری تخصصی علوم پایه

دیکشنری تخصصی علوم پزشکی

دیکشنری تخصصی هنر

دیکشنری تخصصی کشاورزی

درباره دیکشنری تخصصی برساد

تماس با ما